اتفاقی #عجیبی بود
تصمیم گرفتیم سرصبح پنجشنبه با بچه ها بریم #غسالخانه بهشت رضا، برای غسل و #کفن میت
قرارمون جلوی درب #مدرسه بود.
اومدیم جلوی مدرسه دیدیم این #بنز جلوی درب مدرسه پارکه.
من که از اسم و قیمت ماشین ها سردر نمیارم، بچه ها میگفتن 10-15 #میلیارد قیمتشه. نمیدونستیم مال کیه.
سوار #پراید یکی از بچه ها شدیم و رفتیم غسالخانه
در رو که باز کردیم بوی #مردار و #کافور و #سدر همه جا پر شده بود.
اولین میت، یه #پیرمرد بود. نمیدونستیم بیرون غسالخانه چند نفر منتظرشن.
دومین میت، یه #جوان جا افتاده بود، از اون #داش_مشتیا
معلوم نیست چه برنامه هایی واسه فرداش داشته 😔 چه آرزوهایی واسه #آینده داشته...
شنبه که شد و اومدیم مدرسه، فهمیدیم ماشین مال مهمون یکی از همسایه های مدرسه است. حرف اکثر بچه ها، ماشین دم در مدرسه شده بود.
میدونی داشتم به چی #فکر میکردم؟ به مرز کوتاه بین این دنیای #فانی و اون #دنیا
یعنی اینی که فقط ماشینش 15 میلیارد میارزه هم میمیره؟ یعنی اینم باید یه روزی روی سنگ #غسالخانه بخوابه که یکی از ماها بشوردش و #آخرین_حموم شو انجام بده؟
ما کجاییم؟ به چی فکر میکنیم؟ به چی برسیم؟؟ همینقده دنیا😔