eitaa logo
بصیرت وروشنگری مهدوی
238 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
8.9هزار ویدیو
197 فایل
مذهبی بصیرتی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷راحـت بـخـواب ما هــم .... خوابیـدیــم در خواب غفلت فــرو رفته‌ایم🌷 ✨شهادت اجر کسانـے است که در زندگی خود مدام در حالِ درگیری با نفس‌اند و زمانی کھ نفس سرکش خود را رام نمودند، خداوند مزد این جهاد اکبر، شهادت را روزۍ انان خواهد کرد...!✨
💕 تو کچلی😍😂😍😂 💠 دو ماه از ازدواج غاده(همسر لبنانی شهید چمران) و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که مصطفی نیست، تو اشتباه می‌کنی.  دوستش فکر می‌کرد غاده شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به ؛ شروع کرد به خندیدن. 🤣🤣 مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو ؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست هرچه ما داریم از خون شماست ای شقایق ها و ای آلاله ها دیدگانم دشت مفتون شماست . . . 🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 ⊰•🔗‌⃟♥️•⊱¦⇢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆🏻👆🏻👆🏻 🌙 📘منبع: اقبال الاعمال
🌙نماز شب دهم 💠وَجَدْنَاهُ مَرْوِيّاً عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ‏، در روايت منقول از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- آمده است: ❣وَ مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الْعَاشِرَةِ مِنْ شَعْبَانَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ[1] مَرَّةً وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ[2] مَرَّةً وَ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ[3] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ 👈هركس در شب دهم ماه شعبان چهار  ركعت نماز -در هر ركعت «فاتحة الكتاب»  یک  بار و آية الكرسى  یک  بار و سوره‌ى «إِنّا أَعْطَيْناكَ اَلْكَوْثَرَ» سه  بار- بخواند،  ❣فَمَنْ صَلَّى هَذِهِ الصَّلَاةَ يَقُولُ اللَّهُ لِمَلَائِكَتِهِ اكْتُبُوا لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ ارْفَعُوا لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ، خداوند به فرشتگان مى‌فرمايد: براى كسى كه اين نماز را خوانده است صد هزار عمل نيك بنويسيد و صد هزار  درجه او را بالا ببريد  👌وَ افْتَحُوا لَهُ مِائَةَ أَلْفِ بَابٍ وَ لَا تُغْلِقُوا عَنْهُ أَبَدَ الْأَبَدِ وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِأَبَوَيْهِ وَ لِجِيرَانِه‏. و صد هزار  در را به روى او بگشاييد و هرگز آن‌ها را نبنديد و نيز او و پدر و مادر او و همسايگانش آمرزيده مى‌گردند. [1]سوره الحمد(فاتحه) [2]سوره البقره، آیات 255-257 [3]سوره الکوثر 📗منبع: کتاب اقبال الاعمال 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. 🔹🔶🔹🔶🔹 🌤❄️
Salam Bar Salam E1.mp3
1.66M
🎧 ✋ سلام بر سلام 🔖قسمت اول نکاتی پیرامون اهمیت سلام بر وجود مقدس امام عصر علیه السلام... کوتاه و شنیدنی بشنوید و نشر دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣شعار یکپارچه ی اسقاطیلی ها: بی شرف بی شرف 🔺‌ چکارش دارید پلیسای بیشرف، اومده برای زن زندگی آزادی
هدایت شده از إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️ ✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن 🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋 ✍عبد المهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبد المهدی گفت آقا جون یه جان نا قابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه از شما .... 🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار اقا میشیم.... چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبد المهدی از ذهنم پاک نمیشد .. یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌 دلم پر کشید سمت حرم ،،بغضی گلو گیر داشتم اشکم جاری بود همونجا گفتم اقا جان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبد المهدی رو انجام بدم.... 🦋یه نامه نوشتم کتبا از اقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ... نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔 دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن اماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌 شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم لحظه شماری میکردم واسه اونروز... به بچه هام گفتم و اماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ،،اخه بچه ها همیشه حسرت این رو داشتن ... آرزوشون بود و الان اون ارزو براورده شده بود حس غریبی بود سر از پا نمیشناختیم مخصوصا ولی شب رفتنمون به دیدار ... 🦋 دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ... همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو .. ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد‌.... 🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با نشستیم تشریف اوردن نشستن بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد... همه رفتن جز 😓 هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو نرفت... گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو جلو بقیه😭❤️ نرفت تا اینکه ..... ✅ادامه دارد.....
هدایت شده از إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
💚قسمت دوم 🦋تا اینکه جلسه تمام شد و رفتیم خونه... از فردای اونروز اخلاقش عوص شد بد اخلاقی میکرد،لج میکرد،مدرسه نرفت همش گریه و گریه و گریه.... که چرا من نرفتم تو بغل آقا 😔 چرا من نرفتم جلو و دست آقا رو ببوسم چرا من محروم شدم😭 🦋منم حرفشو قبول داشتم بدای همین چیزی نمیگفتم فقط غصه میخوردم ک چرا اینطوری شد چند وقتی گذشت و طول کشید تا آروم بشه یه روز تو خونه نشستته بودیم ک تلفن خونه زنگ زد.... +علو بفرمایید: -سلام از دفتر حضرت آقا هستم +بله،چی ؟ -از دفتر حصرت آقا مزاحم شدم با زهرا خانوم کار دارم 😳 🍃باورم نمیشد ،گیج شده بودم ،یعنی چی ... گفتم بله بفرمایید 🍃گفتن گوشی رو بدین به زهرا خانوم حضرت آقا باهاش کاردارن‼️‼️ 🔹من هاج و واج و بهت زده یه نگاه به تلفن یه نگاه به زهرا گفتم باهات کار دارن ،حضرت آقان اشک از چشمام بی اراده جاری بود ،خود‌خودشون😭 ❤️علو جان ،آقاجون سلام ..... با زهرا صحبت کردن و بهش گفتن به زودی به دیدن من میای آماده سفر شو😍 سر از پا نمیشناخت،،اشک شوق تو چشماش حلقه زده بود از خوشحالی نمیدونست باید چیکار کنه ..😇 🔹ولی خب کی ،کجا ،چهطوری،برام هنوز باورکردنی نبود‼️ 🍃تا اینکه ..... ✅ادامه دارد....