سلام علیکم خدمت همه رفقا
بنا به درخواست اعضا ک خواسته بودن در مورد شهید حججی مطلب بزاریم
از امشب،هر شب یک داستان کوتاه از شهید حججی در کانال قرار داده میشود
امید هست بیشتر راه و روش شهدا را پیش بگیریم و بیشتر عمل کنیم تا حرف بزنیم
التماس دعا یا علی
#شهید_حججی
#سربلند_بی_سر
𝐌𝐚𝐦𝐨𝐨𝐋|مَـأموݪ
سلام علیکم خدمت همه رفقا بنا به درخواست اعضا ک خواسته بودن در مورد شهید حججی مطلب بزاریم از امشب
داستان شماره یک:
تنها آرزوی آقا محسن
محسن ازدواج میکند. مهریه همسرش یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج مثقال طلا به نیت پنج تن، ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت امام زمان(عج)، ۱۴ مثقال نمک به نیت نمک زندگی، ۱۲۴هزار صلوات و حفظ کل قرآن با ترجمه است که این قلم آخری را به علت اعزام به سوریه و شهادت نمیتواند تمام کند.
جای جای کتاب واژگان شهید و شهادت موج میزنند. حاج حسین یکتا را که دعوت میکنند نجف آباد باز هم از شهادت میگوید. محسن اما به یکی از دوستانش میگوید که دوست دارد شهید شود، شهادتش همه را تکان دهد و با همه شهدا فرق کند. این بزرگترین آرزویش در این دنیای فانی است. تنها دعای سفر مشهدالرضایش هم خواستهای از امام رئوف نیست جز شهادت در راه خدا.
بعد از نقل داستانکهایی از اردوهای جهادی و استخدام در نهاد مقدس سپاه، اولین بار به منطقه عبطین سوریه اعزام میشوند.
#شهید_حججی
#سربلند_بی_سر
𝐌𝐚𝐦𝐨𝐨𝐋|مَـأموݪ
داستان شماره یک: تنها آرزوی آقا محسن محسن ازدواج میکند. مهریه همسرش یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج
داستان شماره دو:
لیلهُ الفتوح
زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد محسن و گروهش غوغا میکنند و ضربه سنگینی به داعشیهای آمریکایی وارد میکنند.
فردای آن روز حاج قاسم سلیمانی را میبیند که میگوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. حاج قاسم به خاطر شلیکهای زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیلهالفتوح» گذاشت.
همسر عزیزم دوستت دارم. این جملهای است که محسن روی قطعه چوبی حکاکی کرده و از سوریه برای همسرش سوغات آورده است. او به ملاقات آیتالله ناصری می رود و روحیه میگیرد. برای اعزام دوم چله جمکران میگیرد تا اینکه در شب سی و ششم جواب میگیرد و بار دیگر عازم سوریه جنگزده میشود.
#شهید_حججی
#سربلند_بی_سر