بسم الله الرحمن الرحیم
به اطلاع دوستان و اعزه گرامی می رساند دورس استاد رمضانی از روز شنبه چهاردهم فروردین آغاز می شود،
کلاس منتهی المدارک استاد رمضانی با رعایت پروتلکلهای بهداشتی شنبه 14 فروردین 1400 ساعت 8 در فیضیه برگزار میگردد
باسمه تعالی
چند لحظه پیش پیامی از طرف استاد رمضانی در یکی از گروه ها دیدم به این عبارت:
(سلام علیکم از امروز به مدت ۸ روز در شبکه قرآن ساعت ۵ و ربع بعد از ظهر مهمان خانه های شماییم)
دروس بسط معرفت
حضرت استاد آیت الله رمضانی دامت برکاته در برنامه تجلی شبکه قرآن
متاسفانه حجم فایل زیاد هست ارسال نشد
دوستان بزرگوار هرروزعصرساعت5.15 شبکه قرآن برنامه تجلی را ملاحظه فرمایید
معلم باغبان باغ عشق است❤
معلم قافله سالار عشق است❤
همه كار معلم كار عشق است❤
🌷روز معلم مبارک باد🌷
پیام تسلیت استاد حسن رمضانی
انالله وانا الیه راجعون
با کمال تاسف و تالم خبر ارتحال ملکوتی حضرت استاد آیت الله علامه حسن زاده آملی را دریافت کردم.
اینجانب گرچه خود مصیبت زده و صاحب عزاست ولی در عین حال حقیر این مصیبت عظمی را به حضور حضرت حجه ابن الحسن العسگری عجل الله تعالی فرجه الشریف، مقام معظم رهبری و سایر مراجع عظام تقلید، حوزه های علمیه و قاطبه اهل معرفت و عرفان و سیر سلوک الی الله و خاندان مکرم ایشان تسلیت گفته و از درگاه حضرت احدیت برای آن عزیز سفر کرده قرب و جوار حضرت حق و رحمت و غفران الهی را درخواست نموده و برای همه عزیزان و اردتمندان و عاشقان آن انسان به کمال رسیده و واصل، صبر و اجر را مسالت دارم و امیدوارم به اقتضای کریمه "ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها" جای خالی این انسان کامل مکمل که به این سادگی و سهولت پر شدنی نیست، پر شده و چراغ راه هدایت و دستگیری همچنان پر فروغ باقی بماند و بدین صورت اهل دل و دلدادگی به دلدار حقیقی و محبوب ازل و ابد واصل گردند.
حسن رمضانی خراسانی
سوم مهرماه ۱۴۰۰
@Arefane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند «اشهد أنّ فاطمة الزهراء حجة الکبری و حجة الله علی الحجج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه باحضرت آیت الله رمضانی
@ava313
دل نوشته حقیر در رثای عروج ملکوتی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی قدس سره
ای آیت حسن ایزدی تو
وی غایت عشق سرمدی تو
از روز ازل چو رخ نمودی
از خلق و خدای دل ربودی
دل بردن تو زخلق هویدا
دل بردن تو ز حق نه پیدا
حق داده خبر ز دل رباییت
مصداق یحبهم خداییت
او دل برده ز تو چنانکه هستی
تو برده دل خدای هستی
چون بنده حسنی و جمالی
هم مظهر عشقی و دلالی
رفتی به بر حضرت دلدار
تا بهره بری ز وی دگر بار
گیری چو به بر جان و دل آرام
از وی بستانی تو همی کام
اکنون که در آغوش خدایی
فارغ تو ز رنگ ماسوایی
ما غمزده در دیار غربت
سرگشته و مبتلا به دردت
یادی ز (سحر) اگر نمایی
از مشکل وی گره گشایی
۱۴۰۰/۷/۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو
او سالها بود که به رحمت خدا پیوسته بود؛ سالهای سال است که دار فانی را وداع گفته بود. او از دنیا به آخرت کوچ نکرد، بلکه از دنیا و آخرت به جنّتِ ذات کوچ کرد.
قدم زدن او در این جنگل و جملاتش و لا اله الا الله گفتنش را با نگاه توحیدی ایشان ذوق کنید، او همه این حیات و زیباییهای جنگل را مظهر جمال و حیات الهی میبیند و میگوید: لا اله الا الله.
او دهها سال پیش آماده رحلتِ توحیدی بود و به زیباترین بیان نگاهش به وفات را نوشته بود: "الهی، موج از دریا خیزد و با وی در آمیزد و در وی گریزد و از وی ناگزیر است، انا لله و انا الیه راجعون"
@Arefane
نام غزل: انّا لله و انّا اليه راجعون
علامه حسن زاده آملی: روز سه شنبه برابر ٢٦ شهريور ١٣٧٠ ه.ش. در قم بعد از درس صبح حالم سخت دگرگون شد؛ به نحوى كه مقدّمات كفن و دفنم را فراهم كرده بودم، و اين غزل را از رويداد آنحال گفتهام:
مژده اى دل كه شب هجر به پايان آمد
پيك روحالقدس از جانب جانان آمد
زان دلارا كه در اين باغ وجودت آراست
جنّت ذات طلب كردى و خواهان آمد
جز خداوند نبودهست در انديشهى تو
كه جزاى تو خداوند به احسان آمد
سنگ زيرين رَحى بودهاى از گردش چرخ
عرصهى گردش تو روضهى رضوان آمد
هرچه بُد محنت ايام زَبَد بود و برفت
هرچه باقىست همه منحت يزدان آمد
آنچه در مزرع دل تخم وفا كاشتهاى
همه نور و همه حور و همه غلمان آمد
آفرين بر قلم صنع كه لوح و قلمى
همه برهان همه عرفان همه قرآن آمد
چشمهى آب حيات است دهانى كه از او
همه درس و همه بحث و همه تبيان آمد
تن خاكى به سوى خاك روان است ولى
دل عرشى به سوى عرش خرامان آمد
اى عزيزان من اين نشأهى دنياوى ما
به مثل اينكه چو زندان و چو زهدان آمد
چو به گورم بسپرديد نشينيد به سور
نه كه در سوگ كسى باشد و نالان آمد
خويش را بهر ابد نيك بسازيد به علم
عمل و علم دو سازندهى انسان آمد
حمد لله كه حسن تا ز نِداى خوش دوست
اِرجِعى را بشنيدهست غزلخوان آمد
دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی
هزار و يك كلمه ج2 74
كلمه 227
اگر بيوگرافى اين كمترين حسن حسنزاده آملى را در مصاحبات ديدهايد و شنيدهايد و يا در مجلّات و جرايد و ديگر نوشتهها خواندهايد، در حقيقت چنانست كه عارف رومى فرموده است:
هر كسى از ظنّ خود شد يار من از درون من نجست اسرار من
در بعضى از سرودههايم بدان اشارتى شده است كه ابيات زير برخى از آنست:
بسى روز و بسى ماه و بسى سال گذشته از من برگشته اقبال
چه بگذشت و چه بگذشت و چه بگذشت بيا مىپرس از كوه و در و دشت
بيا مىپرس از كوه گل اندام چه بر ما مىگذشت از بام تا شام
بيا مىپرس از كوه دماوند چه كرده با من الطاف خداوند
بيا مىپرس هم از كوه مازش بيا مىپرس از رود هرازش
بيا مىپرس هم از رود آلش بگو با تو حسن چون بود حالش
بيا مىپرس از دريا و بيشه ز ديه اهلم و ديه تميشه
بيا مىپرس از شهر و ديارم بيا مىپرس از اسك و ز يارم
بنالم از زيارم از زيارم ز نيش مار با دست يسارم
چه گويم از زيار و زهر مارش كه در انگشت دستم برده كارش
جوانى كمتر از سنّ مراهق گزيده بنصرم را مار مارق
ز زهرش آنچنان بىتاب گشتم كه گويى گويى از سيماب گشتم
چو مشكى از هوا آكنده، گشتم بسى مردم دوباره زنده گشتم
ز سوز زهر و از آماس اندام نه در شب خواب و نه در روز آرام
نه مامم بر سرم بود و نه بابم پرستارم كه بوده؟ پيچ و تابم
ز حيّه از حياتم دست شستم شگفتا كه حيات تازه جستم
ز لطف حق دوباره زنده گشتم چو خورشيد فلك تابنده گشتم
بيا مىپرس از ليل و نهارم شتاء و صيف و پاييز و بهارم
بيا مىپرس از ايران بىنون ازين مولد اين يونس ذو النّون
بيا از ماه و از استاره مىپرس ز شبهاى من بيچاره مىپرس
بيا مىپرس هم از صبح صادق كه ما را بود يك يار موافق
به تقدير يگانه داور من ز خردى مادرم رفت از سر من
پس از چندى پدر هم شد روانه سوى خلد برين جاودانه
چه گويم زانچه آمد بر سر من پس از فقدان آن دو گوهر من
نمودم اندكى از خود حكايت مپندارى كه مىباشد شكايت
چه باشد مشربم يعقوبى اى دوست كه نيش و نوش آن هر دو چه نيكوست
مر آن مشرب مرا آورده در راه كه اشكوا بثّى و حزنى الى الله
ز مردم تا گران جانى بديدم به القاءات سبّوحى رسيدم
هر آن زخمى كه ديدم از زمانه براى فيض حق بودى بهانه
ز ادبار و ز اقبال خلايق نديدم جز محبّتهاى خالق
هر آن چيزى تو را كز آن گزند است براى اهل دل آن دلپسند است
بدان راهست بر ما حقّ بسيار چو حقّ مردم پاكيزه كردار
بسى در جزر و مدّ روزگارم بدان را ديدهام آموزگارم
مرا استاد كامل كرد آگاه كه التّوحيد أن تنسى سوى الله
کلامی ناب از حضرت علامه رضوان الله تعالی علیه
كشف المراد.ص۶۱۴-۶۱۹
قوله: و هو اختيار البغداديين كافة 381/ 20.....
ثم أنّ لهذا المتمسّك بذيل ولاية الوصي مذهبا آخر تفرّد به و هو انه لا يقول بذلك التفضيل ابدا و لا يتفوّه به قطّ، و ذلك لأن التفضيل شرطه مشاركة الطرفين في صفات الفضيلة و تجانسهما في جميع المقايسات إلّا أنّ احد هما في تلك الصفات افضل من الآخر كما ينبئك عن هذه الدقيقة قوله علت كلمته: تلك الرسل فضلنا بعضهم على بعض (البقرة 254) و قوله: و لقد فضلنا بعض النبيين على بعض (الاسراء 22) و نحوهما من آيات اخرى. فحيث ان التشارك و التجانس شرط في المقايسة فلا يقاس الخط بالنقطة، و لا السطح بالخط، و لا الجسم بالسطح، و لا النور بالظلمة، و لا العلم بالجهل، و لا الحق بالباطل، و لا المعصوم بغير المعصوم. و لست ادري أيّ مشاركة بين الوصي امير المؤمنين علي عليه السلام و بين الثلاثة في العصمة التي اختصّ هو بها دون غيره من الصحابة؟!
و أيّ مجانسة بينه و بينها في الفضائل القرآنية و الحقائق العقلية الملكوتية و قد كان عليه السلام بين الصحابة المعقول بين المحسوس، و عدل النبيّ إلّا درجة النبوة، و ما سبقه الأوّلون الّا بفضل النبوّة و لا يدركه الآخرون. و اين الذرة من المجرّة، و الحصباء من الشعرى، و نار الحباحب من نور البيضاء حتى يتفوّه بذلك التفضيل؟! أ رأيت هل تجوّز التفوّه بتفضيل رسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله- على ابي بكر بأن تقول كان هو افضل من ابي بكر كما تجوّز القول بانه عليه السلام افضل الأنبياء و المرسلين.
و انّما منزلة الذي كان عدله الّا بفضل النبوة، هي هكذا بلا دغدغة و لامراء. فشرط المناسبة في المقايسة يوجب مقايسته عليه السلام مع سائر الأنبياء و قاطبة الأوصياء و الاولياء الكاملين لا مع آحاد الرعية و غاغة الناس. ألا ترى ان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم لما و اخى بين الصحابة و قرن كل شخص الى مماثله في الشرف و الفضيلة و اخاه عليه السلام من دون الصحابة.
و انه صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: من احب أن ينظر الى آدم في علمه، و الى نوح في تقواه، و الى ابراهيم فى حلمه، و الى موسى في هيبته، و الى عيسى في عبادته فلينظر الى علي بن ابي طالب رواه البيهقي عن النبي صلى اللّه عليه و آله فالوصي عليه السلام كان مساويا للأنبياء المتقدمين.
47.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 سرگذشت خود گفته آیت الله علامه ذوالفنون حسن زاده آملی قدس سره
🎥 توضیح درباره برخی آثار، در سال ۱۳۷۹
🔸 بزرگانی داشتیم که ذوالفنون بودند مثل علامه شعرانی
که غیر از علوم مرسوم حوزوی، طب و ریاضی و هیأت و تفسیر نزد ایشان خواندیم.
✅ اولین آثار:
تصحیح نصاب الصبیان،
تصحیح گلستان سعدی،
تصحیح کلیله و دمنه به همراه ترجمه دو باب از آن،
تصحیح خزاین مرحوم نراقی
✅ برخی از دیگر آثار:
«عیون مسائل نفس» ۶۶ موضوع درباره معرفت نفس است که درباره روانشناسی بحث شده است.
«یازده رساله فارسی» در موضوعات گوناگون
«انسان و قرآن»
«شرح نهجالبلاغه» در پنج جلد
🔺 «فصل الخطاب فی عدم تحریم کتاب الله» که ثابت کردیم حتی ترتیب سور قرآنی که دست مسلمانان است همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شده است بدون هیچ کم و زیاد.
«انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه»
«الهی نامه»
«نهج الولایه»
«صد کلمه در معرفت نفس»
«رساله وحدت نزد عارف و حکیم»
«کلمه علیا در توقیفیت اسماء»
♨️ یکی از دروس رسمی حوزه های علمیه ریاضیات بود در تمام ابواب که آثار بنده درباره ریاضی:
«دروس معرفة الوقت و القبلة»
«دروس هیأت»
🔺 «رساله ای به زبان فرانسه روز، درباره تانژانت نوشته ایم»
و ...
#علامه_حسن_زاده
#معرفی_آثار
@Manahejj
◾️ارتحال جانسوز پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، شهادت حصرت امام حسن مجتبی علیه السلام و امام الرئوف حضرت امام رضا علیه السلام بر شیعیان و ارادتمندان تسلیت باد.
💝🍃💓🍃💗🍃💘🍃
*100 خصلت از خصوصيات رفتاری پيامبراکرم (صلی الله علیه وآله)*
۱- هنگام راه رفتن با آرامت و وقار راه می رفت.
۲- در راه رفتن قدم ها را بر زمين نمي کشيد.
۳- نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.
۴- هرکه را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵- وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمي کشيد.
۶- با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است.
۷- هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.
۸- هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.
۹- چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰- سکوتی طولانی داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود.
۱۱- هرگاه با کسي، هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد.
۱۲- چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت و رو به او می نشست.
۱۳- با هرکه مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آن حضرت برنمي خاست.
۱۴- در مجلسي نمي نشست و برنمي خاست مگر با ياد خدا.
۱۵- هنگام ورود به مجلسي در آخر و نزديک درب مي نشست نه در صدر آن.
۱۶- در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن نهي مي کرد.
۱۷- هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد.
۱۸- اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹- اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت.
۲۰- اگر از کسي خطايي صادر مي گشت آن را نقل نمي کرد.
۲۱- کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي کرد.
۲۲- هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد.
۲۳- هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگويد.
۲۴- پاسخ به سوالي را چند مرتبه تکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵- چون سخن ناصواب از کسي مي شنيد. نمي فرمود: «چرا فلاني چنين گفت» بلکه مي فرمود « بعضي مردم را چه مي شود که چنين مي گويند؟»
۲۶- با فقرا زياد نشست و برخاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد.
۲۷- دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.
۲۸- هديه را قبول مي کرد اگرچه به اندازه يک جرعه شير بود.
۲۹- بيش از همه صله رحم به جا مي آورد.
۳۰- به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد.
۳۱- کار نيک را تحسين و تشويق مي فرمود و کار بد را تقبيح مي نمود و از آن نهي مي کرد.
۳۲- آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود و مکرر ميگفت هرآنچه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند.
۳۳- هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول مي کرد.
۳۴- هرگز کسي را حقير نمي شمرد.
۳۵- هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند.
۳۶- هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد.
۳۷- هرگز عيب مردم را جستجو نمي کرد.
۳۸- از شر مردم برحذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود.
۳۹- هرگز مذمت مردم را نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت.
۴۰- بر جسارت ديگران صبر مي فرمود و بدي را به نيکي جزا مي داد.
۴۱- از بيماران عيادت مي کرد اگرچه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.
۴۲- سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.
۴۳- اصحاب را به بهترين نام هايشان صدا مي زد.
۴۴- با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تاکيد مي فرمود.
۴۵- در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
۴۶- ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد.
۴۷- وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.
۴۸- هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد به دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد.
۴۹- اگر در حال نماز بود و کسي پيش او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد.
۵۰- اگر در حال نماز بود و کودکي گريه مي کرد نمازش را کوتاه مي کرد.
۵۱- عزيزترين افراد نزد او کسي بود که خيرش بيشتر به ديگران مي رسيد.
۵۲- احدي از محضر او نا اميد نبود و مي فرمود « برسانيد به من حاجت کسي را که نمي تواند حاجتش را به من برساند.»
۵۳- هرگاه کسي از او حاجتي مي خواست اگر مقدور بود روا مي فرمود و گرنه با سخني خوش و با وعده اي نيکو او را راضي مي کرد.
۵۴- هرگز جواب رد به درخواست کسي نداد مگر آنکه براي معصيت باشد.
۵۵- پيران را بسيار اکرام مي کرد و با کودکان بسيار مهربان بود.
۵۶- غريبان را خيلي مراعات مي کرد.
۵۷- با نيکي به شروران، دل آنان را به دست مي آورد و مجذوب خود مي کرد.
۵۸- همواره متبسم بود و در عين حال خوف زيادی از خدا بردل داشت .
۵۹- چون شاد مي شد چشم ها را بر هم مي گذاشت و خيلي اظهار فرح نمي کرد.
۶۰- اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمي شد .
۶۱- مزاح مي کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمي زد.
۶۲- نام بد را تغيير مي داد و به جاي آن نام نيک مي گذاشت.
۶۳- بردباري اش همواره بر خشم او سبقت مي گرفت.
۶۴- از براي فوت