✅ نامه های بلوغ
14
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 در راه دراز انسان، مَركب معرفت و آگاهى؛ و محبّت و عشق؛ و عمل و اقدام، مادام كه در سرزمين رنج ها و بلاء ها مبتلا نشوند و به عجز نرسند، به اعتصام و توسّل نمى رسند.
و همين است كه آفت ها، در كمين مَركب هاست. آفتِ جهل و غفلت و كفر و كفران و شكّ و وسواس، براى معرفت؛
🔻 و آفت جلوه هاى دنيا و ترس و غرور و يأس براى عشق و محبت؛ و آفت عُجب و كبر و حرص و حسد و بخل و فساد براى عمل؛ هميشه در كمين هستند.
🍃 و بى جهت نيست كه امام حسين در دعاى عرفه مى خواهد: «اوْقِفنى عَلى مَراكِزِ اضْطِرارى»؛ خدايا مرا به مركزها و ريشه هاى اضطرار و بيچارگيم واقف كن؛
كه اين اضطرار و اين توسّل و تضرّع و اعتصام و چنگ زدن، باعث عصمت و نجات تو از آفت هاست و همراه معرفت و ايمان و تقوا، مى تواند حتّى هنگام عجز، تو را راه ببرد.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 27
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
15
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 اين نكته را همين جا بگويم، كه عوامل راحتى من در كنار رنج ها و فشارها، چند چيز است؛ يكى همين تضرّع و اتّصال، آن هم بدون توقّع اجابت و انتظار برآورده شدن دعا.
و ديگرى محبّت و خدمت مختصر به پدر و مادر و سومى، همين رفت و آمدها و بدون تكلّف و فشار برخورد كردن، كه اين هر سه، عامل مؤثرى در راحتى و يُسر زندگى من بوده اند.
🍃 خدا اراده كرده و مى خواهد كه ما راحت باشيم؛ «يُريدُاللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ». «1»
و اين يُسر، يُسر وجود ماست، نه يُسر كارها و امور؛ چون كارها براى كسانى راحت مى شود كه وجودشان راحت شده باشد. فراغت براى كسانى است كه به وسعت قلب و سعۀ صدر رسيده باشند.
انشاء الله آقاى ... يا بقيۀ دوستان، در اين زمينه تو را كمك مى كنند و تفسير سورۀ الَمْ نَشْرَح را برايت مى آورند تا اگر با وسعت قلب، به فراغتى رسيدى، به كارها و سختى ها مشغول بشوى، كه: «اذا فَرَغْتَ فَانْصَب». «2»
🔻 اين گونه، سختى ها راحت هستند و مَعَ الْعُسْرِ، يُسر «3» وجود دارد. زندگى سخت نيست، اگر بتوانيم با سختى ها راحت باشيم و از رنج ها بهره برداريم.
و اين همان جملۀ كوتاه است كه در تفسير سورۀ كوثر آمده:
👈 موقعيت ها مهم نيستند و شرايط مهم نيستند؛ وضعيت ما و طرز برخورد ما، اهميت دارد؛ چون برخورد خوب، مى تواند در شرايط بد، كارگشا باشد.
_____________________
(1)- بقره، 185
(2)- انشراح، 7
(3)- انشراح، 5 و 6
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 27_28
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
16
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 راه دوم: اين راه را من براى تو، از اساس دنبال مى كنم. ولى اگر بخواهى كه خوب جذب تو بشود، بايد خودت كار كنى و بر روى آن مطالعه داشته باشى.
ما مجهولات زيادى داريم و براى شروع، بايد روى معلوماتمان كار كنيم و آن ها را بزايانيم و بايد از آن جايى شروع كنيم كه شكّ و ترديد آن را فاسد نكرده باشد.
🍃 وجود خود من و اين احساس، اساس معلومات ماست و همانطور كه گذشت، احتياج به استدلال ندارد كه «من فكر مى كنم، پس هستم»؛ چون درك ما از خودمان، بلاواسطه است. در همين جمله آمده: «من فكر مى كنم»، پس وجود من و فكر و عمل من، بلاواسطه احساس شده. ديگر معنا ندارد كه با اين همه راه، دوباره به اوّل برگردم و خودم را اثبات كنم.
👈 من هستم.
◽️ مرحلۀ دوم، اين است كه آيا جهانى بيرون از ذهن من، وجود دارد؟ بعضى ايده آليست ها معتقدند هيچ چيز بيرون از خيال و ذهن ما نيست و تمامى اين ها، تصوّرات ما هستند.
🔻 جواب سادۀ اين ها، در اين نكته هست كه اگر آتشى بيرون از ذهن و تصوّر ما وجود ندارد، پس چرا تصوّر آتش، با دست زدن به آتش، در ما دو احساس ايجاد مى كند. با دست زدن به بخارى مى سوزيم، ولى تصوّر آتش، اين سوزش را ندارد. تفاوت اين دو احساس، نشان مى دهد كه بيرون از ذهن ما، دنيايى ديگر هم هست.
👈 من هستم و دنيايى بيرون از ذهن من هست.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 28_29
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
17
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 سؤال بعد اين است، آيا اين جهان قابل ادراك هست؟ بعضى از سوفسطايى ها معتقدند؛ چون ما اين جهان را با حواس درك مى كنيم و چون حواس ما خطاكارند، پس نمى توان به ادراك حواسمان اعتماد داشت. اين ها نمونه هاى زيادى از خطاى حواس را دليل مى آورند. و با وجود اين واسطه هاى خطاكار، امكان شناخت و ادراكى نيست.
در جواب اين ها مى گويند كه ما، گذشته از حواس، از مغز و فكر و عقل هم برخورداريم و با كمك همين نيروهاست كه مى توانيم خطاى حواس را كشف كنيم و شرايط ادراك را در نظر بياوريم و همين طور قضاوت نكنيم.
🍃 تا به حال يافته ايم كه «من هستم»، «دنيايى بيرون از من هست» و اين دنيا، قابل ادراك هم هست.
🔸مرحلۀ بعد، اين سؤال مطرح مى شود، بر فرض قابل ادراك باشد، آيا قابل بيان هست؟ آيا مى توانيم ادراكاتمان را همان طور كه هست به ديگران منتقل كنيم و يا اين كه ما و ديگران، هر كدام بدون آن كه حرف ديگرى را بفهميم، در ذهنيّت خود برداشتى داريم.
🔻 در اين قسمت، زبان رياضى، علمى و قراردادها، زبان مشترك را مشخص مى كنند.
اكنون كه اين مراحل طى شد، به اين نكته مى رسيم كه ما با اين جهان بيرون، دو نوع رابطه داريم؛ هم مى خواهيم آن را بشناسيم و هم از آن خوشحال و يا رنجور مى شويم.
◽️ اين رابطۀ عاطفى، در بحث ارزش به تو كمك مى كند؛ چون تأثيرپذيرى و رنج و شادى تو، نشان دهندۀ قدر و درجۀ وجودى توست و بايد محاكمه شود كه چرا اين طبيعت را نگه داشته ام، كه از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و يا ناراحت بشوم. من مى توانم با دگرگون كردن توقّع ها، تحمّل هايم را زياد كنم. براى توضيح بيشتر، مى توانى در اين زمينه با دوستان بحث كنى.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 29_30
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
18
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 در قسمت رابطۀ معرفتى، براى شناخت جهان، راه هايى وجود دارد: تجربه و علم، فلسفه و استدلال و عرفان و حضور.
در هر حال در برابر اين سؤال ها كه جهان چگونه آغاز شده، چگونه تحوّل يافته و چگونه همراه نظام ها و قانون ها گرديده و رو به كجا دارد، انسان بى تفاوت نمانده و تلاش ها كرده است، گرچه او به دنبال هر شكست، مأيوس شده و به دنبال هر پيروزى، مغرور گرديده، ولى هميشه مى خواسته كه بشناسد و با شناخت عمل كند.
🔻 در رابطه با اين سؤال ها و براى شناخت جهان، بعضى به تجربه و تجزيۀ جهان روى آورده اند. آن ها معتقدند كه اين همه اجسام و اجرام و رنگ و نور، به اجزايى منتهى مى شوند كه مولكول ناميده مى شود. و مولكول ها از اتم هايى تشكيل شده اند و اين اتم ها همان طور كه جدول مندليف نشان مى دهد، از اتم هاى سبك، رو به سنگينى گذاشته اند و اين همه تفاوت، از اين جا برخاسته. پس بايد به اين نكته رسيد كه اتم ها از كجا شكل گرفته اند و چگونه تحوّل يافته اند.
◽️ ماركسيسم كه وارث و كامل كنندۀ تمامى مكتب هاى الحادى است، جواب مى دهد كه اين ها از مادّۀ اوّليه برخاسته اند و اين مادّه، ازلى و ابدى است؛ هميشه بوده و هميشه هست. و جواب مى دهد كه حركت اين مادّه، از تضادّ درونى و تركيب آن ها برخاسته و احتياج به محرّك خارجى و ضربۀ مكانيكى ندارد، كه حركت آن ها ديالِكتيكى است.
🚩 و جواب مى دهد كه نظام و قانون پديده ها، دليل ناظم و خدا نيست، كه بر اساس تصادف هاى متعدّد و بى شمار، در طى سال هاى سال شكل گرفته و تنظيمى در كار نيست. و جواب مى دهد كه مقصد جهان و جهت اين تحوّل، از سادگى رو به پيچيدگى است.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 30_31
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
19
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 دربارۀ اين نظريه كه مادّه و سپس حيات و زندگى و سپس جامعۀ انسانى و تاريخ را تحليل مى كند و دوره هاى تاريخى كمون اوّليه و برده دارى و زمين دارى و سرمايه دارى و سوسياليسم و كمونيسم را مطرح مى كند و تمامى فرهنگ و اعتقادات را تابع اين دوره ها و روبناى توليد قلمداد مى نمايد.
◽️ دربارۀ اين نظريه بحث هاى زيادى هست كه چه در قسمت مادّه و حيات و چه در قسمت جامعه و تاريخ و حركت تاريخ، اين نظريه را مى شكند؛ كه تو خودت اگر اهل تحقيق باشى و مطالعه و اگر فكر را بر بازى و سرگرمى و فيلمهاى فكاهى مقدّم بدارى، به آنها خواهى رسيد؛ به خصوص اگر با بحث و همراهى كسانى باشى كه اين راه را رفته اند و تجربه هاى زيادى دارند؛ كه در ميان دوستان من، اين ها كم نيستند و زياد هم هستند.
🔻 ولى به طور خلاصه، اين نظريه در قسمت فلسفى، گرفتار اين اشكال اساسى است؛ چون اين سؤال هست كه مادّۀ اوّليه، آيا تركيبى دارد يا ندارد؟ اگر تركيب داشته باشد، خوب پيداست كه مُركّب مبدأ نيست و اجزاء و روابط آن ها، بر مُركّب تقدّم دارند و در نتيجه، آغاز و حركت و قانون و جهت جهان، هنوز زير سؤال است.
اگر فرض كنيم كه تركيبى در كار نيست، خوب اين اشكال هست كه بدون تركيب، تضادّ و حركتى معنا نخواهد داشت و تحوّل مادّه به طور ديالكتيك امكان نخواهد داشت.
🍃 از همين جاست كه در بينش اسلامى، به جاى اثبات مبدأ هستى و آفرينش، به صفات و خصوصيات اين مبدأ مى پردازد؛ چون هركس با هر اعتقادى، ناچار است كه اين جهان را از جايى آغاز كند.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 32
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
20
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 هركس با هر اعتقادى، ناچار است كه اين جهان را از جايى آغاز كند. اين آغاز، اين خصوصيات را داراست: «قُلْ هُوَ اللّهُ احَد»؛ يگانه است هيچ گونه تركيبى نمى تواند داشته باشد.
مبدأ هستى اجزا و روابطى ندارد؛ چون مُركّب، مبدأ نيست. در نتيجه: «اللّهُ الصَّمَد»؛ مبدأ هستى بى نياز است، هيچ گونه وابستگى ندارد.
🍃 و رابطۀ اين قيّوم بى نياز، با اين همه نياز و فقر، رابطهى توليدى نيست: «لَمْ يَلِدَ وَ لَمْ يُولَد». رابطۀ او با موجودات، مثل رابطۀ موج و دريا و يا تصوّرات و ذهن و سايه با صاحب سايه نيست، كه همۀ اين ها رابطۀ توليدى است.
◽️ در حالى كه او در وجود و روابطش، مثل اين پديده هاى نيازمند نمى تواند باشد. «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً احَد»، كه او بى مانند است. اگر او مانندى داشت، در نتيجه قوانين آن ها بر او جارى مى شد و او محكوم و محدود مى گرديد.
اين جهانى كه از فقر و عجز و جهل و ضعف، به غنا و بلوغ و آگاهى و توانايى رسيده و در جريان تحوّل خويش، مدام در چرخش است.
🔻 اين ها، اين محكوم هاى عاجز كه به قدرت و آگاهى هم مى رسند، با خودشان توجيه نمى شوند؛ كه اين فقرها، غنا و قيّوم را نشان مى دهند.
وجود اين قيّوم براى اين وابسته ها، ضرورت است، نه خيال و نه وابسته به دوره هاى تاريخى. و خصوصيات اين مبدأ هم، همان يگانگى و بى نيازى و نامحدودى و بى مانندى است.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 33
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
21
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 و به اين گونه، تو به قيّومى مى رسى كه نور هستى است.
از تو، به تو نزديك تر است. خودآگاهى و خودخواهى تو، از اوست.
او ما را با خودمان آشنا كرده و پيوند زده است:
«نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد» «1»،
«انَّ اللَّهَ يَحُوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» «2».
🍃 تو خدايى را مى بينى كه آگاه و مهربان است.
به تو و هستى آگاهى دارد و به همۀ خلق مهربان است.
اگر آن ها را نمى خواست، نمى آفريد!
آيا اين مهربان آگاه، تو را با غريزه و فكر و علم و عقل و وجدان رها مى كند و در رابطه هاى تو و جهان، حكمى و دستورى نمى دهد؟
نكته همين است كه حجّت باطنى و عقل ما و غريزه و علم ما و وجدان ما، نمى توانند عهده دار ما باشند.
🔻 ما در نظام زندگى مى كنيم و در اين نظام جهانى كه علم شاهد آن است، نمى توان بى ضابطه حركت كرد.
كوچك ترين حركت و عمل ما، به دستور و برنامه اى نياز دارد كه با وجود ما و با ساخت و بافت جهان هماهنگ باشد.
◽️ خدا انسان را رها نمى كند و با حجّت وحى، به عقل او كمك مى نمايد؛ چون علم ما محدود است و غريزۀ ما ناقص و آزاد و وجدان ما محكوم محيط و عادت و غريزه.
ما با تمام هستى رابطه داريم و در اين رابطه، او ضابطه ها را همراه رسول فرستاده و پيش از آن كه انسان گرفتار شود، چراغ راهش را آورده است.
__________________
(1) ق، 16
(2) انفال، 24
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 34
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
22
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 بر خلاف آنچه در تاريخ مى نويسند، انسان با آموزش و آگاهى پا در خاك گذاشته، نه آن كه عريان به دنبال خوراك و لباس و آتش و ابزار راه افتاده باشد و به صنايع و علوم امروز رسيده باشد؛ كه اين همه علوم و صنايع، هنوز براى كوچك ترين حركت هاى ما، نورى ندارد؛ كه هنوز تمامى روابط را نمى شناسند.
🍃 آدم، همراه آموزش و تعليم، پا بر روى خاك مى گذاشته. و وحى، به علم و غريزۀ انسان راه مى دهد و فلسفه و عرفان و علم را، جهت مى دهد.
🔻 يكى از شكل هاى التقاط، اين است كه بخواهى با فلسفه و عرفان و علم، به مذهب كمك كنى؛ در حالى كه مذهب آمده تا كسرى هاى اين ها را تأمين كند و به مغز و قلب و تجربۀ انسان، فضا و زاويه اى بدهد، كه بتواند هستى را آن گونه كه هست، دريابد.
پسرم، محمّد! تو بايد ميان فلسفۀ اسلامى و فلسفۀ مسلمين؛ و عرفان اسلامى و عرفان مسلمين، تفكيك كنى و اين ها را با يك ديگر گم نكنى.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 34_35
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
23
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 آنچه احتياج به رسول و امام را مطرح مى كند، همين ارتباط وسيع انسان و همين جايگاه گستردۀ او در هستى و استمرار او تا بى نهايت است. آنچه باعث مى شود كه شيعه به مسألۀ امامت معتقد شود و اين نوع حكومت را مطرح كند، يك مسألۀ تاريخى و عاطفى نيست؛ كه با هدف رشد و جايگاه انسان در جهان، تو حاكمى مى خواهى كه به تمامى هستى آگاه باشد و از تمام كشش ها آزاد. و اين آگاهى و آزادى، معيارى را مطرح مى كند كه عصمت نام دارد.
آنچه باعث مى شود كه تو حتّى عُمَر را كنار بگذارى، همين هدف حكومتى و اين تلقّى از جايگاه انسان در جهان است. مردم نمى توانند خليفۀ خدا و رسول را معين كنند. همان طور كه رسالت به اختيار مردم نبود، امامت هم به اختيار آنها نيست.
🔻 آنها به دلها آگاهى ندارند و از فردا بى خبرند. و اين خداست كه با توجّه به عامل امتحان و آزمايش، رسولان و امامان را انتخاب مى كند. نه اينكه هركس پيامبر خودش باشد و نه آنكه بدون پيامبر، وحى را و كتاب را به دست بياورند؛ كه وحى، مفسّر مى خواهد و انسان، امتحان و آزمايش. و اين است كه با معيار عصمت، رسول و امام انتخاب مى شوند و اين عصمت از كششها و جذبه هاى دنيا، معيار و ميزان شيعه در امامت و طرح حكومت است.
🍃 و همين معيار، مسألۀ امام عصر و حجّت قائم را توجيه مى كند و انتظار را مطرح مى سازد؛ كه در هنگام غيبت، اگر مردم حكومت ولى فقيه را پذيرفتند، بر اوست كه تلقّى انسانها را عوض كند و هدف حكومت و جايگاه انسان در جهان را مطرح سازد تا خيال نكنند كه جامعۀ انسانى يك دامپرورى بزرگ است و به نان و مسكن دلخوش نشوند.
و در انتظار معصوم، به روحيه و فكر و برنامه و عمل خويش سامان دهند و در دشمن نفوذ كنند كه انتظار و تقيّه، مقدّمۀ قيام است.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، صص 35_36
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
24
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
🔸 پسرم محمّد! براى بيّنات، اين دو راه بود كه در سورۀ حمد و توحيد ريشه داشتند. و اين همه پيام، در نماز تو نهفته است. بى توجّه و سرسرى مگذر و بر كتاب صراط و تطهير سورۀ توحيد، مرورى داشته باش تا مقدار محبّت هاى خدا را بيابى و در برابر اين مهربان بزرگ، شاكر و سپاس گزار باشى و به خاطر مردم و دنيا، از او چشم نپوشى.
🍃 معرفت به قدر انسان، معرفت به خدا، به غيب، به يوم الاخر (معاد) و به وحى را به دنبال مى آورد؛ که:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» «1»
🔻 و ايمان به انسان و ارزش هاى او، ايمان به خدا و غيب و يوم الآخر و وحى را بارور مى سازد. انسانى كه خود را باور مى كند و به خود ايمان مى آورد، اين ها را مى خواهد، نه آنكه بداند معاد هست، كه معاد را مى خواهد.
فرق است كه بدانى داماد مى شوى و يا آنكه بخواهى.
_______________________
(1) بحارالانوار، ج 2، ص 32
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 36
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt
✅ نامه های بلوغ
25
💠 نامۀ اول: بينش ها و گرايش ها
2️⃣ كتاب
🔸 كسى كه قدر خود را مى داند و استمرار خود را مى شناسد و در اين استمرار، رابطه هاى وسيع با جهان و انسان ها را مى بيند، اين وجود مستمر، براى اين همه رابطه، به دستور و كتاب نياز دارد و دنبال احكام مى گردد، كه مى شنوى در تاريخ، فرسنگ ها راه را پشت سر مى گذاشتند و گوشت و پوست پاى خود را مى دادند، كه از مدينه احكام را سوغات بياورند. نه آنكه از احكام و تكاليف چشم بپوشند، كه دنبال بودند.
🔻 احكام اسلام، احتياج به نظام دارد، همان طور كه دانه هاى تسبيح محتاج رشته و نظام هستند.
اين احكام و نظام ها بر اساس معارف و عقايد- يعنى شناختى كه با احساس گره خورده است- استوار مى شوند.
محمّد جان! دين، با روش تربيتى رسول آغاز مى شود و به نظام فكرى و معرفتى اسلام- نه فلسفه و عرفان مسلمين- و به نظام اخلاقى و به نظام اجتماعى و به نظام حكومتى (سياسى) و نظام حقوقى و قضايى و جزايى و به احكامى در اين زمينه ها منتهى مى شود.
🍃 تو اگر، قدر خودت و نظام جهان و حضور خدا را احساس كنى، براى ساده ترين عمل خودت، دنبال برنامه و حكمى هستى؛ و تكاليف براى تو سنگينى نخواهد داشت.
📚 #نامه_های_بلوغ ، #استاد_صفایی ، ص 37
🍃🍃🍃🍃🍃
@Bayyenaatt