💠 بعد علیاکبر
❇️عبدالله گوشه ای نشسته بود و گریه می کرد، امام حسین علیه السلام کنارش اومد و گفت: شهادت پدرت مسلم بن عقیل، غم بزرگی بود، دست مادرت رو بگیر و از کربلا برو.
🟡عبدالله سریع ایستاد و گفت: من بزرگ شدم، الان دیگه چهارده سالمه، بعد از علی اکبر نوبت منه. من زندگی همیشگی آخرت رو به این دنیای پست ترجیح میدم.
🟠امام که انقدر عبدالله رو مشتاق دیدن، اونو در آغوش گرفتن و روانه میدان کردن.
📌محمد تقی سپهر کاشانی، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۳۱۷.
📌محمد تنکابنی، اکلیل المصائب، ج۱، ص۱۸۵.
📎 #داستان_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #عزاداری
📎 #بچه_شیعه
از شما دعوت می شود به کانال زیر بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/Beautifulirran🌺🌺
💠 بهونه های آبکی
❇️ بعضی ها امام حسین علیه السلام رو به بهانه يك دست صدا ندارد تنها گذاشتند.
🔴 مثلا: ضحاک بن عبدالله مشرقی تا ظهر عاشورا پشت سر امام بود و نماز خواند، اما بعد گفت: اگر من در این سپاه بمانم، کمک خاصی نمی توانم انجام دهم. می روم و مقابل او می ایستم، اما فقط سکوت می کنم و نمی جنگم.
🟡 این طور شد که عده زیادی از این سپاه، در همین جا ماندند و به بهانه یک دست صدا نداره حسین فاطمه را تنها گذاشتند.
🟠 در راه خدا یک دست اگر خدایی باشد، اثری به بلندی تاریخ دارد.
📎 #داستان_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #بهونه_آبکی
📎 #بچه_شیعه
از شما دعوت می شود به کانال زیر بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/Beautifulirran🌺🌺