eitaa logo
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
460 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
13.4هزار ویدیو
132 فایل
🌸 ظـ‌ه‍وࢪ بسیاࢪ نزدیک استــ :( @Beh_to_az_door_salam ادمین تبادلات: @ya_zah_raa مدیر اصلی @Asmahasani12 ادمین رمان @Loiaa009979
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🕊 ⭕ ⁉️خانوم خوشگله شماره بدم ⁉️خانوم خوشگِله کجا میری برسونمت؟ 🗣اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!🥀 ⭕️بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود . . . این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد. به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی؛ دخترک وارد حیاط امامزاده شد . . . خستہ . . . انگار فقط آمده بود گریه کند ـ ـ . دردش گفتنی نبود . . . ‼️ رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد . . 🕌وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. . . زیر لب چیزی می گفت انگار ✨خدایا ڪمڪم کن . . . چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد. . . خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی، 👥مردم می خوان زیارت کنن ⚡️دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند، به سرعت و با عجله از آنجا خارج شد... ‼️اما انگار اتفاق عجیبی افتاده بود . . ❌دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد . . . ❌انگار نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد . . احساس امنیت میکرد . . 🌤با خود گفت: مگر میشود آنقدر زود دعایم مستجاب شده باشه! . . فکر کرد شاید اشتباه میکند. . . ♨️اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد . .🍃 دید امامزاده را سر جایش نگذاشته است ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ ➥@khoodayaaa