eitaa logo
بهشت ایران
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
🌷🌹گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها قطعه‌ای از بهشت است که با عطر آسمانی بیش از ۳۴ هزار شهید معطر شده است این رسانه مرجعی برای معرفی قهرمانانی(شهدا، مشاهیر و مفاخر) است که تاریخ و آینده این سرزمین را رقم زدند و اکنون در #بهشت_ایران آرمیده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید حمید باکری را بهتر بشناسیم بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
۱ آذر سالروز شهادت سید مهدی تهامی از شهدای غواص لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شهید تهامی قبل از عملیات والفجر ۸ برای از بین بردن یک سنگر مزاحم عراقی داوطلب شد به هورالعظیم برود. او توانست سنگر عراقی را از بین ببرد اما خودش در هور به شهادت رسید و پیکرش پس از ۱۴ سال بی‌خبری به زادگاهش بازگشت. ◇پدر شهید می‌گوید: زمانی که سیدمهدی در سن ۱۵ سالگی می‌خواست به جبهه برود، گفتم تو باید زمانی بروی که بتوانی کاری انجام دهی. باید خودت را نشان بدهی. در طول چهار ماه در زمینه‌های مختلف به او کار می‌دادم و توانش را آزمایش می‌کردم و به او نمره می‌دادم. بعد از این مدت به او اجازه دادم به جبهه برود. ◇مادر شهید می‌گوید: سیدمهدی(با اینکه پاسدار بود) هیچ وقت با لباس سپاه رفت‌و‌آمد نکرد و ما او را با لباس سپاه ندیدیم. همیشه لباس بسیجی به تن داشت. ◇فرازی از وصیت‌نامه: پدر و مادر عزیزم اجر و پاداش شما و همه پدران و مادران شهدا از اجر من و سایر شهدا در نزد خدا بیشتر است، چون شهدا به محض شهادت در نعمت‌های الهی فرو می‌روند، ولی شماها دوری ما را تحمل می‌کنید و صبر می‌کنید. غواص شهید ۱۳۴۴/۷/۱۶ کرمان، ۱۳۶۴/۹/۱هورالعظیم آرمیده در گلزار شهدای کرمان بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
برای همه ما سوغاتی آورده بود. من به او گفتم: "داداش، کربلا رفتی؟" گفت: "یک همچین چیزی. زیارت بودم". گفتم: "نکند سوریه رفتی و به ما چیزی نمی‌گویی؟" گفت: "شما چه‌کار دارید؟ شما سوغاتی‌تان را بگیرید". یک بسته شکلات هم میان سوغاتی‌هایش بود که مارک سوریه داشت. به او گفتم: "داری ما را گول می‌زنی؟ به ما می‌گویی می‌روی جنوب. شکلات‌هایت هم که مال سوریه است". گفت: "مگر از این شکلات‌ها فقط در سوریه هست؟ مگر نمی‌شود در شهرهای خودمان شکلات‌های سوریه را بفروشند؟" شهید مدافع حرم به روایت خواهرش [۱ آذر سالروز شهادت یدالله قاسم‌زاده] بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود لیستی تهیه کرده بود به این شرح: «خوش‌رفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیاده‌روی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه.»  شهید مدافع حرم ۱۳۶۱/۱۲/۱۸ رشت، ۱۳۹۵/۹/۱ حلب آرمیده در گلزار شهدای تهران بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
ده روزی می‌شد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان می‌کردند که جریان آب تند است و نمی‌شود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش می‌کشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوه‌ی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آن‌ها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمی‌تونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه می‌اومدی ما هم کمک می‌کردیم؛ اون وقت چی جواب می‌دی؟ آن‌ها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازه‌ی ادامه‌‌ صحبت به آن‌ها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرف‌شان و فریاد زد: همه‌اش عقلی بحث می‌کنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک می‌کنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد. شهید🕊 بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
عبد الله با این که در جبهه بود و کلی مشغله داشت، اما از احوال خانواده و پدر و مادرش غافل نمی شد. گاهی به واسطه هم محلی هایی که در جبهه بودند، برای پدر و مادرش پول می فرستاد. به رزمنده ها توصیه می کرد که احسان و رسیدگی به پدر و مادر  را به بهانه کار و دوری راه فراموش نکنند. می گفت: بروید گشایش حاصل می شود. اگر هم قصد زیارت پدر و مادر را داشته باشید، خدا خرجی تان را از غیب فراهم می کند. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥از نسل باکری‌ها، او را مدافع وطن آفریدند! بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
طبق معمول موقع عملیات کفش هایش را در آورده بود و با پای برهنه توی منطقه راه می رفت. ازش پرسیدم:چرا با پای برهنه راه می ری سید...؟ گفت :برای پس گرفته شدن این زمین خون داده شده این زمین احترام داره و خون بچه ها رویش ریخته شده،آدم باید با پای برهنه روش راه بره. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
شهیدی که تا آخرین لحظه زندگی به محرومان خدمت کرد 🔹همسر شهید دکتر نوید ذکری می‌گوید: " نوید هیچ زمانی به مادیات اهمیت نمی‌داد و هر موقع پیشنهاد می‌شد مطب مستقل داشته باشد، قبول نمی‌کرد و می‌گفت: همین حقوق درمانگاه برای من کافی است. " 🔹فروردین سال ۹۸ که در شیراز سیل سنگینی آمد و نواحی جنوب شهر شیراز خسارت زیادی دید، دکتر ذکری همراه با یکی از اقوام، روزها و هفته‌ها در حال تهیه وسایل بهداشتی، پوشاک، پتو و دیگر ملزومات سیل‌زدگان بودند تا به دست نیازمندان برسانند. 🔹شهید ذکری با شروع علایم بیماری و سرفه‌های شدید، مجبور به قرنطینه کردن خود در خانه می‌شود. به دلیل نفس تنگی‌های سخت و طاقت‌فرسا به مدت ۶ هفته در بیمارستان کوثر بستری می‌شود و در این مدت تنها از طریق ارتباط تصویری با خانواده‌اش در ارتباط بود. بنا به گفته خانواده در طی مدت دوران بستری‌اش در بیمارستان و حین تماس با آنها، هرگز از مرگ و ناامیدی حرفی به زبان نمی‌آورد و امید برگشت به منزل و زندگی را داشت. شهید🕊 بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!» هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد. اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد .. با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این قدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی..!» شهید از کتاب "کاندیدای اصلح" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca