eitaa logo
بهشت ایران
2.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
🌷🌹گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها قطعه‌ای از بهشت است که با عطر آسمانی بیش از ۳۴ هزار شهید معطر شده است این رسانه مرجعی برای معرفی قهرمانانی(شهدا، مشاهیر و مفاخر) است که تاریخ و آینده این سرزمین را رقم زدند و اکنون در #بهشت_ایران آرمیده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
حالات خاص شهید عاملو در نماز 🔷️ يكي از همرزمان شهید کاظم عاملو مي‌گويد: در یک فضای دوستانه عجیبی بودیم و حالات نماز را داشتیم از یکدیگر سوال می‌کردیم که کاظم از من پرسيد در نماز چه حالتي به تو دست مي‌دهد؟ ◇ گفتم: چطور؟ ◇ گفت: مي‌خواهم بدانم، ◇ گفتم: حالت خاصي احساس نمي‌كنم. 🔹 پیش دستی کردم و من همین سوال را از کاظم پرسیدم و گفت: راستش من در نماز لذتي مي‌برم كه نمي‌توانم آن را به زبان بياورم. ◇ گفتم: چطوري؟ ◇ لبخندي زد و با نگاهي كه مخصوص خودش بود به من فهماند که هر چه برايت بگويم تو نمي‌فهمي ...   🔷️ هميشه تاكيد مي‌كرد در نماز جمعه شركت كنيم، مخصوصاً در منطقه كردستان؛ با توجه به اينكه منطقه سني نشين بود، خودش هم هر هفته در نماز جمعه شركت می كرد. 🔷️ چند روز بعد که فهمید من هنوز دنبال جواب آن سوالی هستم که با لبخند جوابم را داده بود برایم گفت: من هميشه موقع نماز اول از ‌(عج) كسب اجازه ميكنم و در دلم هميشه نيت اقتدا به آقا را دارم. 🔻 برشی از کتاب بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
از درون می لرزید و به خود می پیچید. عرق از سر و رویش قطره قطره می چکید. چندبار صدایش زدم. حالت عادی نداشت. انگار توی عالم دیگری بود و صدای ما را نمی شنید. چراغ والر را آوردیم نزدیکش و پتوهایمان را انداختیم رویش. لرزَش، کم نمی شد. توی خواب صحبت می کرد. بچه ها گفتند:«تب کرده و هذیون می گه.» اما حرف هایش به هذیان نمی خورد. این ماجرا چندین شب ادامه داشت. شب های بعد با واکمن و نوار صدایش را ضبط کردیم و گاهی هم می نوشتیم. چندین نوار ضبط کرده و حدود پانصد صفحه کتاب موجود است. ارتباط با عالم دیگر و شهدا شده بود سرگرمی معنوی اش در دل شب. ماهم از این عنایت بی نصیب نبودیم. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
شهیدی که به گفته همرزمانش با عالم دیگر در ارتباط بود 🍃از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " یک‌روز شهید کاظم عاملو از درون می‌لرزید و به خود می‌پیچید، عرق از سر و رویش قطره قطره می‌چکید. چندبار صدایش زدم، حالت عادی نداشت. انگار توی عالم دیگری بود و صدای ما را نمی‌شنید. چراغ والر را آوردیم نزدیکش و پتوهایمان را انداختیم رویش. لرزَش، کم نمی‌شد. توی خواب صحبت می‌کرد. بچه ها گفتند:«تب کرده و هذیون می‌گه.» 🍃همرزم شهید در ادامه می‌گوید: " حرف‌هایش به هذیان نمی‌خورد. این ماجرا چندین شب ادامه داشت. شب‌های بعد با واکمن و نوار صدایش را ضبط کردیم و گاهی هم می‌نوشتیم. چندین نوار ضبط کرده و حدود پانصد صفحه کتاب موجود است. ارتباط با عالم دیگر و شهدا شده بود سرگرمی معنوی‌اش در دل شب. ماهم از این عنایت بی نصیب نبودیم." 🍃یکی از دوستان شهید کاظم عاملو می‌گوید: " صورتش خيس شده بود. صدای گريه‌اش حسينيه را پر کرده بود. هميشه ديرتر از همه‌ بچه‌ها از حسينيه بيرون می‌آمد. می‌دانستيم قنوت و سجده‌های طولانی دارد، اما اين بار فرق می‌کرد. انگار در حال و هوای دیگری بود و هيچ کدام از ما را نمی‌ديد. در مسير هم که بايد پياده تا منطقه‌ گردش می‌رفتيم، ذکر می‌گفت و گريه می‌کرد. نزديکی‌های خط مستقر شديم. خمپاره‌ای نزديک سنگر ما به زمين خورد. ترکشش پايم را زخمی کرد. پس از چند روز، روی تخت بيمارستان فهميدم همان خمپاره کاظم را از جمعمان برده است." بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca