#مثل_مهدے 💌
سه روز قبل از شهادت از عراق به من زنگ زد و گفت:که آیا شما ناراحت من هستید و می خواهید من برگردم؟!
من هم گفتم هر چه تکلیف است همان را انجام بده.اگر حضور تو آنجا نیاز است ، بمان.
مهدی گفت:مادر جان خیلی نیاز است که بمانم.
گفتم:پس حق باز گشت نداری.من هم راضی ام و حلالت می کنم.
#مثل_مهدے 💌
همیشه به مهدی می گفتم:ان شا الله اول آن ها را به هلاکت برسانی بعد در خون خودت غرق شوی و به شهادت برسی. مهدی هم دهانش را می گذاشت کف پای من و پای من را می بوسید.
محبت مهدی به من قدری بود که حتی یک هفته هم طاقت دوری اش را نداشتم.
#مثل_مهدے 💌
شب شهادت مهدی خیلی بی قرار بودم. خودم به خودم دلداری می دادم.خوابش را هم دیدم.صبح که از خواب بیدار شدم تماس هایی با خانه گرفته می شد که بیشتر من را نگران می کرد.من از لحن حرف زدن دوستانش فهمیدم که مهدی #شهید شده است.اصلا احتمال اسارت را هم نمی دادم.آنها کوچکتر از این بودند که بخواهند شیر سامرا را اسیر کنند.
#مثل_مهدے 💌
وقتی با برادرش تماس گرفتم رد تماس می زد.رفتم سراغ خواهرش دیدم کوچه پر از جمعیت است.پرسیدم مهدی شهید شده؟
گریه کردند.همانجا سجده شکرکردم.مهدی برای من عزیز بود اما در راه رضای خدا شهید شد و این بالا ترین افتخار است.بالاخره دعایم برایش مستجاب شد و نزد امام حسین علیه السلام در خون خود غلطید و خدارو شکر که روسفید شدم.
ادامه دار...
🍃 @Beitolshohada
#مثل_مهدے 💌
در یک کیلومتری دشمن به ما تیر اندازی شد و ما در کمین افتادیم.من در کنار مهدی بودم و به همراه ۵۰ نفر در یک کانال سنگر گرفتیم.سه چهار مرتبه بلند شدیم و با هم تیر اندازی کردیم تا بتوانیم از سمت دیگر بچه ها را عبور بدهیم که یک لحظه دیدم مهدی تیر خورد و به زمین افتاد.
#مثل_مهدے 💌
گفتم:مهدی چی شد؟
گفت:تیر خوردم.
شجاعت مهدی واقعا بی نظیر بود.
#خون از بدنش می رفت اما بلند شد چند مرتبه ای دوباره تیر اندازی کرد.
تا گلوله آخرش را به سمت دشمن شلیک کرد.
#گلولهایدیگربرایشنماندهبود
#مثل_مهدے 💌
ذکر #یاحسین بر لب های مهدی جاری بود.
مهدی در لحظات آخر به من گفت: حواست به بچه ها باشد ، من را رها کن و بچه ها را سالم برگردان.
#اینجاقتلگاهمناست
مهدی با لباس مشکی وارد میدان کارزار شده بود.
قبل از عملیات هم به من از شهادتش گفته بود.
او وصیت کرد که لباس مشکی اش را همراه او در قبر بگذارم.