تا نور ولا بــه سينه ما تابيد
نفرت ز منافـــق به دل ما روييد
ما جمله فدایی ولایت هستیم
تا کور شود هر آنکه نتواند ديد
#جانم_فدای_رهبر
مـا تیغِ غیرتیم
ڪه از هرچھ بگذریم
از انتقامِ خون تو هیهآت بُگذریم ...
#التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنوندگان
عزیزتوجہ فرمایید 📢
شنوندگان
عزیز توجہ فرمایید📢
#خرمشهر_شهر_خون_آزاد_شد
#صدای_ماندگار
باید عاشق شد ...
درست مثل حاج احمد
مرزِ اسلام را
عشق تعیین می کند
از مسجد جامع خرمشهر
الی بیت المقدس ...
#خرمشهرها_در_پیش_است
#حاج_احمد_متوسلیان
#فاتح_خرمشهر
Mamad-naboodi-Koveitipoor_1396-3-3-1-41.mp3
5.41M
🌺 ممد نبودی ببینی...
🌹 غلام کویتی پور
#سالروزفتحخرمشهرگرامیباد
.
ای قُدس!
ای معشوق قدیمی
ای مصداق آیه شریفه " اناللهمعالصابرین "
ای که در بند اسارت به سر میبری
ای که مُجاهدان طریقت شب را
به اُمید رزق شهادت سر بر خاک مینهند
و صبح وصال آن ها آزادی توست
اگر بخواهم تو را وصف کنم
یقینا حقت ادا نمیشود..
ای قُدس! ای آسایش ابدی ما!
ما را بدون تو چِ توان؟
ای قُدس چه زیبا شده ای...
بله؛
تو آبیاری شده ی خون پاک جوانان حریمت
هستی
که آنقدر زیبا مانند انگشتر عقیق زرد خراسانی
میدرخشی
#سنصلیفیالقدس
#القدس_لنا
#خاطرات_شهید
●یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم، می خواستم بد و بیراه بگم #عمار «شهیدمحمدحسین محمدخانی» آمد وگفت که دشمن را عصبی نکن.گفتم پس چی بگم به اینا!!!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ماهم مسلمونیم، این گوله های که شما به سمت ما میزنید باید وسط اسرائیل فرود میومد..»
●سوال کردن شما کی هستید و چرا با ما می جنگید؟
گفت : به اونا بگو همون های هستیم که صهیونست ها رو از لبنان بیرون کردیم ما همون های هستیم که امریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.ما لشکری هستیم از لشکرمحمد رسول الله..
●هدف نهایی ما مبارزه با صهیونست ها وآزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است..
●بحث و جدل ادامه پیدا کرد تا اذان..
بعدازظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری ها تسلیم ما شدند می گفتند « از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند»
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#قدسنا_لا_أورشلیم✌️
#شهدا
روی حجاب حساس بود
اهمیت بسیاری به حجاب میداد. حتی نحوه تزئین ماشین عروسیمان بهگونهای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دستهگل چسبانده بود و به این شکل گلها مانع دیده شدن من در ماشین بودند. در مورد دخترمان، تربیت فاطمه را به من سپرده بود و میگفت: «از تربیت دخترمان شانه خالی نمیکنم، ولی مادر بهتر میتواند دختر را تربیت کند» و از همان دوسالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود.
این شهید در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود:
«اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتماً یقه بیحجابیها و آنها را که ترویج بیحجابی میکنند، در آن دنیا خواهم گرفت.»
راوی: همسر شهید
منبع: راسخون
شهید مدافع حریم اهلبیت علیهمالسلام، جواد محمدی
یاد شهید با صلوات🌹
#فلسطین
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب بیست و نهم:
درس به یاد خدا بودن از شهید قدرت الله حسین زاده
#عند_ربهم_یرزقون
نترس،
مدعیِ حقوق بشر
با تو کاری ندارد؛
آمده بابا را ببرد ...!🍂
#قدس
🔴 نماینده مجلس ونزوئلا خواستار نصب تندیس شهید سلیمانی شد.
🔹«ویلیان خیل» نماینده مجلس ملی قانون گذاری ونزوئلا: پیشنهاد میکنم وقتی کشتیهای ایرانی رسیدند، پرچم ایران و تندیس (شهید) سلیمانی را برای بزرگداشت ملت ایران به خاطر همبستگی آنها با ونزوئلا در همه جا نصب کنیم.
این پیام توییتری مورد استقبال شهروندان ونزوئلایی قرار گرفته و بازخورد زیادی در شبکههای اجتماعی داشته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 رئیسجمهور شیطان بزرگ، داغی بر دل ما گذاشت که آتش گرفتیم؛ سپهبد شهید به آرزویش رسید اما تا در این آتش همه پرچمهای کفر را نسوزانیم و نماز شکرانهی نابودی صهیونیسم را در #قدس نخوانیم از پا نمینشینیم.
#روز_جهانی_قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ببينيد؛ لحظه اعلام آزاد سازی خرمشهر قهرمان
آزاد سازي خرمشهر، نمادی از آغاز اقتدار پایدار نظام اسلامی و شکست روحیه استکباری است...
❤️ #دل_بده
📌 حواستان باشد، خلاف قانون و اسلام کاری انجام نشود . هدف وسیله را توجیه نمی کند.
﹏﹏🌸🍃﹏﹏﹏﹏﹏
📌چند خاطره ڪوتاه از آزادسازی
خرمشهر
خاطـرات شـ🌷هدا
نوید شاهد فارس : خاطرات زیر در خصوص شهیدان سید محمد ڪدخدا ، حسن صفرزاده (حسن عراقی)، حاج موسی رضا زاده و حاج کرم الله بوستانی، از شهدای فارس است ڪه در
عملیات های آزادسازی خرمشهر از زبان همرزمان بازگو شده است.
«فرمانده»
عملیاتی ڪه از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده, اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیڪ می کنند. یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر. در آن گیرو باگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. بلند فریاد زدم خدا قوت برادر...
چرخید به سمتم. صورتش پوشیده از گرد و غبار بود. لباس سبزش از عرق و خاک به سیاهی می زد... تا مرا دید خندید و گفت سلام برادر اسدی...
لبخند زیبایش، دندان های سفیدش که تنها جایی بود که از خستگی در امان مانده بود. شناختمش، سید محمد کدخدا بود...
ساعتی بعد که حاج نبی را دیدم غر زدم، پیر شده، مگه سید محمد فرمانده نیست؟! چرا آرپی جی دستشه!
حاج نبی، دستش را به قنداق ژ س اش زد و گفت:ای برادر، تو این گیرو واگیر ڪی سرجاشه که سید محمد سر جاش باشه...
«حسن عراقی»
عملیات بیت المقدس بود، آزاد سازی خرمشهر. حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی. اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تڪ و توک درگیری توی شهر بود. هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستن، مرتب در حال گشت بودند.
حسن گفت: مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره.
ربع ساعتی گذشت ڪه دیدم، یک عراقی از در سنگر آمد بیرون، تا آمدم ببندمش به رگبار، گفت:نزن بابا، حسنم!
خودش بود، یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار!
به سنگر لجستیک عراقی ها تڪ زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یه هلیکوپتر عراقی پیدا شد, من پناه گرفتم, اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر. چند لحظه بعد یک بسته بزرگ از هلیکوپتر جلو حسن افتاد. تا هلیکوپتر چرخید هر دو بستیمش به رگبار.
هلیکوپتر ڪه فرار کرد، رفتیم سراغ بسته. بازش کردیم، پر آب میوه خنک بود. در آن گرمای خرداد چقدر چسبید.
حسن دیگر آن لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی!
«پرچم ایران»
حاج موسی می گفت: ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم. روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم. لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می ڪرد. گفتم:« برادر اسلحه رو بردار.»
تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»
شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی ڪردم.
خرمشهر آزاد شده بود. قرار شد پرچم ایران را به نشانه پیروزی روی گنبد مسجد خرمشهر نصب کنیم. هنوز تک و توک عراقی ها در شهر بودند و هنوز روی شهر آتش بود. یک روحانی بلند گفت کی حاضره این پرچم را ببره بالای گنبد!
قبل از همه، الله کرم، ڪه موهایش سفید شده بود و راننده تدارکات بود پیش از همه پیش قدم شد و برای نصب پرچم پیروزی رفت روی گنبد مسجد خرمشهر!
🗞 شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به روايت شهید مدافع حرم امير اميرى (ابومهدى):
🔻شهید #ابوعلی یک اخلاقی كه داشت، همیشه خوش ذوق و نکتهسنج بود. وقتى تابلویی را میدید، میایستاد و عکس میگرفت.
🔸با ماشین پشت سرش حركت مىكردم که یکدفعه کنار زد و ایستاد. دیدم یک تابلوی مسیر است که بر روی آن نوشته شده؛ #تلآویو ... کیلومتر.
گفت: «اسلحهها رو از ماشین بیارید».
گفتم: «برای چى؟»
گفت: «میخام عکس بگیرم😍. ما عاشق #مبارزه با اسرائیلیم».
گفتم: «بیخیال. کار داریم، بریم».
🔹بهانه آوردم كه عکس نگیرد. ولی او با چه شور و شوقی عکس میگرفت.
میگفت: «اینجوری وایسا. اینطوری ژست بگیر».😍
🔸چشمانش از شادی برق میزد. ما هم گفتیم هرچه باداباد و در نهایت ... عکس را گرفتیم و رفتیم. البته من بعد از شهادت شهید ابوعلی نتوانستم آن عکس را پیدا کنم.
🔺#اسرائیل بداند همه رزمندهها در منطقه، روزی را انتظار میکشند که با اذن #جهاد از سوی رهبرمان به سمت اسرائیل سرازیر شویم. ما عاشق دیدن روی #دشمنان اصلی #اسلام هستیم و همه شهدا با #ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجعت میکنند و با نعرههای حیدرى وارد #قدس خواهیم شد، انشاءالله.👌✔️