#ساعت_مسعود
.
#مسعود خیلی #دلسوز بود .☺️
من ازش زیاد #سوال می پرسيدم
خیلی ریز به ریز جوابمو می داد
یک بار كه از ساعتش⌚️ خوشم اومده بود و از اون مدل موجود نبود.🙁
کلی تحقیق کرد تا یه مدلی نزديك به ساعتشو بهم معرفی کرد 👌.
آدرس داد رفتم خریدم و بعد ازخرید ،
چند ساعتی نشست #باحوصله ،
تمام امکاناتشو بهم یاد داد.♥️
الان هر وقت ساعتمو نگاه میکنم یاد مسعود میافتم...😔
.
.
راوی:دوستشهید مدافعحرم
#مسعود_عسگری🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خصوصیــات✨
خیلی به #امامحسین(ع) ارادت داشت.💚
نسبت به ائمه معصومین غیرت خاصی داشت. خودش هم از سادات بود. ائمه را واقعا پدران خودش میدانست.🌹
سید همیشه در فاز #شهدا بود. کتاب های شهدا را می خرید و بسیار اهل مطالعه بود🍃
سید #آرام و #شوخطبع بود.🙂
وقتی به خواستگاری آمد، برادرم گفت: خیلی خوش اخلاق و شوخ طبعه. ناراحت نباش که چون هشت سال از تو بزرگتر است، نتوانید با هم بسازید.🍂
#مهربان بود.❤️
یک ماه اول زندگیمان که ماه رمضان بود بیشتر روزها سحری درست می کرد و با هم می خوردیم؛😍
عادت هم داشت که تا من نمی آمدم سر سفره بنشینم، دست به غذا نمی زد. می گفت: خانم شما اول بفرمایید بنشینید بعد با هم می خوریم.🌸
#بی_ریا بود.🌱
خیلی #مراقب رفتارش بود.
سید #دلسوز و #فداکــار بود.
به #رهبری و مقام ولی فقیه هم علاقه داشت و هم احترام قائل بود.
اگر در خانه دراز کشیده بود و یک دفعه تلویزیون آقا را نشان می داد، سید اصغر بلند می شد و می نشست...❤️🍃
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🕊
🍃پسرم خيلي #مهربان و #دلسوز بود. محبت خاصي به همه ي خانواده داشت و با بقيه ي بچه هايم فرق مي كرد. با اين كه در تهران سـاكن بـود و كمتـر وقـت مي كرد به شيراز بيايد، اما هر فرصتي پيش مي آمد، به شيراز مي آمـد و #همـه ي #كارهاي #عقب مانده ي ما را انجام ميداد.
🍃بار آخري كه سوريه بود، من اصرار كردم كه بـراي سـالگرد پـدرش نيايـد. حتي به بچه ها گفتم كه به او نگويند مراسم چه تـاريخي اسـت. امـا او بـا هـر زحمتي بود، خودش را به تهران رسانده بود و با خانواده اش بـه شـيراز آمدنـد و براي مراسم زحمـت زيـادي كشـيدند.
🍃حتـي #پخـت و #پـز و #آشـپزي مراسـم را خودشان انجام دادند. هر وقت #سر سفره مي نشستيم، #اول غذا را براي همه مـي كشـيد. گوشـت و مرغي اگر بود، بين همه تقسيم مي كرد و گاهي به خودش چيزي نمي رسيد. هر كس تهران كاري داشت به او زنگ ميزد. فاميـل و غريـب و همسـايه برايش فرقي نداشت.
🌹شهادت ٩٣/٤/٢
👤راوی:مادرشهید
شهید مدافع حـــــرم دادالله شیبانی
#شهداےفارس
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin