eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
137.9هزار عکس
170.9هزار ویدیو
238 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ماجرای دیدار خانواده با مقام معظم رهبری و کار جالب برنامه خندوانه در فرزند دار کردنِ خانواده شهدای جاویدالاثر 🔹 پدر شهید : ماه رمضان خدمت رهبر انقلاب رسیدیم من به ایشان گفتم جانم به قربان شما هیچی از شما نمی‌خواهیم و ادعایی نداریم، جانمان فدای حضرت‌زینب (س) تنها خواسته‌ای دارم و اینکه مزاری در بهشت زهرا (س) به ما بدهید که پنجشنبه‌ها آنجا برویم و درد دل کنیم. 📲 چند روز بعد از ماه رمضان برای دعوت در برنامه خندوانه تماس گرفتند. توضیح دادند پنج شهید بهزیستی هستند که پدر و مادر نداشته‌اند و از ما که هنـوز پیکر پسرمان برنگشته خواستند تا این شهـدا را فرزنـد خودمان کنیم . چند خانواده بودیم که به هر کدام از ما یک شهید دادند. 🔹 سرانجام هم خواسته ما محقق شد و مزار یادبودی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) به شهید بیات داده شد. 📎 پی نوشت : شهید مدافع‌حرم محمدرضا(علی) بیات در ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ در دفاع از حریم اهل‌بیت در تل‌العیس (ریف جنوبی‌حلب) به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش به میهن بازنگشت. 🌷🌷
رفتن به سن نیست به عشق است ! او سهمش پرواز بود ... آقا عزیزالله ... فروردین ۱۲۹۲ در رودبار به دنیا آمد در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. میوه و تره‌بار فروش بود سال ۱۳۲۳ ازدواج کرد ... و صاحب سه پسر و پنج دختر شد. از طرف بسیج در جبهه حضور یافت بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۶۵ در بمباران هوایی هفت‌ تپه بر اثر اصابت ترکش و قطع پا به جمع آسمانی ها پیوست مزار او در گلزار شهدای‌قزوین قرار دارد پسرش شعبان هم به شهادت رسیده است. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یک دست قطع شده در جیب فرمانده!! عملیات رمضان با رمز یاصاحب‌الزمان ادرکنی شروع شده بود. گروهان من و اسماعیل از لشکر پیاده ۹۲ زرهی ارتش نزدیک یکدیگر بودند. آفتاب سوزان تیرماه خوزستان، امان همه را بریده بود. فریادهای اسماعیل بچه ها را به جلو میراند. روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ ۱۳۰ میلمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد. دستش را در جیب خود گذاشت تا نیروهایش بویی نبرند..! فرمان حمله داد و خودش هم دوشادوش بچه‌ها پیش می‌آمد. از همه جا گلوله می‌آمد. ترکش دیگری دست راستش را از کتف جدا کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که موج او را گرفته است. با چشم گریان به طرفش دویدم. خونریزی شدید و روزه، دیگر رنگی به رخسارش نگذاشته بود. ترکش تمام بدنش را پاره پاره کرده بود. لبهای خشکیده، دست‌های جداشده، پیکر پاره پاره و غرقه به خونش روی خاک گرم خوزستان، کربلا را در ذهنم مجسم کرد. آری اسماعیل در روز ۲۴ تیرماه ۱۳٦۱ همزمان با بیست و یکم رمضان به دیدار مولایش علی (ع) شتافت. راوی: سرهنگ جانباز علی قمری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
یک دست قطع شده در جیب فرمانده!! عملیات رمضان با رمز یاصاحب‌الزمان ادرکنی شروع شده بود. گروهان من و اسماعیل از لشکر پیاده ۹۲ زرهی ارتش نزدیک یکدیگر بودند. آفتاب سوزان تیرماه خوزستان، امان همه را بریده بود. فریادهای اسماعیل بچه ها را به جلو میراند. روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ ۱۳۰ میلمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد. دستش را در جیب خود گذاشت تا نیروهایش بویی نبرند..! فرمان حمله داد و خودش هم دوشادوش بچه‌ها پیش می‌آمد. از همه جا گلوله می‌آمد. ترکش دیگری دست راستش را از کتف جدا کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که موج او را گرفته است. با چشم گریان به طرفش دویدم. خونریزی شدید و روزه، دیگر رنگی به رخسارش نگذاشته بود. ترکش تمام بدنش را پاره پاره کرده بود. لبهای خشکیده، دست‌های جداشده، پیکر پاره پاره و غرقه به خونش روی خاک گرم خوزستان، کربلا را در ذهنم مجسم کرد. آری اسماعیل در روز ۲۴ تیرماه ۱۳٦۱ همزمان با بیست و یکم رمضان به دیدار مولایش علی (ع) شتافت. راوی: سرهنگ جانباز علی قمری ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin