در مکتب شهادت
در محضر فرزندان شهدا
#سردارشهیدعلی_شرفخانلو
معاون لشگر ۳۱ عاشورا
دفترچه خاطرات📝
من ۵ ماهه بودم که پدرم شهید شد. البته در زمان تولدم هم پیش ما نبود. جمعاً سه دیدار با پدرم داشته ام. یک بار وقتی که ۴۰ روزه بودم. یک بار زمانی بود که من و مادرم به دزفول رفتیم و یک ماه آنجا بودیم که هوایش به من نساخت و بیمار شدم. خانه ای بود که یک اتاقش تحویل همسر شهید مهدی باکری، یکی ش تحویل همسر شهید حمید باکری و اتاق سوم هم برای ما بود. اینها معمولاً به خانه نمی آمدند. چند پتو و وسائل مختصری آنجا بود که مادرم و من در همان وضعیت زندگی می کردیم. یک بار هم در سردخانه معراج شهدای خوی، پدرم را دیدم. من در بغل مادرم بودم و یک مکاشفه ای هم آنجا اتفاق افتاد.
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin