#تولدت_مبارک شهید عاشق❣
خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
بسم الله القاصم الجبارین
#تولدت_مبارک شهید عاشق❣ خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷 #شهید_صادق_عدالت
🌸عشق مهمان مقدسی است و قلب، میزبان مهربانی. #عاشق که باشی، جان تازه میگیری از وجودش. گاهی دل با شنیدن روضه ای، ذکری هم چون #یاحسین، یارقیه، #یا_زینب یازهرا(س) می لرزد💓 و ناگهان می بینی "عاشق اهل بیت" شده ای.
💖صادق عاشق #حضرت_زهرا(س) بود. برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از #سادات باشد.
با یک بانوی سیده ازدواج💍 کرد. به قول همسرش در جلسات خواستگاری هم حرف از #شهادتش بود.
🌸به یاد #شهید_تجلایی از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند🤲 پس از بله گفتن، #گلزار_شهدا و شهیدی هم اسم #صادق، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک #دعای_شهادت خواند😢
💖با شهادت #محمودرضا_بیضایی، چهره آقای خانه، حسرت های دل اش را رسوا کرد😞 و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است #صادق را فقط برای خودش بخواهد.
🌸برات کربلای نوکر ارباب در #اربعین امضا شد. همسرش نامه ای💌 نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون #قاسم_بن_الحسن شهد شیرین شهادت🌷 نصیب رفیق زندگیاش شود. نامه را به او داد تا در حرم #ابا_عبدالله امانتی را به "صاحبش" بسپارد.
💖صادق عاشق خدا♥️ بود و همسرش #عاشق_صادق. می گویند دعای عاشق ها در حق هم #مستجاب می شود. راه شهادت🕊 برایش باز شد. در اسفند ماه عازم سوریه شد. همسرش لحظه وداع، در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن📖 بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود. ندایی در درونش می گفت:
من با دو #چشم خویشتن
دیدم که #جانم می رود😔
💖۵۷ روز برای #مرد_زندگیش دعا کرد. گریه کرد😭 در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود. اما همین ۵۷ روز کافی بود برای #پرواز کبوتر🕊 مدافع حرم
🌸بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری💥 باشند برای آن ها که قلب هایشان، #زمین_گیر شده است. صادق عدالت اکبری هم اهل همین #قافله بود. مراسم #تشییع، استقبال همسرش با "لباس سفید" و بی قراری دوستانش، دلهای بسیاری را منقلب کرد💗
💖حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای شهید یک #بانوی_سیده با دنیایی دلتنگی💔 قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند..
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●سلام مرا بہ رهبرم امام خامنہ اے برسانید و بہ ایشان بگویید از ایشان شرمنده ام چون یڪ جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدییم نمایم
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سالروز_شهادت🌷
پلک بگشا صنما
#صبــح مرا روح ببخشـ😌
قصهای #تازه
در این صبــحـ☀️ دل انگیز بساز 😍
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
🍄🍂🍄🍂🍄🍂🍄
🌴قبل عید و قبل #رفتن صادق به سوریه تقریبا هر روز باهم تماس تلفنی داشتیم باهم راههای اعزام به سوریه رو مرور میکردیم شماره یکی رو تو تهران به من داد گفت زنگ بزن شاید کاری تونست برای اعزامت بکنه...
🌴تو تماس آخر که #حدود یک ساعت حرف زدیم و همش از دل پر و طاقت طاق شدش برام میگفت..تو تماس آخر گفت برای اعزام به سوریه فقط باید به خود حضرت زینب(س) التماس کرد و تنها راهش اینه بعد رفتنش فهمیدم که #شهدا واقعا عند ربهم یرزقونند....
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت: «دلم میگیرد طفلیها را توی قفس میبینم.»
از آنهمه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جانشان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آنرا هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثهسادات رهایش کرد.
شب، وقتی میخواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقهاش، تک به تک خداحافظی و دیدهبوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دستهایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان.
دستهایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشمهایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...»
و تنگ در آغوشم کشید و لحظهای بعد، از حلقه دستهایم بیرون خزید و رفت که رفت...
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ تبریز ، آذربایجانشرقی
●شهادت : ۱۳۹۴/۲/۴ دلامه ، سوریه
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که وصیتش خیلی کوتاه بود
🔹 #شهید_صادق_عدالت_اکبری
🔹 این شهید تبریزی، سال 1395 در سن 28 سالگی در سالروز شهادت حضرت زینب (س) در سوریه به شهادت رسید.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت: «دلم میگیرد طفلیها را توی قفس میبینم.»
از آنهمه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جانشان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آنرا هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثهسادات رهایش کرد.
شب، وقتی میخواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقهاش، تک به تک خداحافظی و دیدهبوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دستهایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان.
دستهایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشمهایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...»
و تنگ در آغوشم کشید و لحظهای بعد، از حلقه دستهایم بیرون خزید و رفت که رفت...
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ تبریز ، آذربایجانشرقی
●شهادت : ۱۳۹۴/۲/۴ دلامه ، سوریه
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin