#مواسات_شهیدان 2⃣1⃣
🕊مواسات در سیره شهید #عباس_بابایی
💠اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش می کرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود، می گفت هر چه که خودمان داریم، باهم می خوریم حتی اگر نان و ماست باشد.
🔅یک شب مهمان داشتیم رفت بیرون تا میوه بخرد. برگشتنی دیدم که سیب ها کوچک و پلاسیده خریده بود.
گفتم: عباس! این ها چیست که خریده ای؟ با چه رویی اینها را جلوی مهمان بگذاریم.
🔅می گفت: بالام جان! چه فرقی می کند، پوستش را بکنی همه شان شکل هم اند.
دیده بود که پیرمردی بساط کرده و کسی سیب هایش را نمی خرد.. همه را خریده بود.
#یا_امام_مجتبی
کار من نیست که از عشق شما دم بزنم🍃
یا شبیه شهدا شعله کشم بر بدنم
منم و لقلقهای ساده درون دهنم:
من حسینیشدهی دستامامِحسنم✋
#دوشنبه_های_امام_حسنی💚
#شھادت ڪه شوخی نیسٺ...
قلبٺ را بو میڪند♥️
❈بوے دنیا را بدهد رهایٺ میڪند
دل بِڪَن از دنیا و همہ زیبایـش ....
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#مدافـع_حـرم
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا میآورد✨
همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمههای شب که برای نماز شب بلند میشد مراعات میکرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود❤️ و میگفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😔
وی ادامه داد: آقا روحالله مکانیک تانک بود و زمانیکه در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف میگیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت میرسانند.😭
شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده
#سالروز_شهادت🕊
🦋*﷽*🦋
#حُبُّ_الشُّهدا_یَجْمَعُنا
راه شهید ، عمل شهید
یکی از سربازاش برای بیرون رفتن با نامزدش ماشینش رو گرفته بود و تصادف کرده بود
حامد اصلا به روش نیاورد
هم پول تعمیرگاه رو داد هم پول کسی که ماشینو بهش زده بود
نمیخواست سربازش جلوی نامزدش شرمنده بشه
" #شهیدحامدجوانی"
#یاد_عزیزش_با_صلوات
animation.gif
168.7K
🦋*﷽*🦋
روایت پدر📝
هنگامي که به شهادت رسيد، در برابر پيکر مطهّرش شکسته ايستادم و چنين با او درد دل کردم:
- بابا ! درست است که من پدرت بودم، ولي حقيقتاً تو برايم پدري کردي! تو به ما عزّت دادي! ما بايد افتخار کنيم به تو! ما پنجاه، شصت سال مسجد رفتيم، نماز خوانديم، به خيالمان که کاري کرده ايم، اما وقتي شماها آمديد، ديديم ما هيچ نيستيم! هيچ ...
#سردارشهید_جواد_دل_آذر
#یاد_عزیزش_با_صلوات
🦋 بسم رب الشهدا🦋
راه شهید ، وصیت شهید📝
شهید جهانی در وصیتنامه خود از مسئولان شهر مشهد خواسته است که پیکرش را بعد از شهادت، در محل پارک خورشید مشهد یا ارتفاعاتی که در مجاورت میدان سلمان مشهد است، به خاک بسپارند تا به احترام وجود پیکر شهیدی در آن منطقه برخی ناهنجاریهای اجتماعی کاسته شود.
#شهید_جواد_جهانی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
🦋*﷽*🦋
#حُبُّ_الشُّهدا_یَجْمَعُنا
به من می گفت: «مهم نیست که آدم مسؤلیت داشته باشد یا نداشته باشد؛ مهم این است که اگر امام زمان (عج) بیاید در جایگاه ميدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند، آن قدر توانمندی و اخلاص داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند.
مگر امام زمان (عج) به جایگاه و مسؤلیت آدم ها نگاه می کند؟»
" #شهیدمحمودرادمهر "
#یاد_عزیزش_با_صلوات
🦋*﷽*🦋
#حُبُّ_الشُّهدا_یَجْمَعُنا
در وصیت نامه اش نوشته بود: «آرزو دارم اگر شهید شدم، همانند شهیدان گمشده جنازهام در بیابان ها بماند و در میدان جنگ به خاکم بسپارند، خداوندا میخواهم که غریب شهید شوم و شهید بی کفن باشم، می خواهم در این بیابان باشم تا به کربلا نزدیک تر باشم. »
تقدیر رضا در عملیات خیبر رقم خورد،
جنازه اش هیچ وقت پیدا نشد.
" #شهیدغلامرضاپروانه"
#یاد_عزیزش_با_صلوات
فـکـر کـن ...
چـنـد چـفــیـه ،
خـونـی شـد ،
تــا ،
چـــادری ، خـاکـــی نـشـود ...
فقط همين...
#محمودرضا_بيضايي
🌼🌼
✨﷽✨
#داستان_کوتاه_آموزنده
✅نیڪے ڪنندہ بہ پدر و مادر همنشینے با انبیاست
✍روزے حضرت موسے (ع) در ضمن مناجات خود عرض ڪرد: خدایا مےخواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسے نازل شد و عرض ڪرد: یا موسے، فلان قصاب در فلان محلہ همنشین تو خواهد بود. حضرت موسے (ع) بہ آن محل رفت و مغازہ قصابے را پیدا ڪرد و دید ڪہ جوانے مشغول فروختن گوشت است.
شامگاہ ڪہ شد، جوان مقدارے گوشت برداشت و بہ سوے منزل خود روان شد. حضرت موسے (ع) از پے او تا در منزلش آمد و سپس بہ او گفت: مهمان نمےخواهے؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاہ او را بہ درون منزل برد.
حضرت موسے (ع) دید ڪہ جوان غذایے تهیہ نمود، آنگاہ زنبیلے از سقف بہ زیر آورد و پیرزنے ڪهنسال را از درون آن خارج ڪرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش بہ او خورانید. موقعے ڪہ جوان مےخواست زنبیل را در جاے اول بیاویزد، پیرزن، ڪلماتے ڪہ مفهوم نمےشد ادا ڪرد. بعد از آن جوان براے حضرت موسے (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حڪایت تو با این پیرزن چگونہ است؟ جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتے نیست ڪہ براے او ڪنیزے بخرم، ناچار خودم ڪمر بہ خدمت او بستهام. حضرت پرسید: آن ڪلماتے ڪہ بر زبان جارے ڪرد چہ بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو مےدهم و غذا بہ او مےخورانم، میگوید:
«غفراللہ لڪ و جعلڪ جلیس موسے یوم القیامة فے قبّتہ و درجته» یعنے خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسے (ع) در بهشت باشے، به همان درجہ و جایگاہ او. حضرت موسے (ع) فرمود: اے جوان بشارت مےدهم بہ تو ڪہ خداوند دعاے او را دربارهات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل بہ من خبر داد ڪہ در بهشت، تو همنشین من هستے...
📔اندرزها و حڪایات