فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الو الو کربلا
جواب بده بگوشم.......
بعضی تماشا کردند
بعضیا فقط خندیدند
آلو الو کربلا......
عجیبترین چیزی که من تا به حال دیده ام این بوده که چرا بعضی ها اینقدر دیر دلشان برای #امام_زمان (ع) تنگ می شود ...
#شهید_صدیقی
⚘﷽⚘
📎در_آغوش_امام_زمان
بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجاتهای محمد را پخش میکردند،بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد امام زمان بود.
خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم، خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهرهاش خیلی نورانیتر شده بود؛
یاد مداحیهای او افتادم.
پرسیدم : محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی،توانستی او را ببینی؟
محمد در حالی که میخندید گفت :
من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم.
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
📎یادشهدا_باصلوات
📎اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
#ماجرای.این.عکس.چیست؟
سمت راست: شهید حجت مقدم
نفر وسط: آقا عطا
سمت چپ: شهید مالک اوزمچلویی
شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱؛ عملیات بیت المقدس ۲🌷
اما ماجرای عکس:
❄️زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام بیت المقدس دو در منطقه غرب کشور در کردستان صورت می گیرد در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی #ماووت عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی شب این دو شهید بزرگوار به شهادت میرسند🌷
🌹 همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه می مانند تا حتما دوستانشون رو برگردونن...
روزها به خاطر داشتن دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی شب و در اون برف و سرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن...
سه.شبانه.روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه...
🍃دعای مادران شهدا 🌷همیشه پشت سر عزیزانی ست که نگذاشتند مادرها چشم انتظار بمانند
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
#سردار دلگرمی #خانواده_مدافعان_حرم بود💔
با خواهر #شهید_علی_امرایی هم کلام میشویم. «اعظم امرایی» میگوید: «کار پدر و مادرم از جمعه تا امروز شده گریه. سردار، دلگرمی خانواده شهدای مدافع حرم بود.»😔
او از تیر ١٣٩۴می گوید، از لحظه شهادت سه شهید؛ «داعش در حال پیشروی بوده و #مدافعان_حرم، برای اجرای یک عملیات از منطقه درعا به سمت دمشق حرکت میکنند. برادرم علی، #ابراهیم_غفاری و #محمد_حمیدی با هم بودند که ماشینشان در اثر اصابت راکت منفجر میشود و هر سه نفر در یک زمان به #شهادت میرسند.😔 ماشینی که در آن #سردار_سلیمانی و چند نفر دیگر از مدافعان حرم بودند با فاصله ۱۷ دقیقه از ماشین برادرم به همان نقطهای میرسند که این سه نفر شهید شده و تکههای بدنشان در اطراف ماشین پراکنده شده بود.»💔
ما که آنجا نبودیم، اما همرزمان برادرم وقتی به دیدنمان آمدند ماجرا را روایت کردند. میدانم از جمعه تا الان، همه آن لحظات را چندبار مرور کرده اند و اشک ریخته اند.😔
سردار و همراهان وقتی در جاده به ماشین سوخته میرسند پیاده میشوند و از روی نشانهها متوجه میشوند این ماشین علی و دو نفر دیگر است. سردار جلو میرود و به بچهها میگوید کسی دست نزند☝️، تکههای بدن این سه شهید را خودم از لا به لای گدازههای ماشین جمع میکنم. بچهها اصرار میکنند اجازه بدهید ما جلو برویم. اما سردار میگوید بگذارید خودم این کار را انجام دهم. پیکر علی ما سوخته بود😭. هر چه میگردد از پیکرش جز یک دست، چیز دیگری پیدا نمیکند. انگشتر علی هنوز دستش بود💔. سردار، پیکر سوخته و مثله شده این سه نفر را لای پارچههای جداگانهای میپیچد. همرزمان میگفتند سردار با اشک تکههای بدن بچهها را جمع میکرد.😭 مدافعان حرم، دلیل اشکهای او را خیلی زود فهمیدند❗️ وقتی حاج قاسم سلیمانی به آنها گفت داعشیها برای ماشینی که من در آن بودم نقشه کشیده بودند.😞 ماشین علی امرایی و حسن و محمد را اشتباهی به جای ماشین ما زدند.»😭
حرف هایمان به اینجا که میرسد مادرشهید اشکها رااز صورتش پاک میکند و میگوید: «سردار زود بود برود. من مادرم، هنوزم داغدارم☝️. تا صدسال دیگر هم داغ علی برایم تازه است. اما خوشحالم که پسرم بلاگردان سردار شد. حاج قاسم باید میماند تا فقط با شنیدن نامش احساس امنیت کنیم. سردار باید میماند...»😔
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊
#خاطرات_شهدا
#شهید_حمید_محمودی
#نوجوانی 16ساله بود
یه نوار روضه #حضرت_زهرا_س زیر و روش کرد.
بلند شد اومد #جبهه...
یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی #حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم #شهید بشم و #حرم_آقا رو نبینم...
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم #حرم_امام_رضا_ع زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت #حرم_امام_رضا_ع
دو ساعت توی #حرم زیارت کرد و برگشت #جبهه...
توی #وصیتنامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از #حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
#آقا بهم فرمود: #حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود...
نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبر #گریه می کرد و میگفت:یا #امام_رضا_ع منتظر وعده ام...
#آقا_جان چشم به راهم نذار...
توی #وصیتنامه ساعت #شهادت، روز #شهادت و مکان #شهادتش رو هم نوشته بود...
#شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی #شهیـد شد که تو #وصیتنامه اش نوشته بود!
🕊🕊🌹💐🌹🕊🕊
💠 #یا_ابا_عبدالله ❤️
🔹ای دل بیا به رسم قدیمی سلام ڪن
✨صبح هست مثل باد و نسیمی سلام ڪن
💫برخیز نوڪرانہ و با عشق ، خدمت
🔸ارباب مهربان وصمیمے سلام ڪن
#السلام_علیک_یاسیدالشهدا✋
#صبحتون_حسینی ⛅️
🌓 #باز_شب_شده 🌗
❤️ #دلم_بهانه_میگیرد ❤️
#خدایا...
هنوز به #شب و #سیاهی و تنهایی هایش عادت نکرده ام ...
هنوز #نبودنت روحم را آزرده می کند
سخت است
هر روز #چشمانم را به دنیایی باز کنم که تو را کم دارد
اما #چاره ای ندارم
رفیق تنهایی هایم ، هر شب برایت #گریه می کنم...
و
به تو قول می دهم
در این دوره ی سخت #امتحان با #توکل به خدا و #دعای خیر نیمه شب هایت اسیر زرق و برق دنیا و دنیا طلبان نشوم...
#مرتضی جان امشب هم نبودنت را به رویای شبانه می سپارم شاید در خواب تماشاگرت باشم.
من می گویم
شب #بهشتی ات #بخیر 💐
تو بگو عاقبت شما
#ختم به #خیر و #شهادت 🌹
🌷 #شهید_عزیزم 🌷
#رفیق_تنهایی_هایم
#مرتضی_دیانی
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
#سردار_سلیمانی:
من در آن لحظه آخر که #شهید_همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است☝️
آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک 📸عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد....😊
خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند مثلاً بخواهد عکسی بگیرد؛ چه از خودش چه با کسی☹️
من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید، به همان جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم، ولی یک حسی به من گفت خوب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. حیف که نگفتم...😞💔
#شهید_همدانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
خنده هـايت . . .
آنچنان جادو ڪند جانِ مرا
هر چه غـم آيد سـرم
هرگز نبينم آفتى !
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_پورجعفری
#صبحتون_شهدایی🌷
✨
#زندگینامهسردارشهیدسلیمانی🌷
#قسمتسوم
🔹آغاز دفاع مقدس
هنگامی که عراق در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد، حاج قاسم سلیمانی چندین گردان از کرمان را آموزش داد و به همراه آنها راهی مناطق عملیاتی جنوب کشور شد. او حتی در دورهای فرماندهی سپاه آذربایجان غربی را نیز برعهده داشت.
با خاتمه یافتن شورش کردها به کرمان بازگشت. همزمان با مجروحیت علی مهاجری فرمانده پادگان قدس کرمان ، قاسم سلیمانی و حمید مهرابیپور که نسبت به دیگر مربیان پادگان از تجربه و سابقه بیشتری برخوردار بودند، سهم بیشتری در اداره پادگان آموزشی به عهده گرفتند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻قسمت پنجم
☀️وقت چیدن میوه
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی هست که انشاءالله هر روز تقدیم میشود.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
الســـــلامعلیـــــڪمســــردارجـــــان😊✋
و بگو با دل در بند تو باید چه کـنم ..
#صبحتبخیرســـــــردارمن
•┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•
💠 ماجراے اقامه #نمـاز سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانـی در کاخ کرملین
🔺 زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءالله.»
نگاهم کرد. گفت: «ابراهیم!»
نگاهش کردم.
||گفت : نمازے خوندم کہ در طول عمرم توے جبهـه هم نخوندم...
||بہ حاج قاسم گفتم: حاج آقا شما همہ نماز هاتون قبوله.
√ قصه نماز خوانده شده #حاج_قاسم فرق میڪرد. رفتہ بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس جمهور روسیه برسد وقت اذان شد.حاجـی هم بلند شد، اذان و اقامه اش را گفت: صدایش پیچید توے سالن. بعد هم ایستاد بہ نماز. همہ نگاهش میکردند. میگفت: در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بود.
🌟پایان نماز پیشانی اش را گذاشت روے مهر. بہ خداے خودش گفت: « خدایا این بود ڪرامت تو، یه روزے توے کاخ کرملین براے نابودے اسلام نقشه می کشیدند، حالا من قاسم سلیمانـی اومدم اینجا نماز خوندم. »
≈≈راوے: ابراهیم شهریارے≈≈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤🌹احترام حاج قاسم به پدر و مادر🌹❤
♥️•﷽•♥️
#کلام_الهی
👈 سوره اعراف آیه ۳۱
(َكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ)
از نعمت های الهی بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
_______________
👈 اسراف ممنوع⛔️⛔️⛔️
مهمانها غذایشان را خورده بودند اما سفره هنوز پهن بود. او که صاحب خانه بود دیرتر از همه رسید. نشست سرسفره و بشقاب غذای مرا که نصفه بود و روی سفره جامانده، کشید جلو و شروع کرد به خوردن. گفتم:« حاجی! این نیم خورد غذای منه. زنداداش داره برات غذا میکشه.».
گفت:« چه فرقی میکنه؟ این هم برکت خداست و ما رو سیر میکنه. من بخورم بهتره یا بره توی ظرف آشغال؟
#شهید_جعفر_ادب
شادی روح مطهرش صلوات
📚فرهنگنامه شهدای سمنان،
در مکتب حاج قاسم با شهدا درس زندگی بیاموزیم
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب حاج قاسم
مکتب پرهیز از اسراف
🌼 آیت الله مجتهدی :
دو کیلو قند و یک کیلو زعفران را بگذار کنار پیت نفت، صبح که شد دیگر نمیتوان از آنها استفاده کرد!
رفیق بد هم همین طور است، برای انسان ضرر دارد؛ پنبه رو بذار کنار آتش بگو نسوز، مگر میشود؟!!
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
❓بالاترین حسرت ها در قرآن چیست؟
يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً
ای کاش با فلانی همنشین و رفیق نبودم
با شهدا که رفیق باشیم بوی بهشت را هم در زندگی استشمام میکنی دیگه قیامت هم حسرت و افسوس نمی خوری
در مکتب حاج قاسم با شهدا می مانیم
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب حاج قاسم
مکتب جهاد و مقاومت و شهادت
خیالِ خوبِ تو،
لبخند مي شود به لبم
وگرنه اين منِ ديوانه غصه ها دارد!!
#حاجقاسمسلیمانی💕
✅روایتی از نحوه حضور امام خامنه ای در مسجد جمکران
✍حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان : درباره حضور حضرت آقا در مسجد جمکران در این مدتی که بنده آنجا بودم، گاهی در فاصلههای زمانی خیلی کم مثلاً در ظرف دو تا سه هفته و یا گاهی هم در فاصلههای زمانی بیشتر ایشان به مسجد جمکران مشرف میشدند. معمولاً هم در یک فضای آرام و خلوتی میآیند. بهگونهای که در ایام تابستان چون روزها بلند است به نماز مغرب ختم میشود و در ایام زمستان چون روزها کوتاه است از نماز مغرب به مسجد میآیند. طبعاً اگر اول مغرب بیایند ابتدا نماز مغرب و عشاء را میخوانند و بعد نماز تحیّت و نماز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را بهجا میآورند و اگر زودتر بیایند ابتدا نماز تحیّت و نماز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را میخوانند و طبعاً آخر برنامهشان به نماز مغرب و عشاء ختم میشود. رکوع و سجود و قنوتهای طولانی دارند، مخصوصاً بعد از پایان نمازشان سجدههای طولانی دارند و گاهی من شاهد این بودم که چهرهشان را با چند دستمال خشک میکردند، و سجدههای طولانی و قنوتهای طولانیشان توأم با اشک و گریه بود.
#سردار_شهید_علی_قوچانی
شهید که شد جنازش موند تو منطقه، حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم!
رفتم منطقه، همه جا رو آب گرفته بود، هرچی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم، باورش نشد.
خودش اومد باز گشتیم، فایده نداشت، جنازش موند که موند ...
علی دو سال قبل توی بقیع ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
●➼┅═❧═┅┅───┄
#کرامت_شهدا
🔰 از زبان مادر شهید
❣✨بعد از #شهادت غلام رضا خیلی بی تابی میکردم😢 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار #حضرت_آقا بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم.
❣✨غلام رضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری #لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی #ارادت داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و #گلزار را به قصد رفتن ترک کردم.
❣✨همون شب به #خوابـم آمد
باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من، با همون خنـ❤️ــده ی همیشگی ش بهم گفت:
-امروز شما #مهمان ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام #همسر ایشون رو نمی دانستم)
+آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام😥 متاسفانه نمیتونم بمونم باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید
-حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به #مادرم بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم #هدیه_حضرت_آقا
+تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت. این شال همان شالی بود که #حضرت_آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده #هدیه داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم🎁
❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک #خواب و آن هم به واسطـه ی یک قاری لبنانی برآورده کرد و طولی نکشید که #شال_سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹