eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.7هزار عکس
131.1هزار ویدیو
213 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* سردار سلیمانی🎤 ساده بگویم محمد دو چیز را هرگز جدی نگرفت: یکی دنیا را و دیگری خستگی در دنیا را. شوق دیدار، بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود در ستاد که بودیم محمد آرام نداشت. همیشه جلوی در می خوابید تا اگر کسی کار ضروری‌ داشت و نیمه شب در را زد، اولین کسی باشد که بیدار می شود و نگذارد دیگران بیدار شوند. خیلی وقت ها از خوابش می زد و در حالی که ما خواب بودیم، کارهای زیادی را تا صبح انجام می داد. اما هرگز اشاره ای به بیداری شب قبل نمی کرد. بعدها متوجه می شدیم خیلی از کارها انجام شده. 📚: لبخند ماندگار 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* من و نصراللهی و حاج قاسم قرار شد برای یک ماموریتی بیاییم کرمان. در بین راه کلیه های نصراللهی درد گرفته بود و وضعیتش زیاد رو براه نبود. ما هم پکر شده بودیم. وقتی او ما را دید. شروع کردن به شوخی و شیطنت. یک جا نزدیک یک نهر آب نگه داشتیم. نهر آب، بوی نامطبویی داشت. او ما را خیس کرد. ما هرچه تعقیبش کردیم که خیسش کنیم، نشد. آمدیم کنار نهر، حاج قاسم گفت: بیا کفش هایمان را پراز لجن کنیم و پای برهنه تا ماشین برویم. همین کار را کردیم. وقتی چهار -- پنج کیلومتر از آب دور شدیم. کفش ها را روی سرش خالی کردیم. طوری که تمام سر و صورتش لجنی شده بود. او مجبور شد برگردد و توی آب خودش را بشوید. آن روز اصلا یادمان رفت که محمد کلیه درد دارد. 🎤: دکتر صادق مهدوی 📚: لبخند ماندگار 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📸 عکس های ماندگار و به یاد ماندنی عکاسی که عکس شهادت می‌گرفت!! اعزام سپاه محمد ﷺ بود و طبق معمول داشتم عکس می‌گرفتم گفت: «اخوی! یک عکس هم از ما بگیر» گفتم: اگه عکست را بگیرم شهید میشوی‌ها! خندید و آماده شد ، عکسش را گرفتم اسمش «محمدحسن برجعلی» بود و در همان اعزام هم شهید شد این همان عکس است ... عکاس : حسن شکیب‌زاده 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* دو سال، قبل از شهادت حسین تصمیم گرفتیم با هم برویم مشهد تا سال تحویل در حرم امام رضا(ع) باشیم. قرار شد یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح حرکت کنیم. و نماز صبح را در راور بخوانیم. به من گفت: من تا راور نمی‌توانم رانندگی کنم از دامادت بخواه تا آنجا پشت فرمان ماشین بنشیند. با خودم فکر می‌کردم که می ترسد بین راه خواب برود. برای همین پشت فرمان ننشست. هنگام اذان صبح به راور رسیدیم، به دامادم گفتم: حاج حسین در بین راه چه می‌کرد حتما خواب بود؟ گفت: او در بین راه یک کلمه هم با من صحبت نکرد، دائم ذکر می‌گفت، قنوت می گرفت و گاهی سرش را بالا و پایین می‌برد، در بین راه نماز شبش را می خواند. 📚: ره یافتگان کوی یار، ج2 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهیدان را کجا ما می شناسیم شهیدان را شهیدان می شناسند فرمانده گردان ۴۱۶ لشکر ثارالله کرمان یاران سردار سلیمانی شهید حاج مهدي زندي نيا (فرمانده تيپ ادوات لشكر ثارالله) رفته بود پيش مسئول تداركات و گفت: « کسي که ديروز بهش خنديدي و گفتي بچه است و وسايلي که مي خواست بهش ندادي، حسين نادري بود. همونی که حاج قاسم سلیمانی به عنوان جوان ترین فرمانده لشکر ثارالله انتخابش کرد بخاطر درایت و شجاعتش همون کسي که توي مقر زودتر از همه بيدار مي شد و مي رفت توالت ها را مي شست و آفتابه ها را از آب منبع پر مي کرد و مي گذاشت کنار توالت‌ها تا بچه ها راحت باشند. 👇👇👇👇👇 همون کسی که جوان ترین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در دفاع مقدس لقب گرفت یعنی سردار شهید حسین نادری🌷 کجایند مردان بی ادعا کجایند شهیدان راه خدا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر همسران شهدا اومدخونمون.ازشرایطش برام‌گفت. دلش می خواست زندگیمون از زندگی حضرت علی وفاطمه(ع)الگوبگیره. گرم صحبت بودیم اماهمین که صدای اذان راشنید،ازجابلندشد《ببخشید،من بایدنمازم رو اول وقت بخونم والا تاآخرشب حالم گرفتس.》 همان لحظه قبولش کردم. 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر فداییان راه اسلام و انقلاب ✨مسئولین و كارگزاران نظام به خود بياييد و دست از ثروت اندوزي و رفاه طلبي برداريد كه داريد به دره فنا و نيستي سقوط ميكنيد. ✨چه مرگتان شده آيا كريد، كوريد، نميفهميد كه قشر ضعيف جامعه دارد خرد تر مي شود در حالي كه فرزندانتان را براي تحصيل به كشور هايي مي فرستيد كه طبق تعليم آنها پرورش بيابند و فردا براي سهم خواهي به ايران بازگردند. ✨اعمال شما مرا ياد اين بيت شعر مي اندازد: زمين را گر شوي مالك طمع بر آسمان داري به وقت مردنت بيني نه اين داري نه ان داري دست از دنيا طلبي برداريد و به فكر مردم باشيد. و نريدون ان نمن الذين ... 🔖فرازهایی از وصیت نامه شهید 🌹 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا 🕊شهيد محمدعلي فياض‌بخش🌷 (وزير بهداري دولت شهید رجایی) شهيد فياض‌بخش خود از جنوب شهري‌ها بود. او مي‌دانست يك جنوب شهري محروم با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي‌كند تا به دانشگاه راه پيدا كند و به همين دليل به محض فارغ‌التحصيل شدن از دانشگاه مطب خود را در جنوب شهر انتخاب كرد. معروف است كه دكتر روزانه بيش از 18 ساعت به طور مداوم كار مي‌كرد و بعد از گرفتن تخصص در رشته جراحي به مدت چهار سال به طور رايگان در يكي از بيمارستانها به جراحي و طبابت بيماران مشغول بود. گويند در هفده شهريور خونين او حماسه آفريد و از صبح تا شام در منزل به مداواي مجروحين فاجعه ميدان شهدا مشغول بود و حتي با قيچي خياطي و كمترين وسائل به جراحي و معالجه تيرخوردگان مي‌پرداخت. همسرش روايت كرده است: «ياد ندارم كه دكتر يك شب به خود اين اجازه را داده باشد كه از مريض‌ها رويگرداند. رفتارش در منزل با پدراني كه من در اطراف خود مي‌بينم خيلي فرق دارد. گذشته از پدر بودن براي فرزندانش يك دوست بود.» فرزند شهيد نيز روايت كرده است: «پدرم خيلي چيزها به ما ياد داد. يكي از آنها نماز جعفر طيار بود.» دكتر معتقد بود كه مرد وقتي مي‌تواند در جامعه مفيد و كارساز واقع شود كه زن و فززندانش را خوب بسازد. شخصيت مرد را بايد در خانواده جستجو كرد. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سردار سلیمانی🎤 احمد فاتح قلاویزان و قهرمان مهران و مرد جبهه های حماسه ساز فتح المبین تا کربلای یک بود. احمد آقا خانواده شهدا را دوست داشت.البته به دیگر خانواده های بی سرپرست و یتیم هم سرکشی می کرد. بچه های آن ها را در آغوش می گرفت و برایشان هدیه می برد. همیشه آماده بود تا خانواده شهیدی درخواستی داشته باشد و او انجام بدهد. 📚: گردان عشق 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر شهدا جانشین واحد تخریب لشکر ثارالله کرمان سردار شهید حمید رضا جعفر زاده🌷 👈🏻 تنبیه و مبارزه با نفس فرمانده واحد تخریب لشکر 41 ثارالله در زمان جنگ در بیان خاطره از شهید جعفرزاده گفت: یک روز می خواستیم به هور برویم، تصمیم گرفتیم در آن هوای داغ کمی استراحت کنیم و بعد برویم.  من برای استراحت به سنگر رفتم و پس از 5 تا 6 دقیقه انتظار دیدم شهید جعفرزاده نیامد، در آن هوای بسیار بسیار داغ، بیرون از سنگر رفتم و دیدم شهید روی زمین در زیر آفتاب خوابیده است و با خود صحبت می کند، دقیق که گوش دادم دیدم به خود می گوید: بهش می گم بیا بریم هور، میگه بیا بریم بخوابیم بعد بریم، گفتم اشکال نداره می خوابم، ‌حالا خوابوندمش توی آفتاب می گه صورتم داره می سوزه، سوختم، می گم چطور تو فکر من نیستی چرا من باید فکر تو باشم؟ بعد هم شهید به خودش گفت این دفعه می بخشمت، ولی وای به حالت اگه دوباره تکرار بشه. 🎤 راوی : آزاده سر افراز و قهرمان حاج مرتضی باقری فرمانده واحد تخریب لشکر ثارالله کجایند مردان خوب خدا کجایند مردان بی ادعا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
PTT-20201213-WA0156.opus
420.3K
روایتگری شهدایی رزمندگان لشکر ثارالله یاران سردار سلیمانی سردار شهید حمید رضا جعفر زاده🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا معاون گردان ۴۱۰ غواص لشکر ثارالله سردار شهید احمد عبداللهی🌷 زیر باران گلوله به نماز ایستاد. رکعت اول را با سرعت خواند، اما رکعت دوم را خیلی آهسته و با طمأنینه. نماز که تمام شد، پرسیدم: چرا رکعت دوم نمازت رو این قدر آروم خوندی؟ جواب نداد. اصرار که کردم، گفت: چنان گلوله می‌اومد که رکعت اول رو با عجله خوندم، برای یک لحظه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم، ولی از ترس تیر و ترکش فقط به جون خودم فکر می‌کنم. به همین دلیل استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم. 📚 احمد آقا یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
PTT-20201214-WA0112.opus
286.8K
روایتگری شهدایی یاران سردار سلیمانی سردار شهید احمد عبداللهی🌷 معاون گردان غواص لشکر ثارالله کرمان 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سردار بی سر خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) شهادت، زیباترین، بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر شهدا سر لشکر خلبان ، مرد خدایی 🌷 خسته از مدرسه برگشتم. در خانه را كه باز كردم، صدايي كه از داخل به گوش مي رسيد مرا شگفت زده كرد. سراسيمه به داخل رفتم. ديدم دو پسرم، حسين و محمّد با يكديگر دعوايشان شده و در حال داد و فرياد هستند. در اين حال تلويزيون هم با صداي بلند روشن بود. دخترم سلما كه بزرگتر از آنهاست، سعي مي كرد تا برادرانش را ساكت كند؛ ولي موفق نمي شد. من كه وارد شدم آنها را ساكت و تلويزيون را هم خاموش كردم. تقريباً آرامشي در خانه پديدار شد. در اين لحظه متوجه شدم كه عباس در خانه است و در گوشه اي از اتاق مشغول نماز خواندن. من از اينكه عباس در خانه بود و بچه ها اينطور شلوغ مي كردند، ناراحت شدم. پس از پايان نماز از او گله كردم و گفتم: ـ شما در خانه حضور داريد و بچه ها اين طور خانه را به هم مي ريزند؟! *او با مظلوميّت تمام از من عذرخواهي كرد و گفت که متوجه هیچ چیز نشده است* من هم با شناختي كه از عباس داشتم دريافتم كه شكايتم بي‌مورد بوده است؛ چون عباس در آن موقع آنچنان غرق در نماز بوده، كه از همه اتفاقاتي كه در اطرافش مي گذشته بي اطلاع بوده است. 🎤 راوی : همسر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بهشتی به تنهایی یک ملت بود امام خمینی (ره) 🌹🌹🌹🌷🕊🕊🕊 در مکتب شهادت در محضر شهدا مسئولین دهه شصت مسئول شناسی ریاست قوه قضائیه شهید مظلوم دکتر بهشتی برای مراسم شهید بهشتی رفته بودم بافق. اصرار کردند که برم اونجا سخنرانی. گفتم چقدر اصرار میکنین! گفتن: ما یک خاطره جالب از شهید بهشتی داریم. یه روزی آومده بودن توی این مسجد. مسجد پر از مردم حزب‌اللهی بود. منافقین هم که فهمیده بودن، ایشون میاد با مینی‌بوس خودشون رو رسونده بودند به مسجد، اما نتونسته بودن بیان تو. سخنرانی که تموم شد..... از ایشون خواستیم تا از در پشت برن بیرون که شعارهای منافقان، ایشون رو اذیت نکنه! ولی ایشون کاملاً جدی گفتن: نه اینها این همه راه برای همین آمده‌اند که علیه من شعار بدهند، بگذارید چند ((مرگ بر بهشتی)) هم در حضور من بگویند. 📚هم حسینی بود هم بهشتی ص77، 76 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا وصیت نامه📝 مادر گرامی! ای نور دیده من! تو برای من زحمتها کشیده ایٍ من جوانی را بدست آوردم و تو جوانی خود را فدای من کردی، مادرم! شرمنده ام نتوانستم زحمتهای تو را جبران کنم امیدوارم که مرا حلال کنی و مرا عفو کنی و همینطور از بقیه خواهرانم طلب عفو می کنم و امیدوارم اگر قصوراتی دیدید از من بگذرید. یاد عزیزش با صلوات🌸 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا *شهید والامقام احمد قاسم زاده* 🌷 لیستی از خانواده‌های کم‌بضاعت و فقیر تهیه کرده بود، هر وقت که حقوق می‌گرفت آن‌ را به صورت‌های مختلف، خرج این خانواده‌ها می‌کرد و همیشه انفاق را ترک نمی‌کرد. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* شهید همدانی ولایت فقیه را یک لفظ نمی‌دانست، بلکه التزام عملی به آن داشت؛ اعتقاد داشت نه عقب تر از آقا باید حرکت کرد که آتش خودی‌ها ما را بگیرد و نه جلوتر از ایشان که آتش دشمن ما را بگیرد، بلکه باید کاملا همگام با ولایت فقیه حرکت کرد. صحبت‌های آقا را همیشه یادداشت می‌کردند و با حافظه قوی که داشتند، همیشه از این صحبت‌ها در سخنرانی‌هایشان استفاده می‌کردند. راوی: بهرام دوست پرست 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب سردار سلیمانی در محضر شهدا مدافعان حرم 🌷 شب آخر از تهران به سمنان نیامد. سردار سلیمانی به عباس می‌گوید به سمنان برو که او می‌گوید می‌ترسم بروم و پدر و مادر و همسرم را ببینم و زمین‌گیر شوم. ایشان دو ماه نامزد کرده بود ولی مدیریت می‌کرد که خیلی احساسات خودش را بروز ندهد تا درگیر نشود. بعد از دو ماه که از نامزدی‌اش می‌گذشت پیش سردار سلیمانی می‌رود و می‌گوید می‌خواهم بروم سوریه و برای رفتن قسمش می‌دهد. سردار می‌گوید این بار اصرارش با بقیه دفعات فرق داشت. سردار می‌پرسد عباس چه شده که اینطور اصرار می‌کنی و او هم می‌گوید حاجی دارم زمین‌گیر می‌شوم و باید زودتر اعزام شوم. 🎤راوی: پدر شهید یاد عزیزش با صلوات با ذکر صلوات تصویر باز شود شهید عباس دانشگر در کنار همسر 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت *رییس جمهور محبوب و مردمی و انقلابی و خدمتگزار و ولایت مدار و بی ادعا* 🌷 👈 نگاهی به سبک زندگی و نوع تفکر و نگرش مسئولین انقلابی دهه شصت پیرمرد از راه دور اومده بود برای دیدن و ملاقات با رییس جمهور و منتظر شهید رجایی بود به محض دیدن شهید رجایی از جا بلند شد و سلام کرد شهید رجایی به گرمی از او استقبال کرد و با هم داخل دفتر کارش رفتند شهید رجایی گفت: دوست داری به من خدمتی کنی؟ پیرمرد: این چه سوالی است؟ هر کسی دوست دارد به رجایی رئیس جمهور خدمت کند این سوال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبروی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است. پیرمرد: بفرمایید، سراپا گوش ! شهید رجایی: همیشه به یادم بیاورید که من محمد علی رجایی ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین. کاسه بشقاب فروش و دوره گرد بازار قزوین ، که خدای نکرده این پست و مقام و میز و صندلی مرا گرفتار خود نکند و نگیرد پیرمرد بهت زده فقط به رئیس جمهور کشورش نگاه می کند و متحیر مانده است 📚 خاطرات شهید رجایی 👆👆👆👆👆 ما با این تفکرات و اخلاقیات و طرز نگرش انقلاب کردیم تفکر انقلابی و اسلامی و علی گونه این هست👆 کجایند مسئولین بی ادعا کجایند مسئولین بی ریا کجایند مسئولین خدمتگزار کجایند مسئولین ولایت مدار *دریغ از مسئولین ولایت شعار* 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷 مراقبت عجیبی از خود می کرد. او اراده کرده بود بنده خوبی برای پروردگارش باشد. د رزندگی از هر چیزی که فکر میکرد رابطه او و خدایش را به بزند، شدیداً پرهیز می کرد. برای انجام فرائض خود به هر مانعی پشت پا میزد. آنگاه که پیشامدی مانع از نماز اول وقتش میشد، چهره او گویای زجر درون و عذاب کشیدن درونش بود. او مصداق زهاد فی الیل و اسد فی النهار بود. در عبادتش آنقدر عشق می ورزید که دیگر ریایی وجود نداشت. در کیفیت و کمیت غذایش آنقدر احتیاط می کرد که گویا از تک تک سلول های بدنش مراقبت می کند. سلامت نفس را از سلامت جسم جدا نمی دانست. از هرگونه غذای شبهه ناک پرهیز می کرد. و برای همه چیز شکر و سپاس خدا را به جا می آورد. زبانش جز یاد خدا نمی گفت و قلبش جز برای اسلام نمی طپید. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* درمحضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷 فرمانده بود.اما کسی ندید حتی از میوه ی درختان پادگان بخورد. عبدالمهدی گفت: خوردن میوه های درختان پادگان حرام شرعی است. با این دستور، حرف و حدیث ها و قضاوت ها شروع شد. عبدالمهدی جواب نداد. میوه ها که رسید، چیدند و بین همه قسمت شد. گفت: این طوری به همه می رسد نه این که بعضی بخورند، بیشتر بخورند، همیشه بخورند... 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* درمحضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷 رفت حج. حج او با بقیه خیلی فرق داشت. رسیده بود به آرزویش انگار حاضر نبود حالا که نزد خداست ذره‌ای از وقتش را ندید بگیرد. مناجات ها و طواف و عبادت که حسرت می‌انداخت در دل کسانی که همین زمان کوتاهشان را در بازار و پی خرید می رفتند. آمده بود زیارت، نه تجارت در بازار دنیا! هرچند که او اهل معامله بود؛ معامله با خدا! در واقع تجارت اصلی را عبدالمهدی کرد که طرف معامله را خدا دید و فروخت خودش را و خرید رضایت خدا را که رضوان من الله اکبر! لذت لبخند خدا، از همه لذت ها بالاتر است. وقتی هم که آمد به بانوان گفت: کسی را خبر نکند، آرام آمد. و به دست بوس پدر و مادر رفت و دیداری تازه کرد... پرسیدند: عبدالمهدی امام زمان را زیارت کردی؟ لبخندی که روی صورتش نشست زیبا بود اما حاضر نشد کلامی بگوید و حرف دیگری زد. سال بعد که مادر بانو عازم حج بود عبدالمهدی به او گفت: آنجا که رفتی دنبال گمشده ات را بگیر و آن را پیدا کن! در عرفات دو رکعت نماز با خلوص بخوان و... آنجا می توانی امام زمان را پیدا کنی! 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* درمحضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷 ماشین پر از ماها بود. چپ کرد. از سیرجان می رفتیم به اهواز که ماشین چپ کرد. وضعیت همه بد بود. ترس و اضطراب و درد. هر کس به فکر خودش بود اما عبدالمهدی یک گوشه پیشانی گذاشت روی خاک و سجده ی شکر.... یک ویژگی خاصی داشت که مخصوص خودش؛ در هر شرایطی، سخت و آسان، یاد خدا بود که دلش را گرم و روشن می کرد. سختی ها برایش می شد مسیر رشد آسانی ها می شد مسیر رشد. فرصت‌سوزی نمی‌کرد و از فرصت سازی های خود استفاده می‌کرد! آغوش امن الهی، لذت‌بخش‌ترین بود برای عبدالمهدی! 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت اسطوره های ایمان باب الحوائج گلزار شهدای کرمان 🌷 همیشه با محاسن شانه کشیده، تمیزو لباسهای مرتب در اجتماع حاضر می شد. می گفت این فکرغلط است که ما نباید آراستگی ظاهر داشته باشیم. 👈حزب الهی بودن یعنی نظم و انضباط باطن و ظاهر. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مکتب شهادت اسطوره های ایمان باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 سردارشهیدحاج عبدالمهدی مغفوری🌷 اگر دیدی علمت بر تواضعت نیفزود، احساس کردی قلبت نورانیت پیدا نکرد که راه زندگی را نشانت دهد و تو را به قرب خدا برساند، بلکه غرور گرفته است. توجهت به آن طرف کمتر شد و به این طرف بیشتر، این را بدان که این علم نیست...جهل است! سریع به فریاد خودت برس، عمر می گذرد. لحظات عمر ارزش فوق العاده دارد. بالاترین و والاترین و گرانبهاترین سرمایه انسان، عمر است. 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مکتب شهادت اسطوره های ایمان باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 🌷 انقلاب پیروز شد، امام فرمود انقلاب اسلامی ایران زمینه ساز ظهور حضرت مهدی خواهد بود. این یعنی اولین قدم ها برداشته شده است و کار شروع شده است. عبدالمهدی هم بیکار نماند. دو تا دانشگاه تدریس گرفت؛ چمران و باهنر. اما وقتی سپاه تشکیل شد به امر امام، ترجیح داد از اسم و رسم و آسایش ظاهری بگذرد و برود سمت کاری که خیلی‌ها به او می‌گفتند: در سپاه خیلی زنده نمی مانی، یک عمر کوتاه... نرو سپاه تو حیفی! عبدالمهدی نگاه شان می کرد و می گذشت، اما یک چیز را می‌دانست و بلند می گفت: پس معلوم است که سپاهی ها زندگی شان را برای دین خدا و امام خمینی می‌گذارند، من هم لحظه لحظه ی عمرم را فدای اسلام می کنم! اصلاً همیشه خودش را آماده شهادت می‌دید و بارها می‌گفت: امروز تابوت خالی شهدا را اینجا گذاشتیم، یک روز ما هم خواهیم رفت وتابوت خالی ما را می گذارند. 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مکتب شهادت اسطوره های ایمان باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 سردارشهیدحاج عبدالمهدی مغفوری🌷 نماز عبدالمهدی دو بخش داشت.نه! نماز مومن دو بخش است؛ یکی نافله، یکی واجب! عبدالمهدی مومن عارف بود؛ نماز و نافله را یک بخش می دید.همیشه می خواند جزء استثنائات... نگاهش به نماز اجبار نبود، ملاقات و مناجاتی بود که عبدالمهدی برای زمان رسیدنش انتظار می کشید. این که بایستد مقابل خالقی که برایش سنگ تمام گذاشته، مقابل پروردگاری که مخلوقش را در دریای محبتش خلق کرده، لذتی به او می بخشد بی نظیر. از اذان گفتنش می شود فهمید اشتیاق نمازش را! 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مکتب شهادت اسطوره های ایمان باب الحوائج گلزار شهدای کرمان🌷 سردارشهیدحاج عبدالمهدی مغفوری🌷 لباس سپاهش همیشه تمیز و اتو کشیده بود، اما کهنه شده بود حاضر نبود که یک دست جدید بگیرد. پوتین نو رو گذاشت کنار، چون می دانست شهادتش نزدیک است و بیت المال را نگه داشت! بالاتر از این ها بود عبدالمهدی؛ فرمانده بود و موقع رد کردن ساعات کار برای حقوق، برای خودش سه روز غیبت رد کرد؛ علت را پرسیدیم،گفت: گاهی وقت ها که من سرکار هستم فکرم مشغول کاری غیر از سپاه هست و از مسائل سپاه خارج می شوم. نا آگاهانه مرتکب کم کاری می شوم، یا به علت خستگی نتوانستم کارم را به خوبی انجام بدهم... 📚: عبدالمهدی یاد عزیزش با صلوات🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin