فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
📚 پابرهنه تا بهشت
از صبح اصرار داشت برویم حرم. به او گفتم: «حاجی، امروز خیلی شلوغیم، اجازه بده فردا بریم.»
پرچمِ سبزِ «لبیک یا زینب» را رو به ما باز کرد و گفت: «توی این روز عزیز، کمترین کاریه که میتونیم بکنیم. به احترام و یاد اون چند نفری که ارادت داشتن به علیاکبر حسین، بریم.»
این را که گفت، نتوانستیم مخالفت کنیم. حاضر شدیم.
داشت بدون کفش همراهمان میآمد. باتعجب به پاهایش زل زدم و گفتم: «آشیخ؟ کفشات کجاست؟! اینجوری میخوای بیای؟ زمین داغه، میسوزی!»
خندید. برق عجیبی توی چشمانش بود. با لحنی آرام و با بغضی غریب گفت: «نذر دارم برادر! دعا کن بیبی قبولم کنه.»
تا برسیم به حرم، فکرم پیش محمود بود. او که همه چیزش را برای راه دفاع از حرم گذاشته بود حالا نگران راضی بودن بیبی از خودش بود! ما باید چه میگفتیم؟!
به حرم که رسیدیم، کنارش رفتم و گفتم:
«دعام کن حاجی، خیلی دعام کن.»
✍🏻فاطمه پیروز ۱۴ ساله ۱۴۰۲/۷/۲۴
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
🎙با صدای: الهام گرجی
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_محمود_تقیپور
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_استان_خراسان_رضوی
#روز_سوم
⃟🌸___سردار💕 دلها___🌿⃟🌸
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
✍ #بسم_الله_قاصم_الجبارین
📲 @Besmellah_ghasm_jabbarin