eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
285 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲۵ هزار نفر لایو مراسم هیئت ریحانه الحسین در روبیکا رو تماشا کردند 👌 در کنار ارائه‌ی شیوه‌های جدید عزاداری باید بگیم بله مردم از پیام رسان ایرانی هم استفاده می‌کنند اگه مسئولین بزارن @Beyzai_ChanneL
1_416209788.mp3
4.62M
•|🥀🖤 مداحی ثابت هرشبمونه:) چشمات و ببند میبرتت حوالی حسین..🕯 @Beyzai_ChanneL
ما گـمشدگانیم که انـدر خـمِ دنیا تنـها هنرِ ماسـت که مجـنون حسیـنیم 💔 ❤️ 🇮🇶 @Beyzai_ChanneL
به کجا روم که یادت سرِ راه من نباشد ❤️ (ابومهدی المهندس) @Beyzai_ChanneL
چون اشک من گاهی قدم بر دیده‌ام نه .... دل برده‌ای باری بیا دلداریم ده... 💔 😔 @Beyzai_ChanneL
از خانه، فقط یک پنجره مانده برای انتظار کشیدنم و یک در برای آمدنت ❤️ 🇮🇷 اولین تصویر از شهید مدافع وطن حامد_ضابط منتشر شدوی شب گذشته همزمان با شب اول محرم در تهران در درگیری با اشرار و قاچاقچیان به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 💔 @Beyzai_ChanneL
خالق عینک دودی چه خبر دارد؟ من غم خوش رنگترین چشم جهان را دارم! ❤️ 🇮🇷 @Beyzai_ChanneL
هفتم محرم سال ۱۳۹۷ مرتضی به مرخصی آمد. پسرم از اعضای فعال هیئت علی‌اصغر (ع) بود که چهار سال پیش خودش دایر کرده بود. بعد از اتمام مراسم دهه محرم و عزاداری به مشهد رفت و بعد از زیارت امام رضا (ع) به سیستان و بلوچستان بازگشت. گویا ۱۶ مهر ۹۷ حدود ساعت ۱۰ به مرتضی اطلاع می‌دهند که محموله قاچاقی وارد شده و مرتضی و همکارانش وارد عمل می‌شوند. در درگیری که بین نیرو‌های قاچاقچی و بچه‌های ناجا اتفاق می‌افتد دو تن از قاچاقچیان کشته می‌شوند و نفر سوم هم فرار می‌کند. مرتضی که قهرمان دو و میدانی بود به دنبال مجرم می‌دود که یکی از قاچاقچی‌ها به او شلیک می‌کند و مرتضی به زمین می‌افتد. دوستش می‌گفت تا به زمین افتاد گفت: «یا امام حسین (ع) چقدر گلویم می‌سوزد». بالای سرش که رسیدم دیدم کار از کار گذشته و تیری که به گلوی مرتضی خورده باعث شدت خونریزی و شهادتش شد. پسرم عاشق امام حسین (ع) بود و در ماه محرم سال ۹۷ با گلوی زخمی شهید شد. ❤️ @Beyzai_ChanneL
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزاداری شیعیان مظلوم هند چه همتی دارند ای حسین چه کردی تو با این دلها که بعد از حدود ۱۴۰۰ سال این جور برایت آتش میگیرد😭😭😭 @Beyzai_ChanneL
4_6005964876680273042.mp3
8.55M
🚩 ورود کاروان به کربلا 😭 میثم مطیعی @Beyzai_ChanneL
بعد تو ضرب المثل شد : دختران بابایی اند... @Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
✍️ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_سوم 💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد ک
✍️ 💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 💠 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. 💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» 💠 به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» 💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» 💠 بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» 💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. 💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» 💠 دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست... ✍️نویسنده: @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهش گفتن مداح میلیونی بهش گفتن هفت تیرکش بهش گفتن منحرف ولی پا پس نکشید و الان کوچه به کوچه میگرده روضه میخونه این پرچم علمدار هنوز از پا نیفتاده * مهاجر +98 * @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌ترسم روزی با نتانیاهو و صهیونیست‌های قاتل در مراسم حج روبرو شویم 🔹 «صالح الازرق» مجری مشهور شبکه لندنی «الحوار»: عربستان هم به زودی روابطش را با [اسرائیل] عادی خواهد کرد، به خدا من می‌ترسم روزی برای حج یا عمره بروم و ببینم نتانیاهو و برخی صهیونیست‌های قاتل آنجا در حال گشت و گذار باشند. @Beyzai_ChanneL
⚫️ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟ ▪️اینجا کربلای است و دختربچه‌ای 5 ـ 6 ساله در خیابان‌های یمن؛ همان جایی که متعلق به خاک سرزمین اوست. او بارها در آن مکان مشغول به بازی بود، اما اکنون به اشغال مزدوران سعودی در آمده است. 😓تشنگی امان او را بریده، ظرف آبی می‌بیند کنار خیابان که گویی به عنوان تله کار گذاشته شده است. احساس وظیفه می‌کند تا هم خود را از عطش نجات دهد و هم مقداری از آن را برای خانواده ببرد. 🔥در آن سوی خیابان و گویی بر فراز یک بلندی، کفتار سعودی همچون حرمله کمین کرده است. این کودک به سمت آب می‌رود غافل از اینکه تک‌تیرانداز سعودی به سوی او نشانه رفته است.  🍒زمانی که دختربچه نزدیک ظرف آب می‌رسد، قبل از اینکه دستش به آن ظرف اصابت کند، آن حرمله‌صفت تیر را رها می‌کند و تیر به پشت سر آن دختر مظلوم برخورد و او را نقش بر زمین می‌کند. 😭حالا ردّ خونی روی زمین دیده می‌شود و ردّ خونی روی ظرف آب. اما برادر این کودکِ خردسال، طاقت خود را از دست می‌دهد و بی‌توجه به تک‌تیرانداز سعودی به سمت خواهر می‌رود و او را با حالتی مبهوت، کشان‌کشان به سمت منزل حرکت می‌دهد؛ حالا ردّ خون دیگری روی آسفالت‌های خیابان دیده می‌شود که از کنار خیابان تا منزل آن کودک امتداد پیدا کرده است تا سند ننگ دیگری باشد بر صفحه سیاه تاریخ آل‌سعود تا زمانی که خداوند انتقام این مظلومان را به شدیدترین وجه از آنها بستاند... 🏴 @Beyzai_ChanneL
دوسال از این توییت گذشت، اکانت و صاحبش به زباله‌دان تاریخ پیوستند ولی هئیت امام حسین (ع) همچنان پررونق پابرجاست! یزید‌ها و متوکل‌ها نتونستن عزاداری امام حسین (ع) رو تعطیل کنن شما که نصف اونا هم نیستین @Beyzai_ChanneL
زمینه ( خدا مرگم بده چه لب‌های پُر از خونی ) - حاج محمود کریمی.mp3
17.81M
📻 عــــزاداری شب سوم محـرم ١٤٤١ ☑️ بامداحی: 🕌 هیئت رایة العباس "علیه السلام" @Beyzai_ChanneL
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ای‌تموم‌امیدم،ای‌بابای‌شهیدم 🎙 بانوای: 🔰 با زیر نویس عربی 🏴 ویژه شب سوم ماه ▪️مهمان حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) 👈 مشاهده نماهنگ با کیفیت بالا : 🌐 Aparat.com/v/Pr7lg 👈 دریافت صوت و مشاهده متن : Meysammotiee.ir/post/1985 @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو ای سلیمانی، دل ماند و پریشانی مداحی جانسوز میثم مطیعی در وصف حاج‌ قاسم عزیزمان + اولین محرم بی حاج قاسممان دو عزا بر دلمان نشانده، تقدیر شده از امسال شب حضرت قاسم برای دو قاسم عزا بگیریم 😔 @Beyzai_ChanneL
اینا همونایی هستن که معلوم نیست چه فعل و انفعالی توی مغزشون رخ میده و در جواب بد حجابی و بی حجابیشون میگن بدن خودمونه به کسی ربطی نداره! + سر وقتش هم ژست لزوم احترام به عقیده گذاشتن میگیرن @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌤 اللهم اَنتَ السلام السلام علیک یا اباعبدالله(علیه السلام)🍃 السلام علیک یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)🍃 السلام علیکم ایهاالشهدا🍃 @Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️تو آیین و مسلک ما دختر شهید و تکریم میکنن، مثل حاج قاسم دست نوازش میکشن رو سرش اما با حضرت رقیه (س) در کربلا چه کردن...😔 اصلا رقیه نه! مثلا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه می‌شود؟! @Beyzai_ChanneL
غمگین تر از این نیست که گریستن بخواهی و ندانی چقدر اشک کافی ست؟! و غم همیشه چشمهایِ خیس نیست گاهی لبخندیست که تمام ِ روز صورتت را می پوشاند! ❤️ (ابوعلی) ❤️ (سید ابراهیم) @Beyzai_ChanneL