شهید محمودرضا بیضائی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 #شرح_شهادت #شهید_احمدعلی_نیری @Beyzai_ChanneL
🌼☘🌼☘🌼☘
#شرح_شهادت
شهید احمد علی نیری در تاریخ 1364/11/27 در طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینه اش رسید وبه لقاء الله پیوست🕊یکی از دوستانش که شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان بود چنین نقل می کند:
در لحظه شهادت ترکشی به پهلوش اصابت کرد وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد”السلام علیک یا ابا عبدالله”😔✋😭
پیکر شهیداحمدعلی نیری، در هنگام به خاک سپاری دستش به نشانه ادب به اباعبدالله هنوز برروی سینه اش قرار داشت…
@Beyzai_ChanneL
#زلزله 6 ریشتری اومده کرمانشاه و اون هیچ واحد مسکن اجتماعی هایی که دولت و عباس آخوندی ساخته بودن اووون چنان مقاومت کردن که هیچی شون نشده!
ولی اگه زخمی و فوتی داشت!
که اونا یا #دوباره تقصیر #مسکن_مهر احمدی نژاده یا سپاه با هارپ زده تو انگشت کوچیکه پای گسل ها!
#تخم_لق ها #جاعل_نیوز ها
@Beyzai_ChanneL
درگیری پلیس دزفول با سارق مسلح و شهادت رئیس کلانتری
🔹ساعتی پیش پلیس دزفول برای دستگیری سارقی مسلح وارد خانهاش شد که با سلاح گرم دست به تیراندازی زد.
🔹در این درگیری سروان حاجی مراد نادری رئیس کلانتری ۲۰ دزفول بر اثر اصابت گلوله شهید شد و ضارب نیز توسط مأموران به هلاکت رسید.
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
🌸🕊
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: "بپر بغل بابا"
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت:
"ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست".
به نقل از همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
همسر شهید صدرزاده:از صحبت هایی که در جلسه خواستگاری از سمت شهید صدرزاده مطرح شده بود می گوید
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
صحبتهای ما خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد. شاید کسی که به خواستگاری می رود بگوید همسر و همدم میخواهد اما مصطفی گفت که همسنگر میخواهد.
بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛ جنگ الان ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند».
@Beyzai_ChanneL
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
خاطره شهید صدرزاده از مجروحیتش در کنار شهید بادپا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
شهید مصطفی صدرزاده در خاطرهای چگونگی مجروحیت خود و شهادت حاج «حسین بادپا» در عملیات «بصرالحریر» را روایت کرده است.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده» با نام جهادی سید ابراهیم، نهم محرم الحرام سال 94 در سوریه به شهادت رسید. او از فرماندهان ایرانی لشکر فاطمیون بود که در کنار شهدای سرشناس ایرانی و افغانستانی به جهاد برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) پرداخت.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
شهید صدرزاده در خاطره ای از لحظه شهادت شهید حاج حسین بادپا و مجروحیتش در عملیات بصرالحریر اینطور روایت می کند:
هنگامی که برای رفتن به عملیات آماده می شدیم، گفت حسم نسبت به این عملیات با بقیه عملیات ها فرق می کند، گفت دلم روشن است. شب اول ماه رجب بود که وارد منطقه شدیم، به حاجی گفتم منطقه سخت است، می خواهیم از کوه بالا برویم، شما با گردان های دیگر برو، گفت می خواهم با شما باشم. این از نشانه های مومن است که خودش را در زحمت می اندازد تا دیگران راحت باشند، گفت تا آنجایی می آیم که زحمت و خطرش بیشتر است.
اواسط شب از من خواست گردان را نگه دارم و شروع به خواندن نماز شب کرد، در مسیر سنگلاخی کوهستانی به زیبایی نماز شبش را خواند.
در بهترین لحظات اول ماه رجب بعد از خواندن نماز شب، زمانی که در حال حرکت بودیم مدام تذکر می داد که وقتی به منطقه رسیدیم مراقب باشید مالی از مردم ضایع نشود، خانه ای خراب نشود، عشایری در مسیر هستند، نکند گاو و گوسفندی از آن ها تلف شوند، بچهای نترسد، گفتم چشم حاجی. خیلی مراقب این حرف ها بود.
وارد منطقه شدیم، جایی که می خواستیم پس بگیریم را با شهامت و سیاست حاجی گرفتیم. قرار بود نیروهایی برای کمک به ما برسند اما نرسیدند و به اجبار در منطقه ماندیم. پشت یکی از خانه ها فضایی بود که پناه گرفتیم، نیروهای کمکی زمانی آمدند که هوا روشن شده و دشمن بر ما مسلط شده بود. تعداد زیادی از ماشین هایی که برای کمک آمده بودند مورد هدف قرار گرفتند و تعداد زیادی از نیروها به شهادت رسیدند. تعداد کمی خودشان را به پشت دیواری رساندند. شهید بادپا اشاره کرد که خیلی از بچه ها زخمی شده اند این ها را به عقب ببر، گفتم خطرناک است، دشمن می زند، گفت هیچ طوری نمی شود افوض امری الی الله، به خدا بسپار طوری نمی شود.
چند تا از بچه ها کمک کردند مجروح ها را سوار کردیم و با یک ماشین از مجروح ها به سمت عقب رفتیم، برای برگشت به خط به یکی از نیروها گفتم پشت فرمان بنشیند تا سمت حاجی برویم، در مسیر مدام دشمن می زد، طوری که نمی توانستیم حرکت کنیم، از پشت بی سیم هر چه حاجی اصرار می کرد، بیا، می گفتم حاجی می زنند، دوباره گفت چیزی نمی شود، بیا افوض امری الی الله بگو.
رسیدم پیش حاجی، گفت این گردان از بچه های من نیستند حرفم را گوش نمی دهند، جواب دادم از گردان من هم نیستند حرفم را گوش نمی دهند. گفت بگو بروند اگر نروند کشته می شوند. همین کار را کردم، تعدادی گوش کردند و تعدادی پشت دیوار خانه ای ماندند، حاجی هم رو به روی من ایستاده بود. همینطور داشتم برای نیروها استدلال می آوردم که این خانه را دشمن به راحتی می گیرد، باید برگردید گلوله ای به پهلویم خورد و افتادم.
حاجی بی سیم زد و گفت اگر سید ابراهیم را دوست دارید نفربر بفرستید یک نفربر آمد اما نتوانست کاری کند، نفربر دیگری آمد. دشمن هم همینطور جلو می آمد. حاجی کمکم کرد که توی نفربر قرار بگیرم، گفتم حاجی انگشت هایم کار می کند بگذار بمانم، گفت اتفاقا خوشحالم اینطور شدی، می روی پیش خانواده و فرزندت که دارد به دنیا می آید.
خود حاجی کمک کرد سوار نفربر شوم، سوار که شدم دیدم همه افتادند. خود حاج حسین و دوستانی که گفتم سنگر بگیرید روی زمین افتادند، هرچه گفتم حاجی دستت را توی دستم بگذار و بلند شو کاری نکرد. وقتی هم که تیر خورد و روی زمین افتاد هیچ حرفی نزد و از کسی کمک نخواست. کسی که غرق خداوند است از کسی کمک نمی خواهد. هرچه گفتم یک «یا علی» بگو فقط توانست بنشیند. من یک تیر دیگر خوردم و داخل نفربر افتادم وقتی دستم از دستش جدا می شد حس کردم خودش با انگشت شصت دستش را جدا کرد. نفربر حرکت کرد و حاجی ماند.🍃
@Beyzai_ChanneL
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹 برخوردصحیح #سید_ابراهیم
#نیروی_انسانی 🤔
.
یک نفر روبه عنوان نیروی انسانی گردان منصوب کرده بود...
چند روز بعد دید رو در اتاقش نوشته
.
.
«نیروی انسانی لطفا بدون هماهنگی وارد نشوید»🙄
.
.
خیلی ناراحت شدم😔 و به سید گفتم:
برم کاغذ رو، از رو در اتاقش بکنم؟؟
.
.
رفت تو فکر
.
.
گفت بیا تا بهت بگم!!!🙂
.
.
#رفت تو اتاق خودش سریع یه ماژیک و خودکار برداشت و نوشت:
.
.
«اتاق فرماندهی، نیازی به هماهنگی نیست، وارد شوید»🙂
.
.
#چند روز بعد دیدیم اون بنده خدا، خودش کاغذی رو که رو در اتاق زده بود، برداشت.😊
✅لقب جهادی شهید مدافع حرم سید مصطفی صدرزاده
@Beyzai_ChanneL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 چهار شهید مدافع حرم در یڪ مراسم عروسی
🌹داماد شهید میثم علیخانی
🌹 شهید محمدتقی سالخورده
🌹 شهید عبدالرحیم فیروزآبادی
🌹 شهید سید رضا طاهر
🕊 #یاد_شهدا_با_صلوات
@Beyzai_ChanneL
.
بزرگداشت اولین سالگــرد ؛
شهید نویـد صفری :)
#شهیددل
@Beyzai_ChanneL
.
شهید نوید صفری ،
رفیق شهید ایشون آقا رسول خلیلی بود ،
و در وصیت نامه شون هم نوشتن که من رو کنار آقا رسول خاک کنید ،
انقدر با رفیقشــون گشتـن
تا آخر مثل رفیقشون شهید شدند :)
.
در برشی از نوشته هاشون
که توسط همسرگرامی شهید
منتشر شده شهیدنوید ذکر کردند :
" اگر کسی چهل روز زیارت عاشورا بخواند
و ثواب آن را هدیه بفرستد
تمام تلاشم را به اذن خدا خواهم کرد
تا حاجت اورا بگیـرم.. "
#شهیددل
#شهیدنوید
@Beyzai_ChanneL
.
نوشته شهید نوید صفــری
" هرکجا باشم خودم را کنار شما خواهم رساند.. "
#شهیددل :)
@Beyzai_ChanneL
.
همه ی اینها رو گفتم تا به اینجا برسم ،
شهدا زندن ، این ماییم که مـردیم
این ماییمکه فرسخها باهاشون فاصله داریم ،
ما باید این روح مرده رو با شهدا زنده کنیم
اصلا شهدا هستند که ما بفهمیم
شهید شدن برای آدم هاست
ولی آدم های درست
و ما هم میتونیم آدمِ درستی بشیم ؛
فقط باید این فاصله رو کم کنیــم..
نیازمنده یه ارادهی قویه
بسم الله بگو
انشاءالله شهید نوید دستتو میگیرهـ ..؛
.
سالگـرد شهید میبینمـتون :)
#شهیددل
#بیمعرفتنباشیم
#دستتودرازکن..؛
#بدجوردستگیریمیکنهـشهید :)
@Beyzai_ChanneL