شهید محمودرضا بیضائی
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 #قسمت_نود_و_یکم 💟بسيار مراسم تشييع با شكوهي برگزار شد. من چنين تشييع با شكوهي
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
#قسمت_نود_و_دوم
💟درست در روز 19بهمن1393 ،يعني يك هفته قبل از شهادت.وصيتنامه ي كاملي نوشت كه توصيه هاي بسيارخوبي در آن داشت.
✳عجيب اينكه بيشتر درخواست هايي را كه او در وصيتنامه آورده بود به طرز عجيبي اجرا ی نيروهاي مردمي شد. آنقدر عجله او بعد از تكميل وصيتنامه راهي مقرداشت كه سجاده اش در اتاقش همينطور باز ماند❗
🔆 بعد هم با دوستانش عازم سامرا گرديد.آنها در عمليات پاكسازي مناطق اطراف سامرا و ديگر مناطق حضور فعال داشتند.نيروهاي مردمي در چند عمليات قبلي با كمك مشاوران ايراني توانسته
بودند مناطق مهمي نظير جرف الصخر را از دست داعش پاكسازي كنند.
🌀هادي به همراه ديگر مدافعان حرم، حدود بيست کيلومتر جلوتر از حرم
عسکرين در سنگرها حضور داشتند.
آنها بيشتر شبها را به حرم مي آمدند و آنجا مي خوابيدند.
🔘هادي هم كه موقعيت خوبي پيداكرده بود، از فضاي معنوي حرمين سامرا به خوبي استفاده مي كرد.
****************************
⭕هادي سه بار براي مبارزه با داعش راهي منطقه ي سامرا شد. اوبانيروهاي
حشدالشعبي همكاري نزديكي داشت. دفعه ي اول حدود بيست روز طول
كشيد و كسي خبر نداشت.
🔗چند بار به او زنگ زدم اما حرف خاصي نمي زد. نمي گفت كه كجا رفته،
تا اينكه برگشت و تعريف كرد كه در مناطق نبرد با داعش مشغول مبارزه
بوده.
🌟بار دوم زمان كمتري را در مناطق درگيري بود. وقتي به نجف برگشت، به
منزل ما آمد. خيلي خوشحال شدم. به هادي گفتم: چه خبر؟ توي اون مناطق
چي كار ميكني❓
🔳هادي مي گفت: خدا ما رو براي جهاد آفريده، بايد جلوي اين آدمهاي از
خدا بي خبر بايستيم. بعد ياد ماجرايي افتاد و گفت: اين دفعه نزديك بود شهيد بشم، اما خدا نخواست!
‼با تعجب پرسيدم: چطور؟!هادي گفت: توي سامرا مشغول درگيري بوديم. نيروهاي انتحاري داعش قصد داشتند با فريب نيروهاي ما خودشان را به محدوده ي حرم برسانند.
برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
️❣❤️❣❤️❣❤️
❣❤️❣❤️❣❤️
✍ ادامه دارد ...
@Beyzai_ChanneL
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷