eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
277 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
در بازار عشق هر سکه ای بی بهاست جز جان ، که بهای شهادت است... 🔸با یاد شهید #محمودرضا_بیضائی 🌹باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات.🌹 @Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی؛ اگردعوت کننده زینب(س)باشد پس سلام برشهادت》 #شهید_مدافع_حرم_علمدار_دمشق #محمودرضا_بیضائی @Beyzai_ChanneL
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از شهادتش در تهران پای تخته نوشت: «اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده زینب «سلام الله علیها» است، پس سلام بر .... بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی داماد شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت... راوی: برادر شهید؛ دکتر احمدرضا بیضائی @Beyzai_ChanneL
شهیــــ🌹ــــدان را شهــ🌹ـــیــدان می شناسند به یاد شهیــــ🌹ــد و @Beyzai_ChanneL
🎀🎊🎀🎊🎀🎊🎀🎊🎀🎊🎀 😍شوخی های شهید محمودرضا گاهی با اهلش به‌قدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش می‌رفت، من به‌عنوان برادرش هیچ‌وقت طرف شوخی او قرار نگرفتم.❌ این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوری‌اش مرا شرمنده می‌کند.😔 محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می‌کرد.👌😊 با هم زیاد می‌خندیدیم. خیلی پیش می‌آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم اما هیچ‌وقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم. ✍به نقل از برادر شهید 🍃🌼🍃🌼🍃 @Beyzai_ChanneL
شهید 🌷 اواخر آذر ١٣٦٠ بود. يادم هست كه زن صاحب خانه می گفت : بچه را آورده اند خانه.. اما درست يادم نيست چه كسى مرا برد طبقه ی بالا تا بچه را ببينم.... وارد اتاق كه شدم مادر بود و بچه ی توى بغلش و زن هاى همسايه و فاميل كه يک حلقه دور آن اتاق كوچک زده بودند.... اين تنها تصويرى است كه از تولد محمودرضا به ياد دارم و هيچ وقت يادم نرفته. ٣٠ ديماه ٩٢ ، وقتى پرواز ١١ شب تهران - تبريز توى فرودگاه تبريز به زمين نشست و با پدر از پله هاى هواپيما پايين آمديم و وارد سالن فرودگاه شديم ، از همسرم كه پدر و مادرش و پسرمان را در مشهد رها كرده بود و خودش را رسانده بود فرودگاه تبريز ، خواستم كه قبل از رسيدن ما به خانه ، خبر شهادت محمودرضا را به مادرم برساند. نمى دانم كى رسيديم توى كوچه و جلوى خانه ی پدر. صداى گريه ی زن ها توى كوچه شنيده مى شد. پله ها را رفتم بالا و وارد اتاق شدم. مادر بود و زن هاى همسايه كه يک حلقه دور آن اتاق كوچک زده بودند.. شبيه روز تولد محمودرضا در ٣٢ سال پيش اما این بار مادر بى محمودرضا بود. 📌 راوی : برادر شهید @Beyzai_ChanneL
مےگفت: من یڪ چیزے فھمیده ام خدا شھادت را همیشه به آدم هایے داده ڪه در ڪار سختڪوش بوده اند... 🍃 ♥️ @Beyzai_ChanneL