💍🌹💍🌹💍🌹💍🌹💍🌹💍
🕊 #همسران_شهدا
⏰ ساعت سه نیمه شبِ دوازدهم بهمن ۹۵، #شهید_سعید_علیزاده به فاصله کمتر از یک متر از آقا نوید آسمانی شد.
📜 به گواهی خیلی از دوستانش، حال و هواش بعد از شهادت شهید سعید طور دیگه ای شد و حس جاموندن تمام وجودش رو بعد از شهادت سعید گرفته بود.
😢 حسرتی که خیلی اوقات در چشمانش می دیدم، بعد از شهادت شهید علیزاده، هرکاری از دستش برمیومد، برای رفیق آسمانیش انجام داد، به ویژه در پرکردن جای خالی سعید برای مادرش.
💠 یه روز که خیلی حالش منقلب بود و معلوم بود حسابی دلش هواییه، بهم گفت :
"دیشب بعد نماز مغرب سعید اومد بهم سرزد، کنارم نشست و حال و احوالمو پرسید و خووب حسش کردم که کنارمه"
حتی به مادر شهید زنگ زد و گفت که حاج خانوم دیشب آقاسعید پیش ما بود.
😔 خدارو هزاران مرتبه شکر که امسال دیگه حسرت نرسیدن و جاموندن رو نداری…
❤️ گوارای وجودت شهادت و رسیدن به خدا و همنشینی با اهل بیت و دیدار رفقای شهیدت. سلام ما رو به همشون برسون.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
پینوشت های صفحه رسمی نوید برای #شهدا :
✅ وقتی دونفر با هم همسفر میشن و قرار میگذارن همه جا باهم باشن و بهم کمک کنند برای رسیدن، خیلی سخته یکی زودتر به مقصد برسه. خدا به داد دل نفر دوم برسه …
✅ خیلی از شهدا، این حس جاموندن از رفقای شهیدشون رو تجربه کردن، انگار این حس جاموندن یه مرحله پیش از شهادته که باید تجربه بشه و بعد، شهادت روزی بشه...
✍ #راوی : همسر شهید
🍃🌺 #شهید_نوید_صفری_طلابری
✊ #مدافع_حرم
@Beyzai_ChanneL
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
🕊 #همسران_شهدا
❤️ ارادت خاصی به شهید حاجحسین خرازی داشت. کنار قبر شهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت :
«زهرا این قطعه آرامگاه من است، بعد از شهادتم مرا اینجا به خاک میسپارند.»
😐 نمیدانستم در برابر حرف ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض را تقدیم نگاهش کردم. هر بار که به ماموریت میرفت، موقع خداحافظی موبایل، شارژر موبایل یا یکی از وسایل دمدستی و ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد و خداحافظی کند. اما دفعه آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت.
🎒 همه وسایلش را جمع کردم. موقع خداحافظی بوی عطر عجیبی داشت. گفتم :
«ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است؟»
گفت : «من عطر نزدهام!»
😧 برایم خیلی جالب بود با اینکه عطری به خودش نزده اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با پدر و مادرش به ترمینال رفت.
🌷 مادرشان میگفتند وقتی ابوالفضل سوار ماشین شد بوی عطر عجیبی میداد، چند مرتبه خواستم به پسرم بگویم چه بوی عطر خوبی میدهی اما نشد و پدرشان هم میگفتند آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا بود.
😔 موقع خداحافظی نگاه آخرش به گونهای بود که احساس کردم از من، مهدی پسرمان و همه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده است. گفتم :
🌹 «ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی؟ نگاهت، نگاه دل کندن است»
شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه شوخی کرد. گفت :
«چطور نگاه کنم که تو احساس نکنی حالت دل کندن است؟!»
⚠️ اما هیچ کدام از این رفتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من نبود. وقتی میخواست از در خانه برود به من گفت :
«همراه من به فرودگاه نیا»
😔 و رفت. برعکس همیشه پشت سرش را نگاه نکرد. چند دقیقه از رفتنش گذشت. منتظر بودم مثل همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند. انتظارم به سر رسید.
📞 زنگ زدم و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت :
«نه عجله دارم، همه وسایلم را برداشتم»
13 روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد، ابوالفضل از سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از دلتنگی زدن. گفت :
«زهرا جان ناراحت نباش، احتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه برمیگردانند. شاید تا آن روز نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم، یا حرف نگفتهای هست برایم بزن.»
😥 ترس همه وجودم را گرفت، حرفهایش بوی حلالیت و خداحافظی میداد. دوشنبه 24 آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، برگشت؛ معراج شهدای تهران، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنار قبر شهید خرازی آرام گرفت.
🍃🌺 #شهید_ابوالفضل_شیروانیان
✊ #مدافع_حرم
#تاریخ_ولادت : 28 شهریور 1362، اصفهان
#تاریخ_شهادت : 23 آذر 92، سوریه
🌐 نوید شاهد
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
@Beyzai_ChanneL
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️نگاه دیگران برام مهم نیست. فقط نگاه منتظر تو برام مهمه....❤️
سکانسی زیبا و عاشقانه از سریال خداحافظ رفیق
@Beyzai_ChanneL
#همسران_شهدا
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
🕊 #همسران_شهدا
چون اوایل از رفتن ناگهانیاش ناراحت بودم، با شوخی سعی میکرد دلم را به دست بیاورد. تا قبل از پرواز، چند مرتبه از فرودگاه تماس گرفت.
میخواست تلفنی رضایت مرا بگیرد. با اینکه خیلی از دستش عصبانی بودم، زود سلام کرد. مثل همیشه سلامی پرانرژی. وعده میداد تا دلم را بدست بیاورد. گفت :
«وقتی برگردم، باهم پابوس امام رضا میرویم.»
😢 گفتم : «مرتضی، من مشهد هم نمیخواهم. فقط تو را میخواهم...»
سفارش بچهها را کرد. گفتم :
«مرتضی، دلم میخواهد در یک چادر کوچک، من و تو و بچهها زندگی کنیم، فقط تو را داشته باشم. تجملات و قشنگیهای زندگی را بدون تو نمیخواهم!»
🔷 اما این رفتن خیلی طول نکشید و تنها ۱۱ روز بعد خبر شهادتش را آوردند. وقتی رفت به این فکر میکردم که طی ۱۳-۱۴ سال بعد از ازدواج شاید یک روز هم زندگی سیر نداشتیم...
🌹 مرتضی تماماً خودش را وقف انقلاب کرده بود. آموزش، مانور، مأموریت، رزمایش و... آنقدر از او زمان میگرفت که زمان بسیار بسیار کمی برایش باقی میگذاشت...
#شهید_مرتضی_کریمی_شالی
#تاریخ_شهادت : ۹۴/۱۰/۲۱
#مدافع_حرم
🌐 برداشت مطالب از پایگاه خبری تحلیلی قزوین خبر
🎁 سالروز شهادتت مبارک
آقا مرتضی 🎈
@Beyzai_ChanneL
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
ÓÇíÊ ÔåÏÇí ÊÑÇáí221939_221939-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.5M
🍃❣🕊🍃¤•¤•¤•••
هوا از عطر تو غوغاست
می دانم که اینجایی
می دانم که اینجایی...
عزیزم سایه ات پیداست
می دانم که اینجایی
می دانم که اینجایی...💞
🎙 صادق آهنگران
💫 تقدیم به #همسران_شهدا
🌹 التماس دعا 🌹
@Beyzai_ChanneL