⁉️این خاطرات را نخوانده ای؟!
( قسمت اول)
🔻متن پیش رو بخشهایی از سخنرانی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی است که در تاریخ ۱۳۷۵/۹/۱۵ در جلسه شب خاطره مسجد جامع قلهک تهران ایراد شده است ؛؛؛؛
🔻ساعت ۸:۳۰ شب از ستاد کل به من زنگ زدند و گفتند که دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق با سرعت جلو میآید، من گفتم خدایا کدام دشمن از یک محور سرش را انداخته پایین میآید!
این چه جور دشمنی است؟!
گفت: ما نمیدانیم، گفت رسیدهاند به کرند و آنجا را هم گرفتند. بعد هم حرکت کرده به سمت اسلام آباد غرب، بعد هم کرمانشاه و همین طور دارد جلو میآید
🔻این چه دشمنی است؟
ما همچنین دشمنی ندیده بودیم که اینطور از یک جاده سرش را بیندازد پایین و بیاید جلو!
گفتند به هر صورت ما نمیرسیم.
گفتم: خب حالا شما چه میخواهید؟ گفتند: شما بیایید برویم منطقه.
حواسمان پرت شده بود که این دشمن چیست؟
گفتم: فقط به هواپیما بگویید آماده باشد که با هواپیما برویم به طرف کرمانشاه. هواپیما را آماده کردند.
ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه به کرمانشاه رسیدیم. در کرمانشاه حالت فوق العادهای بود، مردم از شدت وحشت بیرون از شهر ریخته بودند!
جاده کرمانشاه-بستان که تقریباً حالت بلوار دارد، پر از جمعیت بود.
ساعت ۱:۳۰ شب پاسدارها آمدند وگفتند که ما در اسلام آباد بودیم که دیدیم #منافقین آمدند.
تازه فهمیدم که اینها منافقین هستند که کرند و اسلام آباد غرب را گرفتند.
یک پادگانی در اسلام آباد بود که ارتشیها آنجا نبودند.
🔻منافقین آمده بودند و پادگان ارتش را گرفتند. فرمانده پادگان که سرهنگ بود، مقاومت کرده بود، همانجا اعدامش کرده بودند. منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام آباد تا کرمانشاه با هروسیلهای که داشتند از تراکتور و ماشین آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند.
#اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود #مردم بودند.
🔻آقای شمخانی آن موقع معاون عملیات ستاد کل بود و من وقتی به کرمانشاه رسیدم، آقای شمخانی آنجا بود.
اول کار به من گفت: ما که کسی را نداریم که روی زمین دفاع کنیم، نیروهایمان همه توی جبهههای جنوب هستند. اینجا کسی را نداریم. به هوانیروز که پایگاهش همین نزدیکی است، زنگ بزن بگو ساعت ۵ صبح آماده باشند که من بروم توجیهشان کنم. ساعت ۵ صبح رفتیم. همه خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست.
🔻دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند.
این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم.
گفتم: همین جور سر پایین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین طور از روی جاده میرفتیم نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنه مرصاد». من یک دفعه دیدم، وضعیت غیرعادی است، با خاک ریز جاده را بستند یک عده پشتش دارند با تفنگ دفاع میکنند. #ملائکه و #فرشتگان بودند!
از کجا آمده بودند؟
کی به آنها مأموریت داده بود؟!
معلوم نبود.
هلیکوپتر داشت میرفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل آن طرف خاک ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاک ریز رد بشوند.
به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند.
به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است.
من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم:
اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند.
🔻خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم:
چرا برگشتید؟
گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودی اند. چی چی بزنیم اینهارا؟!
خوب اینها ایرانی بودند، دیگه مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هر چه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند.
گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین.
دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر ...
#عملیات_مرصاد
#شهید_صیاد_شیرازی
#روشنگری
#بیدارباش
🆔 https://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
📛 پیامبر اُمّی یعنی چه ؟؟؟
💢مسلمانان خودشان می گویند پیامبر #بیسواد بوده و معجزه اوست!
چگونه یک فرد بیسواد (اُمی) میتواند مردم جهان را هدایت کند؟
✅ اُمّی به کسی گفته می شود که خواندن و نوشتن را نیاموخته باشد. به پیامبر اکرم (ص) نیز از آن جهت اُمّی میگویند که خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود.
این مسأله از نظر #تاریخی مسئله ای روشن و قطعی است و برای پیامبر اسلام (ص) کمال محسوب شده، مدح و ستایش ایشان محسوب می گردد و دلیل رسالت و اعجاز آن حضرت است. زیرا اهمیت و ارزش خواندن و #نوشتن به عنوان یک هنر برای آن است که انسان بتواند با استفاده از این ابزار از آراء و اندیشه های دیگران که در آثارشان بر جای مانده بهره جسته، تا بر معلومات خویش بیافزاید. کسی که خداوند علوم اولین و آخرین را یک جا به او آموخته است که تمام مردم از رسیدن به آن عاجزند چه #نیازی به خواندن و نوشتن دارد؟
صفت امّی در میان صفات پیامبر (ص) از نشانه های نبوت و دلیل رسالت آن حضرت است که با این صفت دارای علم اولین و آخرین است، از غیب آسمانی و #زمین خبر می داد و مردم را به راه حق و صراط مستقیم دعوت می کرد.
#اُمی به کسی گفته می شود که خواندن و نوشتن را #نیاموخته باشد. به پیامبر اکرم (ص) نیز از آن جهت امی می گویند که خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود.
قرآن کریم برای این #حقیقت علاوه بر واژۀ "اُمی" از #عبارات دیگری نیز استفاده کرده است؛ مانند:
"تو هرگز پیش از این کتابى نمىخواندى، و با دست خود چیزى نمىنوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال #سخنان تو هستند، شک و تردید کنند.
✅این اساس برخی از مفسران گفته اند: صفت امّی در میان صفات پیامبر (ص) از نشانه های #نبوت و دلیل رسالت آن حضرت است که با این صفت دارای علم #اولین و آخرین است، از غیب آسمانی و زمین خبر می داد و مردم را به راه حق و صراط #مستقیم دعوت می کرد.
📚شهید مطهری مجموعه آثار، ج 3، ص 219.
📚کشف الاسرار، ج 1، ص 244.
✍ #علیرضا_زادبر
#از_فجر_تا_فرج
#جهاد_تبیین_و_روایت
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ثامن
#فاخته_۱۵۰
🆔 https://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🆔 https://rubika.ir/Bidarb_a_s_h
👈 درثواب #بازنشر شریک باشید 🌻