#داستان_شب 💛🪴📚
بیست پنس
فردی که مقیم لندن بود، تعریف میکرد که یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم ۲۰ پنس اضافه تر داده است! چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ
جمهوری اسلامی، ابتکار ماندگار امام(ره)
رهبر انقلاب: امام ابتکارات زیادی داشتند لکن این مهمترین ابتکار امام است، و آن عبارت است از «جمهوری اسلامی».
#امام_خمینی
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای زیبای امام خمینی برای ایران...
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
🔹امام کاظم علیهالسلام:
♦️«رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَی اَلْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّیَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ یَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اَللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»
مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تندبادها آنها را به لرزه درنمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل میکنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.
📚بحارالأنوار، ج۵۷، ص۲۱۶، حدیث۳۷
💠فرارسیدن سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره) تسلیت و تعزیت باد...🖤
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
هدایت شده از یک نگاه
@yek_negah
در بدترین شرایط اختناق و خفقان که بر ایران حاکم است، عملکرد نهضت ملت ایران نشانه وجود یک روح تشکیلاتی است که توانسته است جنبش را به مرحله کنونی برساند
صحیفه امام خمینی(ره) جلد 4 / صفحه ۴۳۵
_________________________
@yek_negah
#داستان_شب 🪴✨️📚🌱
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند...
چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید»...
پادشاه بیرون رفت و در را بست...🗝
سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.🔐
نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود!
آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بیرون رفت!!!
و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته!
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم».
آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین
سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟
نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛
هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است».🔓
پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد».
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
سلام دوستان وقت بخیر امروز قراره یه توضیح کوتاهی در مورد ازدواج های پیامبر داشته باشیم که واسه بعضیا سواله😊
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾
انصاریان: و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید.
خرمشاهی: و از سر هواى نفس سخن نمیگويد.
فولادوند: و از سر هوس سخن نمى گويد.
قمشهای: و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید.
مکارم شیرازی: و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد.
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿۴﴾
انصاریان: گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می شود، نیست.
خرمشاهی: آن جز وحيى نيست كه به او فرستاده میشود.
فولادوند: اين سخن بجز وحيى كه وحى مى شود نيست.
قمشهای: سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.
مکارم شیرازی: آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است.
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿۵﴾
انصاریان: [فرشته] بسیار نیرومند به او تعلیم داده است.
خرمشاهی: [فرشته] نيرومند او را آموخته است.
فولادوند: آن را [فرشته] شديدالقوى به او فرا آموخت.
قمشهای: او را (جبرئیل) همان (فرشته) بسیار توانا (به وحی خدا) علم آموخته است.
مکارم شیرازی: آنكس كه قدرت عظيمي دارد او را تعليم داده.
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾
انصاریان: در حالی که در افق اعلا بود.
خرمشاهی: و او در افق بالا بود.
فولادوند: در حالى كه او در افق اعلى بود.
قمشهای: و آن رسول در افق اعلا (ی کمال و مشرق انسانیت) بود.
مکارم شیرازی: در حالي كه در افق اعلي قرار داشت.
ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿۸﴾
انصاریان: سپس نزدیک رفت و نزدیک تر شد.
خرمشاهی: سپس نزديك شد و فرود آمد.
فولادوند: سپس نزديك آمد و نزديكتر شد.
قمشهای: آن گاه نزدیک آمد و بر او (به وحی حق) نازل گردید.
مکارم شیرازی: سپس نزديكتر و نزديكتر شد.
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿۹﴾
انصاریان: پس [فاصله اش با پیامبر] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیک تر شد.
خرمشاهی: تا كه [فاصله آنها به قدر] دو كمان شد يا كمتر
فولادوند: تا [فاصله اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد.
قمشهای: (بدان نزدیکی که) با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد.
مکارم شیرازی: تا آنكه فاصله او به اندازه دو كمان يا كمتر بود.
فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿۱۰﴾
انصاریان: آن گاه به بنده اش آنچه را باید وحی می کرد، وحی کرد.
خرمشاهی: آنگاه به بنده او آنچه بايد وحى كند، وحى كرد.
فولادوند: آنگاه به بنده اش آنچه را بايد وحى كند وحى فرمود.
قمشهای: پس (خدا) به بنده خود وحی فرمود آنچه که هیچ کس درک آن نتواند کرد.
مکارم شیرازی: در اينجا خداوند آنچه را وحي كردني بود به بنده اش وحي نمود.
مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿۱۱﴾
انصاریان: آنچه را دل [پیامبر] دید [به پیامبر] دروغ نگفت [تا او را درباره حقیقت فرشته وحی به وهم و خیال اندازد، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت.]
خرمشاهی: دل او در آنچه ديد ناراستى نكرد.
فولادوند: آنچه را دل ديد انكار[ش] نكرد.
قمشهای: آنچه (در غیب عالم) دید دلش هم به حقیقت یافت و کذب و خیال نپنداشت.
مکارم شیرازی: قلب او در آنچه ديد هرگز دروغ نميگفت.
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى ﴿۱۲﴾
انصاریان: آیا در آنچه [به حقیقت] می بینید با او به سختی مجادله و ستیزه می کنید؟
خرمشاهی: آيا شما با او درباره آنچه ديده است، مجادله مىكنيد؟
فولادوند: آيا در آنچه ديده است با او جدال مى كنيد
قمشهای: آیا (شما کافران) با رسول بر آنچه (در شب معراج) به چشم مشاهده کرد ستیزه میکنید؟
مکارم شیرازی: آيا با او درباره آنچه ديده مجادله ميكنيد.
بیداریاندیشه
https://www.roshangari.ir/video/56044
این فیلم رو هم حتما ببینید که توسط استاد قرائتی در مورد ازدواج های پیامبر توضیح داده شده