eitaa logo
نسیم خدمت بروجرد
2.3هزار دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
14.4هزار ویدیو
402 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🍃از تمامی دوستان وآشنایان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. 😭و از همه می خواهم اشک وگریه های خود را نثار اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان آن بزرگوار و خانم زینب سلام الله علیها کنند. 🌹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Borujerd_nk
🍃از تمامی دوستان وآشنایان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. 😭و از همه می خواهم اشک وگریه های خود را نثار اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان آن بزرگوار و خانم زینب سلام الله علیها کنند. 🌹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ ‍ پس از عروج ملکوتی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹، شبی فرزند کوچکش مریض می شود و در تب شدیدی می سوزد همراه با گلودردی سخت. هرچه همسر می خواهد بچه را دکتر ببرد می بیند همه به او می گویند فردا مراجعه کنید. شب به منزل می آید ولی بچه سخت بی قراری می کند. مادر هرکاری می کند مانند پاشوری و گذاشتن کیسه ی یخ روی پیشانی بچه هیچ کدام افاقه نمی کند و بچه شروع می کند به هذیان گویی، گریه کردن و بهانه ی پدر را گرفتن.  در نیمه ی شب، همسر، طاقت خود را از دست می دهد و درحالت خستگی شدید و خواب و بیداری شروع می کند با حاج همت درد دل کردن و می گوید: حاج همت! مگر نمی گویند که زنده اند؟ من این همه شب و روز بچه ها را نگه داشتم یک شب هم تو بیا و از این بچه پرستاری کن!          همین طوری که بالای سر بچه نشسته بود خوابش می برد و در خواب می بیند آمده به خانه و به او می گوید: چرا این قدر ناراحتی؟ خیلی خوب چند ساعت هم من بچه را نگه می دارم. می نشیند کنار خانم و بستر بچه. بچه اش را بغل گرفته و ناز و نوازش می کند. مادر در حال تماشای این صحنه ی شیرین است که ناگهان بچه می گوید: مامان! پاشو من حالم خوب شده است، الآن بابا این جا بود. وقتی همسر به خود می آید چیزی نمی بیند ولی بوی عطر خاصی فضای اتاق را عطر آگین نموده است. «کرامات / مهدی شیخ الاسلامی/ ج۱/ ص99» @Borujerd_nk
🤍 بااتوبوس راهی‌ تهران‌ بودیم‌ بیشتر مسافرین‌ نظامی‌ بودند راننده‌ به‌ محض خروج‌ از شهر صدای‌ نوار ترانه‌ را زیاد کرد. ابراهیم‌ چند بار ذکر صلوات‌ داد. بعد هم‌ ساکت‌ شد اما بسیار عصبانی‌ بود. ذکر می‌گفت‌ دستانش‌ را به‌ هم‌ فشار می‌داد و چشمانش‌ را می‌بست. حدس ،زدم‌ به‌ خاطر نوار ترانه‌ باشد. گفتم: می‌خوای‌ برم‌ بهش‌ بگم؟ گفت: قربونت‌ برو بهش‌ بگو‌ خاموشش‌ کنه. راننده‌گفت: نمیشه‌ خوابم‌ می‌بره. من‌ عادت‌ کردم‌ و‌ نمی‌تونم. برگشتم‌ به‌ مطلب‌ را گفتم.فکری‌ به‌ ذهنش‌ رسید ازتوی‌ جیبش کوچکش‌ را در آورد و باصدای زیبا شروع‌ به‌ قرائت‌ آن‌ کرد همه‌ محو صوت‌ او شدند رانندههم‌ چند دقیقه‌ بعد نوار را خاموش‌ کرد و مشغول‌ شنیدن‌ آیات‌ الهی‌ شد @Borujerd_nk
🌹 دهه هفتادی بود و بزرگ شده کانادا، در دل فرهنگ غرب؛ اما پرواز را نمی توان از مرغ باغ ملکوت دریغ کرد! ، رزمنده ۲۰ ساله حزب الله لبنان و برادرزاده همسر سیدحسن نصرالله بود که در سوم مرداد ۹۳، در دفاع از حرم عمه امام زمان(عج)، در سوریه به رسید. مادرش ابتدا مخالف حضورش در جبهه بود، به همین خاطر بعد از شهادتش، فرماندهان حزب‌الله نمی دانستند چطور خبر پسر را به مادر برسانند. وقتی درِ خانه رسیدند، در کمال تعجب دیدند بر دیوارهای خانه پارچه مشکی نصب شده،‌ در حالی که هنوز آن خبر مهم اعلام نشده بود! در زدند و مادر حمزه در خانه را باز کرد، نوع تعارف او نشان داد انگار از همه چیز با خبر است. تعجب فرماندهان زیاد طول نکشید، مادر بعد از پذیرایی از میهمانان، با آرامش تمام گفت: « دیشب در رویای صادقه‌ای دیدم که وجود نازنین پنج تن آل عبا وارد منزلم شدند و درست همین جایی که شما نشسته‌اید، نشستند و به من بشارت دادند و گفتند فرزندت در راه ما اهل بیت(ع) به رسیده و امروز خبرش خواهد رسید⁦⁦⁦⁦. @Borujerd_nk
😔دݪ نوشته تڪان دهنده از شهید نوجوان "مهدے زاده" میخواسٺم بزرگ بشم درس بخونم و مهندس بشم خاڪو آباد ڪنم زن بگیرم مادر و پدر مو ببرم ڪربݪا دخترمو بزرگ ڪنم ببرمش پارڪ ، ٺو راه مدرسہ با هم حرف بزنیم... خیݪے ڪارا دوسٺ داشٺم انجام بدم خب نشد باید میرفتم از مادرم ، پدرم ، خاڪم، ناموسم، دخترم، دفاع ڪنم !! رفتم ڪہ دروغ نباشہ احترام ڪم نشہ همدیگر رو درڪ ڪنیم ریا از بین بره دیگہ توهین نباشہ محتاج ڪسے نباشیم الان اوضاع چطوره؟؟؟ ٺخریب چی نوجوان 🌹🌹🌹🌹🌹 شهادٺ: عملیاٺ ڪربلاے ۱ ـ مهران @Borujerd_nk