eitaa logo
بُت شناسی
2.4هزار دنبال‌کننده
466 عکس
504 ویدیو
24 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 شجاعت علوی 🔸از امام باقر علیه السلام روایت شده است که درباره کلام خدای تعالی « أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ » مومنون/۶۱ - {آنانند که در کارهای نیک شتاب می‌ورزند}، تا ادامه آیه، فرمود: کسی بر علی بن ابی طالب علیه السلام پیشی نگرفت. از ابن عباس روایت شده است که گفت: وقتی علی بن ابی طالب علیه السلام سرش را پایین می‌انداخت می‌ترسیدیم که آغازگر سخن باشیم. و به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: با چه چیز بر رقیبان چیره شدی؟ گفت: با تسلط ترس از من بر دل هایشان. نطنزی در الخصائص از سفیان بن عُیَینِه از شقیق بن سلمه روایت کرد و گفت: عمر راه می‌رفت، به پشت سرش نگریست و دوید. از او در مورد آن سوال کردم گفت: وای بر تو آیا شیرزاده شیر، سخاوتمند زاده سخاوتمند، شکافنده شجاعان ضربه زننده بر سر ظالمان و سرکشان و صاحب دو شمشیر و فکر را پشت سرم نمی بینی؟ گفتم: این علی بن ابی طالب علیه السلام است. گفت: مادرت به عزایت بنشیند تو او را تحقیر کردی. در جنگ احد با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردیم که هر کس از ما بگریزد گمراه و هر کس کشته شود شهید است و رسول الله بهشت را برای او ضمانت می‌کند. وقتی دو گروه با هم روبرو شدند ما را شکست دادند. و او به تنهایی با آن‌ها می‌جنگید تا این که نفَس رسول الله صلی الله علیه و آله و جبرئیل حبس شد سپس گفت: او را شناختید و با او مخالفت کردید و یک مشت خاکستر انداخت و گفت: زشت باد چهره ها. به خدا قسم کسی از ما نبود مگر این که خاکستر به چشمش اصابت کرد و بازگشتیم در حالی که به چهره‌های خود دست می‌کشیدیم و می‌گفتیم: تورا به خدا ای اباالحسن، ما را ببخش، خدا تو را ببخشد. جنگ و گریز عادت عرب است. پس بگذر، و کم پیش آمده که او را تنها ببینم مگر این که از او ترسیدم. 🔻و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس، کسی را بکشد، آن چه از او می‌گیرد از آن اوست. علی علیه السلام از این کار پرهیز می‌کرد. و کسی را که می‌گریخت تعقیب نمی کرد. و از هر کس که استغاثه می‌کرد عقب می‌نشست. و ضربه خلاص به زخمی نمی زد. وقتی علی علیه السلام عَمرو را کشت. عَمرو گفت: ای پسر عمو مرا نیازی به تو افتاده: زشتی پسر عمویت را آشکار نکن و لباس او را از او مگیر. علی علیه السلام فرمود: این بر من آسان است و علی علیه السلام در مورد آن می‌گوید: از لباس هایش چشم پوشیدم، اگر من ضربه خورده و پرت شده بودم لباس هایم را به غارت می‌برد. محمد بن اسحاق گفت: عمر به او گفت: چرا زره او را بر نداشتی سه هزار می‌ارزید و عرب را مانند آن نیست؟ گفت: من شرم کردم که پسر عمویم را عریان کنم. و روایت شده که خواهر عَمرو آمد و او را در لباسش دید و اندوهگین نشد و گفت: براستی که بزرگواری او را کشته است. علی علیه السلام فرمود: ای قنبر شکارهای مرا عریان مکن. منظورش این بود که گناهکارانی را که کشتم غارت مکن. 📚بحارالانوار -جلد۴۱،صفحه۷۳ علیه السلام @BotShenasi
🗯شجاعت علوی ۲ از علی بن حسین علیه السلام روایت شده است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله روزی بیرون رفت و نماز صبح خواند. سپس فرمود: ای گروه مردم کدام یک از شما به سوی سه نفری که به لات و عزّی قسم خورده اند که مرا به قتل برسانند برمی خیزد؟ به خدای کعبه قسم که دروغ گفته اند. گفت: مردم ساکت ماندند و کسی سخن نگفت. فرمود: گمان نمی کنم علی علیه السلام در میان شما باشد. عامر بن قَتاده برخاست و گفت: او امشب بیمار است و نیامده تا همراه شما نماز بخواند. اجازه بدهید او را با خبر کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: می‌توانی. نزد او رفت و او را با خبر کرد. پس امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون آمد گویی که از بند جسته است، و بر او لباسی بود که دو طرف آن را بر گردنش بسته بود. گفت: ای رسول الله این خبر چیست؟ گفت: فرستاده پروردگارم است که مرا با خبر کرده از سه نفری که برای به قتل رساندن من به سویم می‌آیند، و قسم به خدای کعبه که دروغ گفته اند. علی علیه السلام فرمود: ای رسول الله من مخفیانه وتنها به سوی آن‌ها می‌روم. این لباسم را بر من بپوشان. رسول الله فرمود: بلکه این لباس و این زره و این شمشیر من است، سپس زره و امامه بر او پوشاند و شمشیر به او داد و او را بر اسبش سوار کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون رفت، سه روز گذشت و نه جبرئیل خبری از او آورد و نه خبری از زمین بود. فاطمه سلام الله علیها در حالی که حسن و حسین علیهما السلام را بر آغوش داشت پیش آمد و می‌گفت: نزدیک است این دو پسر یتیم شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که گریه می‌کرد اشک چشمانش جاری شد. سپس گفت: ای گروه مردم! هر کس خبری از علی آورد بهشت را بر او مژده می‌دهم. و مردم به خاطر بزرگی چیزی که در پیامبر دیدند به دنبال علی علیه السلام پراکنده شدند، و اسب‌های تندرو بیرون رفتند. عامر بن قتاده روی آورد و مژده علی علیه السلام را می‌داد، و جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و از آن چه بود او را با خبر کرد. علی امیرالمؤمنین علیه السلام آمد در حالی که همراهش دو اسیر، یک سَر و سه شتر و سه اسب بود. پیامبر فرمود: ای ابا الحسن آیا دوست داری تو را از آن چه برایت پیش آمده با خبر سازم؟ منافقان گفتند: او ساعتی پیش دچار درد و رنج بود (از بی خبری از علی) و اکنون می‌خواهد درباره او صحبت کند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بلکه تو ای ابا الحسن سخن بگو تا گواهی برای مردم باشی. فرمود: بله ای رسول الله وقتی در وادی شدم این‌ها را دیدم که سوار برشتر هستند. مرا صدا زدند: تو که هستی؟ گفتم: من علی بن ابی طالب هستم پسر عموی رسول الله صلی الله علیه واله، گفتند: برای خدا فرستاده ای نمی شناسیم، برای ما یکسان است که با تو روبرو شویم یا با محمد. و این کشته شده بر من حمله کرد و میان من و او ضرباتی جریان یافت. و باد سرخ رنگی وزید و در آن صدای شما را ای رسول الله شنیدم که می‌گویی: گریبان زره او را برای تو قطع کردم پس رگ شانه او را بزن، آن را زدم و شدت به خرج ندادم. سپس باد زرد رنگی وزید که صدای شما را در آن می‌شنیدم که می‌گویی: زره از ران او را برای تو برگرداندم، پس رانش را بزن، آن را زدم و انداختمش. و سرش را جدا کردم و پرت کردم. این دو مرد به من گفتند: به ما رسیده که محمد مهربان و شفیق و بخشنده است. ما را نزد او ببر و بر ما عجله مکن، دوست ما به اندازه هزار جنگجو بود. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: ای علی! صدای اولی که گوش تو را نواخت صدای جبرئیل بود و صدای دیگر صدای میکائیل، یکی از دو مرد را پیش بیار، او را پیش آورد، و فرمود: بگو لا إله إلا الله و أشهد أنّی رسول الله گفت: به راستی که حرکت دادن کوه ابو قبیس برای من دوست داشتنی تر است از گفتن این جمله. فرمود: ای علی او را عقب ببر و گردنش را بزن. سپس فرمود: دیگری را پیش بیار. فرمود: بگو: اشهد ان لا إله إلا الله و أشهد أنّی رسول الله. گفت: مرا به دوستم ملحق کن. فرمود: ای علی او را عقب ببر و گردنش را بزن. او را عقب برد. امیرالمؤمنین علیه السلام خواست گردنش را بزند، که جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد گفت: ای محمد پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید، او را نکش او در میان قومش نیک خوی و سخاوتمند است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی دست نگه دار. این فرستاده پروردگارم عزوجلّ مرا با خبر کرد که او در میان قومش نیک خوی و سخاوتمند است. مشرک در زیر شمشیر گفت: این فرستاده پروردگارت است که تو را با خبر کرد؟ فرمود: بله. گفت: به خدا که درهمی را با برادری که با من بود صاحب نشدم و در جنگ چهره در هم نکشیدم. و من شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و این که تو فرستاده خدایی. رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: این از کسانی است که نیک خویی و سخاوتش او را به بهشت نعیم کشاند. 📚 بحارالانوار-جلد۴۱؛صفحه ۷۴ @BotShenasi
🗯 سخاوت علوی قب، [المناقب] لابن شهرآشوب الصَّادِقُ علیه السلام: أَنَّهُ علیه السلام أَعْتَقَ أَلْفَ نَسَمَةٍ مِنْ کَدِّ یَدِهِ جَمَاعَةً لَا یُحْصَوْنَ کَثْرَةً وَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ وَ رَأَی عِنْدَهُ وَسْقَ نَوًی مَا هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَخْلٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَغَرَسَهُ فَلَمْ یُغَادَرْ مِنْهُ نَوَاةٌ وَاحِدَةٌ فَهُوَ مِنْ أَوْقَافِهِ وَ وَقَفَ مَالًا بِخَیْبَرَ وَ بِوَادِی الْقُرَی وَ وَقَفَ مَالَ أَبِی نیرز وَ الْبُغَیْبِغَةِ وَ أرباحا وَ أرینة وَ رغد وَ رزینا وَ ریاحا عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَمَرَ بِذَلِکَ أَکْثَرَ وُلْدِ فَاطِمَةَ مِنْ ذَوِی الْأَمَانَةِ وَ الصَّلَاحِ وَ أَخْرَجَ مِائَةَ عَیْنٍ بِیَنْبُعَ وَ جَعَلَهَا لِلْحَجِیجِ وَ هُوَ بَاقٍ إِلَی یَوْمِنَا هَذَا وَ حَفَرَ آبَاراً فِی طَرِیقِ مَکَّةَ وَ الْکُوفَةِ وَ هِیَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ فِی الْمَدِینَةِ وَ عِنْدَ مُقَابِلِ قَبْرِ حَمْزَةَ وَ فِی الْمِیقَاتِ وَ فِی الْکُوفَةِ وَ جَامِعِ الْبَصْرَةِ وَ فِی عَبَّادَانَ وَ غَیْرِ ذَلِکَ 🔸از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: علی علیه السلام از دست رنج خودش هزار نفر را آزاد کرد، جماعتی که از شدت زیادی شمرده نمی شدند. مردی که باری از هسته خرما را نزد او می‌دید گفت این چیست ای ابا الحسن؟ فرمود: اگر خدا بخواهد صد نخل خرما. آنها را کاشت و یک هسته را فرو نگذاشت. آن از وقفیات او بود و مالی را در خیبر و وادی القری وقف کرد، و دارایی‌های أبی نیرز، البُغَیْبِغَة، ارباح، ارینه، رغد، رزین و ریاح را برای مؤمنین وقف کرد و اکثر فرزندان فاطمه سلام الله علیها را که امانتدار و صالح بودند دستور به آن داد. و صد چشمه در یَنبُع خارج کرد و آن را برای حاجیان قرار داد که تا زمان ما باقی است. و چاه‌هایی در راه مکه و کوفه حفر کرد، و آن مسجد الفتح در مدینه است، و در مقابل قبر حمزه، در میقات، کوفه و جامع بصره و در آبادان و غیره را وقف کرد.  📚بحارالانوار - جلد ۴۱، صفحه ۳۲ علیه السلام @BotShenasi
🗯وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله امام صادق علیه السلام فرمود: چون وفات رسول خدا صلّی اللّٰه علیه و آله در رسید، عباس بن عبد المطلب و امیر المؤمنین علیه السلام را طلب کرد و بعباس فرمود: عموی محمد! قبول می‌کنی که ارث محمد را ببری و قرضش را بپردازی و بوعده هایش وفا کنی؟ او نپذیرفت و گفت: ای رسول خدا پدر و مادرم قربانت، من پیر مردم، عیالم بسیار و مالم اندک است و تو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته ای چه کسی طاقت وصایت ترا دارد؟ حضرت اندکی سر پائین انداخت و سپس فرمود: عباس می‌پذیری که ارث محمد را ببری و قرضش را ادا کنی و وعده هایش را عملی کنی؟ عرضکرد: پدر و مادرم بقربانت پیر مردی عیالمند و نادارم و تو با باد مسابقه داری. فرمود: همانا این وصیت بکسی می‌سپارم که شایسته دریافت آنست، سپس فرمود: ای علی! ای برادر محمد! قبول داری که وعده‌های محمد را عمل کنی و قرضش را بپردازی و میراثش را بگیری؟ (در کیفیت سؤال حضرت از این دو نفر نکته ای لطیف است که در خطاب بعباس اولا گرفتن میراث را می‌فرماید و نسبت بعلی علیه السلام قرض و وعده را مقدم میدارد تا تلویحا اشاره بطرز فکر آن دو نفر نموده باشد) علی عرضکرد: آری پدر و مادرم بقربانت، سود و زیانش با من، علی علیه السلام فرمود: من بپیغمبر نظر می‌کردم، دیدم انگشتر خویش از انگشت بیرون کرد و فرمود: تا من زنده‌ام این انگشتر بدست کن، چون در انگشتم نهادم، بآن نظر کردم و آرزو بردم که از تمام ترکه آن حضرت همین انگشتر را داشته باشم. سپس فریاد زد، ای بلال! آن کلاه خود و زره و پرچم و پیراهن و ذو الفقار و عمامه سحاب و جامه برد و کمربند و عصا را بیاور، علی علیه السلام فرماید: من تا آن ساعت آن کمربند را ندیده بودم، قطعه و رشته ای آورد که چشمها را خیره می‌کرد و معلوم شد که از کمربندهای بهشتی است، پیغمبر فرمود: ای علی، جبرئیل این را برایم آورد و گفت: ای محمد این را در حلقه‌های زره بگذار و در جای کمربند بکمر ببند، سپس دو جفت نعلین عربی طلبید که یکی وصله داشت و دیگری بی وصله بود و دو پیراهن خواست یکی پیراهنی که با آن بمعراج رفته بود و دیگر پیراهنی که با آن بجنگ احد رفته بود و سه کلاه را طلب کرد: کلاه مسافرت و کلاه روز عید فطر و قربان و روزهای جمعه و کلاهی که بسر میگذاشت و با اصحابش مجلس می‌کرد، سپس فرمود: ای بلال دو استر: شهباء و دلدل و دو شتر: عضباء، و قصوی و دو اسب، جناح و حیزوم را بیاور - جناح اسبی بود که بدر مسجد بسته بود و پیغمبر برای کارهای شخصی خود مردی را میفرستاد که آن را سوار شود و بتازد و حیزوم اسبی بود که پیغمبر باو می‌فرمود: «پیش برو ای خیزوم »و الاغی را که عفیر نام داشت آورد. پیغمبر فرمود: تا من زنده ام، اینها را دریافت کن، امیر المؤمنین علیه السلام گوید: نخستین چارپائی که مرد، همان عفیر بود، ساعتی که پیغمبر صلّی اللّٰه علیه و آله درگذشت، افسارش را پاره کرد و میتاخت تا در محله قبا بر سر چاه بنی خطمه رسید، خود را در آن افکند و همان چاه گورش گشت و روایت شده که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: این الاغ با پیغمبر صلّی اللّٰه علیه و آله بسخن درآمد و گفت: پدر و مادرم قربانت! پدرم از پدرش و او از جدش و او از پدرش نقل کرد که او با جناب نوح در کشتی بوده و نوح برخاسته و دست بکفل او کشیده و گفته: از پشت این الاغ، الاغی آید که سید پیغمبران و آخرین ایشان بر آن سوار شود، خدا را شکر که مرا همان الاغ قرار داد.   📚جامع احادیث ترجمه شده (غیر از احادیث بحارالانوار) - حدیث شماره ۵۹۲ - صفحه ۵۹۳ علیه السلام @BotShenasi
🗯 هر کس به او پناه برد نجات یابد لی، [الأمالی للصدوق] مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهُ أَرْشِدْنِی إِلَی النَّجَاةِ فَقَالَ یَا ابْنَ سَمُرَةَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الْأَهْوَاءُ وَ تَفَرَّقَتِ الْآرَاءُ فَعَلَیْکَ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْفَارُوقُ الَّذِی یُمَیِّزُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ سَأَلَهُ أَجَابَهُ وَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ أَرْشَدَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِهِ وَجَدَهُ وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَی لَدَیْهِ صَادَفَهُ وَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْهِ آمَنَهُ وَ مَنِ اسْتَمْسَکَ بِهِ نَجَّاهُ وَ مَنِ اقْتَدَی بِهِ هَدَاهُ یَا ابْنَ سَمُرَةَ سَلِمَ مَنْ سَلَّمَ لَهُ وَ وَالاهُ وَ هَلَکَ مَنْ رَدَّ عَلَیْهِ وَ عَادَاهُ یَا ابْنَ سَمُرَةَ إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی رُوحُهُ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُهُ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوهُ وَ هُوَ زَوْجُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّ مِنْهُ إِمَامَیْ أُمَّتِی وَ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .  🔸عبدالرحمان بن سمره گوید: عرض کردم: یا رسول الله، مرا به سوی رستگاری هدایت فرما! فرمود: ای پسر سمره، اگر تمایلات متفاوت و آرا متفرّق گشت، علی بن ابی طالب را دریاب که امام اُمّت و جانشینم بعد از من بر ایشان، اوست. او تمیز دهنده حق از باطل است؛ هر که از او بپرسد پاسخش می‌گوید، هرکه از وی راهنمایی جوید راهنماییش کند، آنکه حق را از وی طلب کند آن را خواهد یافت، کسی که طالب هدایت باشد و نزد او رود، بدان می‌رسد. هرکس به او پناه برد امانش می‌بخشد. آنکه به او تمسّک جوید رستگارش می‌کند و هرکس از او پیروی نماید هدایتش می‌کند. ای پسر سمره، هر که با وی در صلح باشد و ولایتش را بپذیرد، جان سالم به در می‌برد و هر که در مقابل وی ایستاده و با او دشمنی کند، هلاک گردد؛ ای پسر سمره، علی از من است، جانش از جان من و سرشت او از سرشت من است. او برادر من است و من برادر او؛ او همسر دخت من فاطمه سرور زنان جهان از اولین تا آخرین است و دو امام اُمّت من از اوست و دو سرور اهل بهشت، حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین از اوست که نهمین آن‌ها قائم اُمّت من است، جهان را پر از عدل و داد می‌کند بعد از اینکه آکنده از ظلم و ستم شده باشد.   📚بحارالانوار - جلد ۳۶، صفحه ۲۲۶ علیه السلام @BotShenasi
🗯 هر کس زندگانی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواهد. لی، [الأمالی] للصدوق ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتَ مِیتَتِی وَ یَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ مَنْزِلِی وَ یُمْسِکَ قَضِیبا غَرَسَهُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَکَانَ فَلْیَتَوَلَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السّلام وَ لْیَأْتَمَّ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِی خُلِقُوا مِنْ طِینَتِی إِلَی اللَّهِ أَشْکُو أَعْدَاءَهُمْ مِنْ أُمَّتِیَ الْمُنْکِرِینَ لِفَضْلِهِمُ الْقَاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی وَ ایْمُ اللَّهِ لَیَقْتُلُنَّ ابْنِی بَعْدِی الْحُسَیْنَ- لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی. 🔻 ابن عباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که دوست دارد چون من زندگی کند و چون من از دنیا برود و وارد بهشت عَدن گردد که خانه من است و ساقه درختی را در دست بگیرد که پروردگارم عزّوجل آن را کاشته و سپس به وی فرمان داد که باش! و شد، ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام را بپذیرد و اوصیا را که از فرزندان او هستند، امامان خود قرار دهد که ایشان عترت من هستند و از گِل من آفریده شده اند، من شکایت دشمنان آنان را از میان اُمّتم به خدا می‌برم، آنان که منکر فضیلت ایشانند و با آنان که رحم من هستند، قطع رابطه کرده اند. به خدا سوگند بی شک آن‌ها فرزندم حسین را پس از من خواهند کشت، خداوند شفاعت مرا از آنان دریغ دارد!   📚بحارالانوار - جلد ۳۶، صفحه ۲۲۷ @BotShenasi
🔸 امام باقرعلیه السّلام فرمود: امیرمؤمنان دربازگشتش ازنهروان خطبه ایراد کرد، درحالی که به او رسیده بود که معاویه او را دشنام می‌دهد و ملامت می‌کند و یارانش را می‌کشد. پس به عنوان خطیب برخاست، خدا را حمد و ثنا گفت و بر رسول الله صلّی الله علیه و آله درود فرستاد و آنچه که خداوند بر نبی اش و بر او عطا فرموده است را ذکر کرد و سپس فرمود: اگر آیه ای در کتاب خدا نبود، آنچه که در این جایگاه ذکر می‌کنم را ذکر نمی کردم، خداوند عز و جل می‌فرماید: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» {و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوی} بار خدایا حمد از آن توست، بر نعمت هایت که قابل شمارش نیست و فضلت که قابل فراموشی نیست. ای مردم به من خبرهایی رسیده است، و به من نمایان می‌شود که اجلم نزدیک شده است و من شما را می‌بینم که نسبت به امرم جاهل هستید و من در میان شما آنچه که رسول الله برجای گذاشت را بر جای می‌گذارم، کتاب خدا و عترتم که عترت هدایتگر به سوی نجات خاتم الانبیاء، سرور برگزیدگان و نبی مصطفی است. ای مردم شاید بعد از من از قائلی نشنوید که نظیر این کلام مرا بگوید، مگر به دروغ که من برادر رسول خدا، پسر عموی او، شمشیر انتقام او، ستون یاری، قدرت و شدت او هستم. من آسیاب چرخان جهنم و دنده‌های خرد کننده آن هستم، من یتیم کننده پسران و دختران، گیرنده جان‌ها و قدرت خدا هستم که آن را از گروه گناهکاران باز نمی دارد، من مجادله کننده قهرمانان، قاتل سواران، نابود کننده هرکسی که به رحمان کفر ورزید و داماد برترین مردم هستم، من سرور اوصیا، وصی برترین انبیاء هستم، من دروازه شهر علم و خزانه دار علم رسول الله صلّی الله علیه و آله و وارث او هستم. من همسر بتول سرور زنان جهانیان فاطمه پرهیزکار پاک، راستگوی هدایت کننده، دوست دوست خدا و بهترین دختران و سلاله او و ریحانه رسول الله است و نوه هایش بهترین نوه‌ها و پسرانم برترین پسران است، آیا کسی هست که آنچه می‌گویم را انکار کند. 🔻مسلمانان اهل کتاب کجایند؟ نام من در انجیل إلیا، در تورات بریها، در زبور أری، نزد هندیان کلبن، نزد رومیان بطریس، نزد فارسیان جبیر، نزد ترک تیبر، نزد سیاهان خبیر، نزد کاهنان بوی، نزد حبشیان تبریک، نزد مادرم حیدره، نزد دایه‌ام میمون (مبارک)، و نزد عرب علی و نزد ارامنه فریق و نزد پدرم زهیر نامیده می‌شوم. به هوش باشید که من در قرآن به اسمایی مخصوص شده‌ام بر حذر باشید که برآن غلبه نیابید که در دینتان گمراه می‌شوید، خداوند عزوجل می‌فرماید: «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» {و با راستان باشید} و من آن صادق هستیم. و من در دنیا و آخرت مؤذن هستم و خداوند متعال فرمود: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» {پس آوازدهنده ای میان آنان آواز درمی دهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد} من آن مؤذن هستم و فرمود: «وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ» {و [این آیات] اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش} و من آن اذان هستم. و من نیکوکار هستم خداوند فرمود: «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» {و در حقیقت خدا با نیکوکاران است} و من صاحبدل هستم خداوند می‌فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ» {قطعا در این [عقوبتها] برای هر صاحبدل عبرتی است} و آن یادکننده من هستم خداوند می‌فرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِمْ» {همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می‌کنند آگاه باشید من آزمون شما قرار داده شده ام. منافقان، با کینه من شناخته می‌شوند و مؤمنان با محبت من آزموده می‌شوند ابن عهد نبی امی است. به هوش باشید جز مؤمن شما را دوست ندارد و جز منافق با شما دشمنی نمی کند. من پرچمدار رسول الله در دنیا و آخرت هستم و رسول الله سهم من و من سهم شیعه‌ام است. به خدا سوگند محبم تشنه نمی شود و ولی من نمی ترسد، من ولی مؤمنان هستم و خدا ولی من است و برای محب من بس که آنچه که خدا دوست دارد را دوست بدارند و برای دشمن من همین بس که با کسی که خدا دوست دارد دشمنی کنند. به هوش باشید که به من خبر رسیده است که معاویه مرا دشنام داده و نفرین کرده است. بار خدایا فشارت بر او را شدید کن و لعنت را بر مستحق نازل کن. آمین رب العالمین، پروردگار اسماعیل، و برانگیزاننده ابراهیم که تو ستودنی قابل ستایش هستی. سپس امام علیه السّلام از منبر پایین آمد و دیگر به آن بازنگشت تا اینکه ابن ملجم که نفرین خدا بر او باد وی را به قتل رساند. 📚بحارالانوار - جلد ۳۳، صفحه ۲۸۱ علیه السلام @BotShenasi
🗯 عاقبت دوری از امیرالمومنین علیه السلام کا، الکافی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ مَوْلًی لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام سَأَلَهُ مَالًا فَقَالَ یَخْرُجُ عَطَائِی فَأُقَاسِمُکَهُ فَقَالَ لَا أَکْتَفِی وَ خَرَجَ إِلَی مُعَاوِیَةَ فَوَصَلَهُ فَکَتَبَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُخْبِرُهُ بِمَا أَصَابَ مِنَ الْمَالِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَا فِی یَدِکَ مِنَ الْمَالِ قَدْ کَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَکَ وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَی أَهْلٍ بَعْدَکَ وَ إِنَّمَا لَکَ مِنْهُ مَا مَهَّدْتَ لِنَفْسِکَ فَآثِرْ نَفْسَکَ عَلَی إِصْلَاحِ وُلْدِکَ فَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَیْنِ إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِیهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِیتَ وَ إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِیهِ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ فَشَقِیَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَ لَیْسَ مِنْ هَذَیْنِ أَحَدٌ بِأَهْلٍ أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَی نَفْسِکَ وَ لَا تُبَرِّدَ لَهُ عَلَی ظَهْرِکَ فَارْجُ لِمَنْ مَضَی رَحْمَةَ اللَّهِ وَ ثِقْ لِمَنْ بَقِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ. 🔻امام صادق علیه السّلام فرمود: یکی از موالی امیرالمؤمنین علیه السّلام مالی از او طلب کرد، پس فرمود: بخشش خارج شود، آن را با تو قسمت می‌کنم. گفت: اکتفا نمی کنم و به سوی معاویه خارج شد، پس بر او بخشید پس در نامه ای برای امیرالمؤمنین مالی که به آن دست یافته است را به او خبر داد. پس امیرالمؤمنین علیه السّلام برای او نوشت: پس از ستایش پروردگار آنچه از دنیا هم اکنون در دست تو است، پیش از تو در دست دیگران بود، و پس از تو نیز به دست دیگران خواهد رسید و برای تو فقط آن چیزی است که برای خود مهیا کرده ای پس خودت را بر اصلاح فرزندت ترجیح بده، و همانا تو برای دو نفر مال خواهی اندوخت، یا شخصی که اموال جمع شده تو را در طاعت خدا به کار گیرد، پس به آنچه که تو را به هلاکت افکند سعادتمند می‌شود، یا کسی است که آن را در گناه به کار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاک خواهد شد، که هیچ یک از این دو نفر سزاوار نیستند تا بر خود مقدّمشان بداری، و بار آنان را بر دوش کشی، پس برای گذشتگان رحمت الهی امیدوار باش، و برای بازماندگان روزی خدا مطمئن باش.   📚بحارالانوار - جلد۳۳،صفحه۲۸۳ @BotShenasi
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آداب زیارت امیرالمومنین علیه السلام زین العابدین علیه السلام صورت به درگاه ورودی حضرت می کشید. @BotShenasi
🔵 پاسخ دندان شکن امیرالمومنین علیه السلام بر معاویه 🔴معاویه برای امیرالمؤمنین علیه السّلام نوشت: با نام خداوند بخشایشگر مهربان اما بعد، ای علی تو را با آتشی برنده می‌زنم که نه باد آن را برمی افروزد و نه آب آن را خاموش می‌کند، چون به حرکت درآید، واقع می‌شود و چون واقع شود سوراخ می‌کند و السلام. 🟢امیرالمومنین علیه السّلام زمانی که نامه او را خواند، دوات و کاغذی طلب کرد، سپس نوشت: اما بعد، ای معاویه دروغ گفته ای، من علی بن ابی طالب علیه السّلام پدر حسن، حسین، قاتل جد تو و عمو، دائی و پدر تو هستم و من کسی هستم که قوم تو را در روز بدر و روز فتح و احد نابود کردم و آن شمشیر در دستم است و بازویم با شجاعت قلبم، آن را حمل می‌کند، چنانکه نبی صلّی الله علیه و آله با دست وصی پشت آن است. خدا را با هیچ پروردگاری و محمد را با هیچ شمشیر و شمشیر را با جانشینی عوض نمی کنم و سلام برآنکه از هدایت پیروی کرد.   🔖بحارالانوار -جلد۳۳،صفحه۲۸۴ علیه السلام 🚨ادامه دارد ✈️ @BotShenasi
🔵 پاسخ جناب طرماح رضوان الله تعالی علیه 🔴سپس نامه را لوله کرد و طرماح بن عدی طائی که مرد سخنور بلندی بود را صدا کرد و به او گفت: این نامه را بگیر و با آن به سوی معاویه برو و پاسخ او را بگیر. پس طرماح نامه را گرفت و عمامه ای خواست و آن را برروی بالا پوشش پوشید و بر شتر نه ساله فربه بلند، بالا رفته در هوا سوار شد و حرکت کرد تا اینکه به شهر دمشق رسید. 🔴پس درباره فرماندهان معاویه سؤال کرد. به او گفته شد: کدام یک را می‌خواهی؟ گفت: جرول جهضم و صلاده و قلاده و سواده و صاعقه، ابوالمنایا، ابو الحتوف، ابو اعور اسلمی، عمرو بن عاص، شمر بن ذی الجوشن، هدی بن محمد بن اشعث کندی را می‌خواهم. به او گفته شد: آنها کنار باب الخضراء جمع هستند. پس فرود آمد، شترش را بست و آنها را ترک کرد تا اینکه جمع شدند، پس به سوی آنان سوار شد و زمانی که او را دیدند مسخره کنان به سوی او برخاستند، یکی از آنان گفت: ای بادیه نشین خبری از آسمان داری؟ گفت: آری، جبرئیل در آسمان، ملک الموت در هوا و علی در قفا است. 🔴 گفت: ای بادیه نشین از کجا آمدی؟ گفت: از نزد تقی نقی به سوی منافق پست. به او گفت: ای بادیه نشین بر زمین نمی آیی تا با تو مشورت کنیم؟ گفت: به خدا سوگند در مشورت با شما برکتی نیست و امثال من با امثال شما مشورت نمی کند. گفتند: ای بادیه نشین، پس ما خبر تو را برای یزید می‌نویسیم و یزید درآن هنگام ولی عهد بود. پس برای او نوشتند: اما بعد، ای یزید بادیه نشینی از نزد علی بن ابی طالب نزد ما آمده است که زبانی دارد که می‌گوید و ملول نمی شود و زیاد می‌گوید و خسته نمی شود والسلام. ✅ یزید زمانی که نامه را خواند، دستور داد که او را بترساند و برای او دو صف بر در برپا شود که در دست هایشان ستون‌های آهنی است، زمانی که طرماح در میان آنان قرار گرفت، گفت: اینان که هستند، گویی فرشتگان عذاب مالکی در تنگنای گذرگاه‌ها در آن مهلکه هاست؟ گفتند: ساکت باش اینان برای یزید آماده شده است. طولی نکشید که یزید خارج شد و چون به او نگاه کرد، گفت: سلام بر تو ای بادیه نشین. گفت: سلام مؤمن مهیمن بر پسر امیرمؤمنین است. گفت: امیرمؤمنان به تو سلام می‌رساند. گفت: سلام او از کوفه همراه من است، گفت: او حاجت‌ها را بر تو عرضه می‌دارد. گفت: اما اولین حاجتم از او جدا کردن روحش از بین دو پهلوی اوست و اینکه از مجلس خویش برخیزد تا کسی که از او نسبت به آن محق تر و اولی تر است در آن بنشیند. 🔴 به او گفت: ای بادیه نشین، ما بر او وارد می‌شویم، حیله تو چیست؟ گفت: برای این آمده ام. پس برای ورود بر پدرش از او اجازه خواست. علیه السلام 🚨ادامه دارد.... ☑️ @BotShenasi
🔻پاسخ جناب طرماح 🔴 زمانی که بر معاویه وارد شد و به او و تخت او نگاه کرد گفت: سلام بر تو ای پادشاه. گفت: چه چیزی تو را مانع از این شد که امیرمؤمنان بگویی. گفت: ما مؤمنان هستیم، چه کسی تو را بر ما امیر کرده است؟ گفت: نامه ات را به من بده. 💣گفت: من اکراه دارم که بر بساط تو قدم گذارم. گفت: پس به وزیرم بده. گفت: وزیر خیانت کرد و امیر ستم کرد. گفت: پس آن را به غلامم بده. گفت: غلام بدی که صاحبش او را بدون حلال بودن خریده است و در غیر طاعت خدا به کار گرفته است. گفت: چاره چیست ای بادیه نشین؟ گفت: مؤمنی چون من بر منافقی چون تو نیرنگ نمی زند، حقیرانه برخیز و آن را بگیر. 🔸معاویه حقیرانه برخاست و آن را گرفت، سپس باز کرد و قرائت کرد، پس گفت: ای بادیه نشین، چگونه علی را ترک کردی. گفت: به خدا سوگند او را صبور جنگاور، ضابط، کریم، شجاع، بخشنده ای ترک کردم که با لشکری روبرو نشد، مگر اینکه شکست داد و با هماوردی، مگر این که او را قصد کرد و با قصری مگر اینکه نابودش کرد. گفت: حسن و حسین را چگونه ترک کردی؟ گفت: آن دو علیهما السّلام را صحیح، فصیح، کریم، شجاع، بخشنده، جوان، شاداب، که دنیا را و آخرت را اصلاح می‌کنند، رها کردم. گفت: اصحاب علی را چگونه ترک کردی؟ گفت: آنها را درحالی رها کردم که علی در میان آنان مانند ماه و آنها چون ستارگان هستند. اگر به آنان امر کند، اقدام می‌کنند و اگر آنها را نهی کند، خودداری می‌کنند. 🔹به او گفت: ای بادیه نشین، بر در علی کسی را آگاه تر از تو گمان نمی کنم. گفت: وای بر تو، از پروردگارت طلب آمرزش کن و یک سال را به عنوان کفاره بر آنچه گفتی، روزه بگیر، اگر فصیحان ادیب ناطق را ببینی و در دریای دانش آنها قرار بگیری، چگونه خواهی بود ای بدبخت. گفت: وای بر مادرت. گفت: خوشا به حال او، مؤمنی زاده است که منافقی چون تو را بی اعتبار می‌کند. به او گفت: ای بادیه نشین آیا عطائی می‌خواهی. گفت: کم شدن روحت را می‌بینم، پس چگونه کم شدن مالت را نبینم. پس به بخشیدن صدهزار درهم امر کرد. گفت: ای بادیه نشین، بیشتر بر تو عطا می‌کنم، گفت: نعمتی ببخش تا همیشه سرور قومی باشی. پس به صدهزار دیگر دستور داد. پس گفت: آن را سه برابر کن که خداوند فرد است، پس آن را سه برابر کردند. گفت: الآن چه می‌گویی؟ گفت: خدا را حمد می‌گویم و تو را مذمت می‌کنم. گفت: وای بر تو، چرا؟ گفت: زیرا این میراث تو و پدرت نبوده است، بلکه از بیت المال مسلمانان به من بخشیدی. سپس معاویه به کاتبش روی کرد و گفت: برای بادیه نشین جوابی بنویس که ما قدرتی بر آن نداریم، پس نوشت: اما بعد، ای علی چهل بار از خردل به سویت می‌فرستم که با هر خردلی، هزار جنگاور است که دجله را می‌نوشند و فرات را سیراب می‌کنند. 🔵طرماح زمانی که به نوشته کاتب نگاه کرد، به سوی معاویه رو کرد و گفت: بد است برای تو ای معاویه، نمی دانم کدام یک از شما کم شرتر هستید، تو یا کاتب؟ وای بر تو، اگر جن و انس، اهل زبور و فرقان را جمع می‌کردی، آنچه که تو می‌گویی را نمی گفتند. گفت: از امر من ننوشته است. گفته: اگر از روی امر تو ننوشته است، پس در قدرتت تو را ضعیف کرده است و اگر به امر تو نوشته است، پس از کذب برای تو شرم دارم. از کدام یک عذرخواهی می‌کنی و کدام یک را معتبر می‌دانی؟ ✅آگاه باش که علی علیه السّلام خروس اشتر خوب سبزی دارد که با لشکرش خردل بر می‌چیند و در چینه دانش جمع می‌کند. گفت: او کیست ای بادیه نشین. گفت: او مالک بن حارث اشتر است. ✅سپس نامه و بخشش را گرفت و با آن به سوی علی بن ابی طالب علیه السّلام رفت و معاویه به یارانش روی کرد و گفت: می‌بینم اگر همه شما را در تمامی آنچه که صاحب او فرستاده بود، می‌فرستادم، یک صدم از آنچه که او درباره صاحبش ادا کرد را درباره من ادا نمی کردید. علیه السلام ✈️ @BotShenasi 🔂