🌱 انگیزه های چهارگانه تصوف
عرفان التقاطى مانند هر پديده اجتماعى ديگر از يك علت معين سرچشمه نمى گيرد، بلكه همه اين پديده هامعمولاًبه علل و عوامل متعددى داردكه دست به دست هم مى دهند و آنها را به وجود مى آورند.
در تحليل نهايى عوامل پيدايش تصوف در جوامع اسلامى، امور زير قطعا دخالت دارد هرچند نمى توان گفت منحصر به اينها است:
۱ گرايش هاى شديد مادّى
در بسيارى از جوامع، گروهى را كه نمى توانند با علائق مادى اشباع شوند به سوى عرفان سوق مى دهد و هنگامى كه دست به عرفان اصيل نيابند طبعا در اثناء راه گرفتار عرفان التقاطى مى شوند.
لذا مى بينيم هر زمان اقبال به مادّيات در جوامع اسلامى اوج گرفته و پس از مدتى مردم سرخورده شده اند بازار تصوف گرم شده است.
بدون شك علايق مادى نمى تواند روح تشنه آدمى را سيراب كند، ولى مهم اين است كه بايد در هر جامعه اى گروهى از دانشمندان آگاه به وضع زمان موجود داشته باشند و قلوب مردم را با عرفان صحيح الهى سيراب كنند تا گرفتار دام التقاط نشوند و اين خود حديث مفصلى دارد.
۲ اسلام منهاى روحانيت
كه باب طبع رجال سياست در بسيارى از جوامع است، همانها كه از قدرت روحانيت بيم دارند و در عين حال مى خواهند با گرايش اسلامى جامعه هم صدا شوند، يكى ديگر از عوامل توجه به تصوف است، زيرا تصوّف، روحانيت را هميشه كنار زده و زمام امر را به دست پير و مرشد و ولى و قطب مى سپارد كه غالبا غيرروحانى هستند.
لذا يكى از شرايطى كه بسيارى از مرشدان و شيوخ تصوف به مريدان خود مى كنند اين است كه از روحانيون فاصله گيرند و سعى مى كنند آنها را به عنوان «علماى قشرى»، «زاهدان رياكار» و «واعظانى كه در خلوت كار ديگر مى كنند» از نظر مريدان خود بيندازند.
مى دانيم اسلام منهاى روحانيت مزاحم هيچ كس نيست نه سياست هاى استعمارى، نه سلطه هاى جبار و رژيم هاى طاغوتى و نه هيچ دستگاه جبّار ديگر.
لذا در زمان های مختلف جمعى از مهره هاى اصلى دستگاه حکومت ها صوفى يا متمايل به تصوف بودند.
۳ آزادى عمل
بسيارند كسانى كه به خاطر انگيزه فطرى و درونى و يا تربيت خانوادگى و شرايط محيط، مى خواهند داراى مذهبى باشند، ولى از سوى ديگر از احكام به اصطلاح دست و پاگير مذهب و حلال و حرام كه مزاحم اميال آن هاست ناراحتند.
در اينجا به سراغ مذهبى مى روند كه بيشتر آنها را به سير در باطن سوق مى دهد و همچون تصوف زياد به ظواهر شرع مقيد نمى كند.
درون و حال را مى نگرند، نى برون و قال را و به گفته خودشان به مغز اهميّت مى دهند نه به قشر.
به همين دليل در گذشته يك مشت خوانين ظالم و كسانى كه شغل هاى نامشروعى داشتند در زمره درويشان و يا لااقل در سلك ايشان درمى آمدند و پاى بند نبودن آنها را به قسمتى از احكام شرع، يك نوع آزادمنشى و قابليت انعطاف و وسعت مشرب و به عكس تقيّد متشرعين را به احكام الهى يك نوع خشكى و خشونت مى پنداشتند.
و نيز به همين دليل بسيارى از جلسات صوفيان كانونى بود از وجد و سماع و مطالب ديگر!
۴ تلاش هاى استعمار
عامل ديگرى براى اشاعه تصوف در بسيارى از مناطق محسوب مى شود، چرا كه صوفيان به حكم درون گرايى، چندان كار به برون ندارند و به حكم «صلح كل» كه مذهب صوفى است مايلند با همگان كنار بيايند و در صلح و صفا زندگى كنند و در تعليمات آنها مسائلى همچون جهاد و برخورد قهرآميز با دشمنان حق و عدالت و پنجه افكندن در پنجه ظالمان و ستمگران و قيام و شورش پرخروش بر ضد آنان محلى ندارد، به عكس خزيدن در گوشه خانقاه و چشم برداشتن از جهان ظاهر، كاملاً با افكار آنها سازگار است.
چه عاملى براى تخدير تودهها از چنين تفكراتى بهتر مى باشد؟ و لذا جاى پاى استعمار در تاريخ تصوّف به خوبى نمايان است، مخصوصا در عصر و زمان ما. براى اينكه مذهب مخصوصا اسلام را از صورت فعال بيندازند و آن را به يك عامل تخدير مبدّل كنند اصراربرتقويت خانقاهها و رهبران اين فرق داشته و دارند. البته شرح هريك از اين عوامل نياز به بحث مستقل و مفصلى دارد و مقصود ما در اينجا تنها يك اشاره بود و عاقلان را اشارتى كافى است.
#لطفادوستانخودرادعوتکنید
#تصوف
#نشردهید
@BotShenasi