#فاطمیه| انا لله و انا الیه راجعون
روايان سنّي و شيعه از «سَلْمي» همسر ابورافع نقل كرده اند كه گفت: من در ساعات آخر عمر حضرت صدیقه سلام الله علیها از او پرستاري ميكردم، يك روز حال او بهتر شد و آرام گرديد، امير مؤمنین علیه السلام براي بعضي كارها از خانه بيرون رفت، فاطمه به من فرمود: مقداري آب بياور تا غسل كنم، و بدنم را شستشو دهم، آب آوردم و كمك كردم، فاطمه برخاست و غسل نيكوئي انجام داد، لباسش را عوض كرد، سپس به من فرمود: بستر مرا در وسط خانه، پهن كن، سپس رو به قبله بر آن بستر خوابيد، و به من فرمود: من امروز از دنيا ميروم، من خودم را شسته ام، هيچكس روي مرا باز نكند سپس دستش را زير سرش گذاشت و از دنيا رفت.
روايت شده: آن هنگام كه فاطمه جان سپرد، ساعت بين مغرب و عشا بود، وقتي كه زمان احتضار فرارسيد، نگاه تندي كرد و سپس گفت:
اَلسَّلامُ عَلي جِبْرَئيل، اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللَّهِ، اَللَّهُمَّ مَعَ رَسُولِكَ، اَللَّهُمَّ فِي رِضْوانِكَ وَ جَوارِكَ وَ
دارِكَ دار السَّلامِ.
: «سلام بر جبرئيل، سلام بر رسول خدا، خدايا با رسول خدا هستم، خدايا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه تو خانه ي سلام، هستم».
سپس به حاضران فرمود: آيا آنچه ميبينم شما هم ميبينيد؟
بعضي از حاضران گفتند: اي دختر رسول خدا! چه ميبيني؟
فرمود: اكنون اهل آسمان را با موكبها و هيئتهاي خود مينگرم و جبرئيل را ميبينم و رسول خدا را مينگرم كه ميفرمايد: «اي دخترم! نزد ما بيا كه آنچه (از نعمتها و رضوان الهي) در پيش داري، براي تو بهتر است».
زيد بن علي نقل ميكند: فاطمه به جبرئيل و به پيامبر و همچنين به عزرائيل سلام كرد، حاضران صداي ظريف فرشتگان را شنيدند، و بوي خوشي كه خوشبوترين بوها بود استشمام كردند.
اسماء بنت عُمَيْس ميگويد: هنگامي كه فاطمه به حال احتضار افتاد، به من فرمود: «هنگامي كه جبرئيل در ساعت رحلت پيامبر نزد پيامبر آمد مقداري كافور از بهشت آورد، پيامبر آن را سه قسم كرد، يك قسم آن را براي خود برداشت و يك قسم آن را براي علي ، و يك قسم آن را براي من گذاشت كه وزن آن چهل درهم بود»،
آنگاه به من فرمود: اي اسماء آن كافور باقيمانده را در فلان جا است بياور و كنار سرم بگذار، اين را گفت و جامه اش را به سر كشيد، و فرمود: اندكي صبر كن و در انتظار من باش، سپس مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان كه به پدرم
ملحق شده ام:
اسماء اندكي صبر كرد، سپس فاطمه را صدا زد، جوابي نشنيد، صدا زد:
يا بِنْتَ مُحَمَّدِ الْمُصْطَفي، يا بِنْتَ اَكْرَمُ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّساء، يا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطَأَ الْحِصي يا بِنْتَ مَنْ كانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوَْسَيْنِ اَوْ اَدْني.
: «اي دختر محمد مصطفي! اي دختر بهترين انسانها، اي دختر برترين كسي كه بر روي زمين راه رفت، اي دختر كسي كه در شب معراج به جايگاه خاصّ قرب الهي رسيد».
باز جواب نشنيد، اسماء روپوش را كنار زد، ناگاه دريافت كه فاطمه به لقاءِاللَّه پيوسته است، خود را به روي فاطمه انداخت و او را ميبوسيد و عرض كرد: «اي فاطمه! وقتي كه بحضور پدرت رسول خدا رسيدي، سلام مرا به او برسان».
حسن و حسين كنار جنازه ي مادر
سپس اسماء گريبانش را پاره كرد و سراسيمه از خانه بيرون آمد، حسن و حسين را در بيرون خانه ملاقات كرد.
آنها گفتند: مادر كجاست؟
اسماء، سخني نگفت، آنها به سوي خانه روانه شدند و ديدند كه مادرشان رو به قبله دراز كشيده، حسين مادرش را حركت داد، ناگهان دريافت كه مادرش از دنيا رفته است، به برادرش حسن رو كرد و گفت: اي مادرم! خدا در مورد مادرم به تو اجر بدهد (آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوالِدَةِ).
حسن خود را به روي مادر انداخت، گاهي او را ميبوسيد و گاهي ميگفت: اي مادرم! با من سخن بگو، قبل از آنكه روح از بدنم بيرون رود.
امام حسين پيش آمد و پاهاي مادرش را ميبوسيد، و ميگفت: «مادرم! من پسرت حسين هستم، قبل از آنكه قلبم شكافته شود و بميرم، با من سخن بگو».
#ادامه_دارد
#نشر
#فاطمیه
@BotShenasi
#فاطمیه| امیرالمومنین علیه السلام در سوگ
اسماء به حسنین علیهم السلام فرمود: برويد نزد پدرتان امیرالمومنین علیه السلام و شهادت مادرتان را به او خبر دهيد.
حسنین علیهم السلام از خانه بيرون آمدند، در حالي كه فرياد ميزدند:
يا مُحَمَّداه! يا اَحْمَداه! اَلْيَوْمُ جُدِّ دَلَنا مُوْتُكَ اِذْ ماتَتْ اُمُّنا
: «آه! اي محمد! اي احمد! امروز مصيبت فقدان تو براي ما تجديد شد، چرا كه مادرمان از دنيا رفت».
سپس حسن و حسين علیهم السلام وارد مسجد شدند، امیرالمومنین علیه السلام در مسجد بود، آنها شهادت حضرت صدیقه سلام الله علیها را به او خبر دادند، امیرالمومنین علیه السلام از اين خبر آنچنان دگرگون شد كه بي حال افتاد، آب به صورتش پاشيدند، وقتي كه حالش خوب شد، با ندائي جانسوز فرمود:
بِمَنِ الْعَزاء يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ اَتَعَزِّيُ فَفِيمَ الْعَزء مِنْ بَعْدِكِ.
: «اي دختر محمّد به چه كسي خود را تسليت بدهم، تا زنده بودي مصيبتم را به تو تسليت ميدادم، اكنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟ »
مورّخ معروف، مسعودي نقل ميكند: هنگامي كه فاطمه از دنيا رفت، امیرالمومنین بسيار بي تابي نمود، و گريه و زاري شديد كرد، و چنين مرثيّه ميخواند:
لِكُلِ اجْتِماعٍ مِنْ خَلِيلَيْنِ فِرْقَةٌ
وُ كُلُّ الَّذِي دُونَ الْمَماتِ قَلِيلٌ
اِنَّ افْتِقادِي فاطِمَة بَعْدَ اَحْمَدٍ
دَلِيلٌ عَلي اَنْ لايَدُومَ خَلِيلٌ
: «سرانجام هر اجتماع دو دوست، به جدائي ميانجامد، و هر مصيبتي بعد از مرگ و فراق، اندك (و قابل تحمّل) است.
رفتن فاطمه بعد از رفتن پيامبر دليل آن است كه هيچ دوستي باقي نمي ماند».
روايت كننده ميگويد: امیرالمومنین علیه السلام و امام حسن و حسين علیه السلام را برداشت و با هم وارد آن اطاقي شدند كه بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها در آنجا بود، ديدند اسماء در بالين فاطمه نشسته و گريه ميكند و ميگويد: «اي يتيمان محمد ما بعد از پيامبر خود را به فاطمه تسليت ميداديم، اكنون به چه كسي تسليت بدهيم؟ »
#ادامه_دارد
#نشر
@BotShenasi
#فاطمیه| اهل مدینه ....
روايت شده: اهل مدينه يكصدا به ناله درآمدند، و زنهاي بني هاشم به خانه ي فاطمه آمده و همه با هم ناله و زاري كردند آنگونه كه نزديك بود از صداي شيون آنها، مدينه به لرزه درآيد، در آن حال ميگفتند:
يا سَيِّدَتاه! يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ:
«اي بانوي بزرگوار! اي دختر رسول خدا».
مردم مدينه مثل موهاي بال اسب، پياپي به حضور امیرالمومنین علیه السلام آمدند، آن حضرت نشسته بود و حسن و حسين در پيش روي او،
گريه ميكردند، مردم از گريه ي حسن و حسين علیهم السلام به گريه افتادند.
اُمّ كلثوم سلام الله علیها در حالي كه نقاب بر چهره و چادر بر سر افكنده بود و دامنش به زمين كشيده ميشد، و گريه او را بي تاب كرده بود، از خانه بيرون آمد و فرياد ميزد:
يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ اَلْآنَ حَقّاً فَقَدْناكَ فَقْداً لا لِقاءَ بَعْدَهُ اَبَداً.
: «اي بابا اي رسول خدا! براستي كه امروز ما تو را از دست داديم كه بعد از آن هيچگاه بديدار تو نائل نمي شويم».
مردم اجتماع كردند و گريه و ضجّه مينمودند، و منتظر بودند تا بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها بيرون آيد و بر آن نماز بخوانند.
در اين وقت ابوذر از خانه بيرون آمد و گفت:
پراكنده شويد زيرا حركت دادن جنازه ي دخت رسول الله صلی الله علیه و آله تا شب به تأخير افتاد، مردم برخاستند و پراكنده شدند.
#فاطمیه
#ادامه_دارد
#نشر
@BotShenasi
#فاطمیه| خداحافظ ای هستیِ مولا
چون شب فرارسيد، امیرالمومنین علیه السلام جنازه را غسل داد، هنگام غسل هيچكس حاضر نبود جز حسن و حسين علیهم السلام ، زينب،ام كلثوم، سلام الله علیها فضّه و اسماء بنت عُميس.
اسماء ميگويد: فاطمه به من وصيّت كرد كه هيچكس جز علي و من، او را غسل ندهند، من علي را در غسل دادن فاطمه كمك كردم.
روايت شده: امیرالمومنین علیه السلام هنگام غسل فاطمه ميفرمود:
«خدايا فاطمه كنيز تو و دختر رسول و برگزيده ي تو است، خدايا حجّتش را به او تلقين كن، و برهانش را بزرگ بدار، و درجه اش را عالي كن، و او را با پدرش محمد همنشين گردان».
و نيز روايت شده كه: علي با همان
پرده اي كه بدن رسول خدا را خشك كرد، بدن زهرا را خشك نمود، وقتي كه غسل تمام شد، علي بدن را بر سرير (شبيه تابوت) نهاد، و به امام حسن علیه السلام فرمود: به ابوذر خبر بده بيايد، او ابوذر را خبر كرد و آمد و با هم بدن را تا محل نماز حمل كردند، حسن و حسين علیهم السلام همراه امیرالمومنین علیه السلام بودند، آنگاه امیرالمومنین علیه السلام بر جنازه، نماز خواند.
در روايت ورقه آمده، اميرالمومنین علیه السلام فرمود: مشغول غسل دادن فاطمه شدم، او را در درون پيراهن، بي آنكه پيراهنش را از تن بيرون آورم غسل دادم، به خدا سوگند فاطمه پاك و پاكيزه بود، سپس از باقيمانده ي حنوط رسول خدا او را حنوط كردم و كفن بر او پوشاندم، و پيچيدم، وقتي كه خواستم بندهاي كفن را ببندم، صدا زدم:
اي اُمّ كلثوم، اي زينب، اي سكينه، اي فضّه، اي حسن و اي حسين
هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ اُمِّكُمْ...:
«بيائيد و از ديدار مادرتان توشه برگيريد، كه وقت فراق و لقاي بهشت است».
حسن و حسين آمدند و با آه و ناله ميگفتند:
واحَسْرَتاهُ! لا تُنْطَغي اَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنا مُحَمَّدُ الْمُصْطَفي وَ اُمُّنا فاطِمَةُ الزَّهْراءِ...
: «آه! چه شعله ي حسرت و اندوهي كه هرگز خاموش شدني نيست، براي فقدان جدّمان محمد مصطفي و مادرمان فاطمه زهرا، اي مادر حسن! و اي مادر حسين! وقتي كه با جدّمان ملاقات كردي، سلام ما را به او برسان، و به او بگو: ما بعد از تو در دنيا يتيم مانديم».
اميرالمومنین علیه السلام فرمود:
اَنِّي اُشْهِدُ اللَّهَ اِنَّها قَدْ حَنَّتْ وَ اَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْها وَ ضَمَّتْهُما اِلي صَدْرِها مَلِيّاً.
: «من خدا را گواه ميگيرم كه فاطمه ناله ي جانكاه كشيد و دستهاي خود را دراز كرد و فرزندانش را مدّتي به سينه اش چسبانيد».
ناگاه شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد:
يا اَبَا الْحَسَنِ اِرْفَعْهُما عَنْها فَلَقَدْ اَبْكِيا وَاللَّهِ مَلائِكَةَ السَّماءِ...
: «اي علي!، حسن و حسين را از سينه ي مادرشان بلند كن، كه سوگند به خدا اين حالت آنها، فرشتگان آسمان را به گريه انداخت، و دوستان مشتاق دوست خود ميباشند».
آنگاه حسن و حسين علیهم السلام را از سينه مادرشان، بلند كرد.
#نشر
#ادامه_دارد
@BotShenasi
#فاطمیه| خداحافظ ای وجود علی
شيخ طوسي نقل ميكند: هنگامي كه علي بدن زهرا را به خاك سپرد، و قبر او را با زمين هموار نمود، و دست خود را از غبار خاك پاك كرد، غم و اندوهش به هيجان درآمد، اشك بر گونه هايش جاري نمود و رو به جانب قبر رسول خدا كرد و چنين فرمود:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي، وَ عَنْ اِبْنَتِكَ النّازِلَةِ فِي جَوارِكَ وَ السَّرِيعَةِ الْلَحاقِ بِكَ، قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ تَجَلُّدِي اِلّا اَنَّ فِي التّأسِّي لِي بِعَظِيم فُرْقَتِكَ وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ...
«سلام بر تو اي رسول خدا! از جانب خودم و دخترت، كه هم اكنون در جوارت فرود آمد و به سرعت به تو پيوسته است، اي پيامبر خدا، صبرم از فراق دختر برگزيده ات، كم شده و طاقتم از دست رفته است، ولي پس از روبرو شدن با فاجعه ي عظيم رحلت تو، هر مصيبتي به من برسد كوچك است، يادم نمي رود كه با دست خود پيكرت را در قبر گذاشتم، و هنگام رحلت سرت بر سينهام بود كه روح تو پرواز كرد اِنّا لِلَّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ.
اي پيامبر! امانتي را كه به من سپرده بودي به تو برگردانده شد، امّا اندوه من هميشگي است، و شبهايم را با بيداري بسر ميبرم، تا اينكه به تو بپيوندم، به زودي دخترت تو را آگاه خواهد كرد،
كه امّت تو به ستم كردن، هم رأي شدند، چگونگي حال را بي پرده از وي بپرس، وضع چنين است، در حالي كه هنوز فاصله اي با زمان حيات تو نيفتاده، و يادت فراموش نگرديده است.
وَالسَّلامُ عَلَيْكُما سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قالٍ وَ لا سَئمٍ فَاِنْ اَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ اِنْ اُقِمْ فَلا عَنْ سُوءٍ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ...
: «سلام من بر هر دو شما سلام وداع كننده، نه سلام كسي كه ناخشنود يا خسته دل باشد، اگر از خدمت تو بازمي گردم از روي ملالت و خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت اقامت گزينم نه به خاطر سوءظني است كه از وعده ي نيك خدا در مورد صابران دارم آري صبر كردن مباركتر و نيكوتر است، اگر بيم غلبه ي آنانكه بر ما سلطه يافتند نبود كنار قبر تو ميماندم و در نزد تربت تو اعتكاف ميكردم، و فرياد ناله از اين مصيبت برمي داشتم، مانند زني كه فرزندش مرده باشد، خداوند مينگرد كه من از ترس دشمنان دختر تو را پنهان به خاك سپردم، آن دختر تو كه حقّش را ربودند و ميراث او را از او بازداشتند، با اينكه از زمان تو چندان نگذشته، و نام تو هنوز كهنه نشده است، به پيشگاه تو اي رسول خدا شكايت ميآورم، و در اطاعت از تو، تسلّي خاطر و صبر و شكيبائي نيك است، درود و رحمت و بركات خدا بر تو و بر دختر تو باد.
هنگامي كه بدن فاطمه را در ميان قبر نهاد، گفت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمْ، بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلي مِلةِ رَسُولِ اللَّهِ مُحَمّد بْنِ عَبْدِاللَّهِ...
: «اي صديقه! تو را به كسي كه بهتر از من است تسليم كردم، و براي تو همان را كه خدا ميپسندد، پسنديدم، سپس اين آيه را خواند:
مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نَعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْري.
«ما شما را از آن خاك آفريديم، و در آن بازمي گردانيم، و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون ميآوريم» (طه- ۵۵).
وقتي كه قبر را هموار كرد و مقداري آب بر آن پاشيد، كنار قبر، گريان و محزون نشست، عباس (عمويش) آمد دستش را گرفت و به خانه اش برد.
#نشر
#ادامه_دارد
@BotShenasi
#فاطمیه| درگیری امیرالمومنین و عمر
روايت شده: شبي كه بدن مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها را دفن كردند، در قبرستان بقيع صورت چهل قبر تازه احداث كردند.
و وقتي كه مسلمانان از وفات فاطمه آگاه شدند به قبرستان بقيع رفتند، در آنجا چهل قبر تازه يافتند، قبر فاطمه را پيدا نكردند، صداي ضجّه و گريه از آنها برخاست، همديگر را سرزنش ميكردند، و ميگفتند: پيامبر شما جز يك دختر در ميان شما نگذاشت، ولي او از دنيا رفت و به خاك سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نشديد، و قبر او را نمي شناسيد.
سران قوم گفتند: برويد عدّه اي از زنان با ايمان را بياوريد تا اين قبرها را نبش كنند، تا بدن فاطمه را پيدا كنيم و بر
او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم. امیرالمومنین علیه السلام از موضوع آگاه شد. خشمگين از خانه بيرون آمد، آنچنان خشمگين بود كه چشمهايش سرخ شده بود و رگهاي گردنش پر از خون گشته بود، و قباي زردي كه هنگام ناگواريها ميپوشيد، پوشيده بود، و بر شمشير ذوالفقارش تكيه نموده بود تا به قبرستان بقيع آمد، و مردم را از نبش قبرها ترسانيد.
مردم گفتند: اين علي بن ابيطالب است كه ميآيد در حالي كه سوگند ياد كرده كه اگر يك سنگ از اين قبرها جابجا شود، تمام شما را خواهد گشت.
در اين هنگام، عمر با جمعي از اصحابش با امیرالمومنین علیه السلام ملاقات كردند، عمر گفت: «اي ابوالحسن! اين چه كاري است كه انجام داده اي، سوگند به خدا قطعاً قبر زهرا را نبش ميكنيم، و بر او نماز ميخوانيم».
امیرالمومنین علیه السلام دست بر دامن او زد و آن را پيچيد و به زمين كشيد، عمر به زمين افتاد، امیرالمومنین به او فرمود: «اي پسر سوداي حبشيّه! من از حق خودم گذشتم از بيم آنكه مردم از دين خارج نگردند، امّا در مورد نبش قبر فاطمه ، سوگند به خدائي كه جانم در اختيار او است، اگر چنين كنيد، زمين را از خون شما سيراب ميكنم، چنين نكنيد تا جان سالمي از ميان بدر بريد».
ابوبكر به حضور امیرالمومنین آمد و عرض كرد: ترا به حق رسول خدا و به حق آن كسي كه بالاي عرش است (يعني خدا) سوگند ميدهم، عمر را رها كن، ما چيزي را كه شما نپسنديد، انجام نمي دهيم.
آنگاه امیرالمومنین، عمر را رها كرد، و مردم متفرّق شدند و از فكر نبش قبر منصرف گرديدند.
در كتاب علل الشّرايع (تأليف شيخ صدوق) آمده: شخصي از امام صادق علیه السلام درباره ي تصيم بر نبش قبر فاطمه سؤال كرد، آن حضرت در پاسخ فرمود: علي شبانه جنازه را از خانه بيرون آورد، چند چوب از درخت خرما را با آتش روشن كرد، و از نور روشنائي آنها به راه افتاد، تا آنكه بر آن نماز خواند و آن را شبانه به خاك سپرد، صبح آن شب، ابوبكر و عمر، مردي از قريش را ملاقات كردند و از او پرسيدند: از كجا ميآئي؟
او گفت: از خانه ي علي ميآيم، رفته بودم در مورد وفات فاطمه به علي تسليت بگويم.
آنها پرسيدند: مگر فاطمه از دنيا رفت؟
او گفت: آري، در نيمه شب او را دفن كردند.
آن دو نفر، سخت پريشان شدند و از خوف سرزنش مردم، بسيار هراسان گشتند، به حضور علي آمدند و عرض كردند: «سوگند به خدا از حيله و دشمني با ما هيچ فروگذار ننمودي، اينها همه بر اثر كينه هائي است كه در دل، نسبت به ما داري، اين عمل شما نظير آنست كه پيامبر را تنها غسل دادي و به ما خبر ندادي، و به پسرت حسن ياد دادي كه به مسجد بيايد و خطاب به ابوبكر فرياد بزند كه از منبر پدرم، پائين بيا».
امیرالمومنین به آنها فرمود: اگر سوگند ياد كنم حرف مرا تصديق ميكنيد؟ ابوبكر گفت: آري.
امیرالمومنین فرمود: پيامبر به من وصيّت كرد كه ديگري را در غسل دادن او شريك نكنم و فرمود: كسي جز پسر عمويم علي به بدن من نگاه نكند، من آن حضرت را غسل ميدادم، فرشتگان بدن او را ميگردانيدند، و فضل بن عبّاس آب به من ميداد، در حالي كه چشمهايش بسته بود، و چون خواستم كه پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون آورم، صدائي از هاتفي شنيدم ولي خود او را نديدم كه ميگفت: پيراهن آن حضرت را از تنش بيرون نياور، من مكرّر صداي او را ميشنيدم ولي خودش را نمي ديدم، از اين رو آن حضرت را در درون پيراهن، غسل دادم سپس كفن آن حضرت را نزد من آوردند، او را كفن كردم و پس از كفن كردن، پيراهن او را از تنش بيرون آوردم».
#فاطمیه
#ادامه_دارد
#نشر
@BotShenasi
#فاطمیه| درگیری امیرالمومنین و عمر (۲)
امّا در مورد فرزندم حسن و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبكر، شما همه ي مردم مدينه ميدانيد كه حسن در وسط نماز جماعت در بين صفوف مردم عبور ميكرد و خود را به رسول خدا ميرسانيد و بر پشت آن حضرت در سجده، سوار ميشد، وقتي كه رسول خدا سر از سجده برمي داشت، يك دست بر پشت حسن ميگرفت و يك دست بر پاهاي او، و اين گونه او را بر دوش خود نگه ميداشت تا از نماز فارغ گردد.
گفتند: آري ما اين موضوع را ميدانيم.
امیرالمومنین علیه السلام افزود: باز شما مردم مدينه ميدانيد كه گاهي رسول خدا بالاي منبر بود، وقتي حسن وارد مسجد ميشد، آن حضرت در وسط سخنراني از منبر پائين ميآمد و حسن را بر گردن خود سوار مينمود و پاهاي حسن را به سينه اش ميگرفت تا خطبه را تمام كند و مردم برق خلخال (پابند) حسن را در آخر مسجد ميديدند، با توجه به اين كه حسن اين محبتها را از پيامبر ديده بود، وقتي به مسجد آمد، ديگري را بر بالاي همان منبر ديد، بسيار بر او سخت آمد، از اين رو آن كلام را به زبان آورد، سوگند به خدا من فرزندم را به چنين كاري دستور نداده بودم.
امّا در مورد فاطمه او همان بانوئي است كه من براي شما از او اجازه طلبيدم كه نزد او بيائيد، و آمديد و گفتار او را شنيديد و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شديد، سوگند به خدا او به من وصيّت كرد، كه شما را كنار جنازه اش نياورم، و شما در نماز بر او شركت نكنيد، من نخواستم كه با وصيّت او مخالفت نمايم.
عمر گفت: اين سخنان را رها كن، من اكنون خودم ميروم و قبر فاطمه را ميشكافم و بدن فاطمه را از قبر بيرون ميآورم و بر او نماز ميخوانم.
امیرالمومنین فرمود: سوگند به خدا اگر چنين كاري بكني، و تصميم بر اين كار بگيري، سرت را از بدنت جدا ميسازم، و در اين صورت رفتار من با شما، شمشير خواهد بود و بس.
بين امیرالمومنین و عمر، بگومگوي سختي درگرفت كه نزديك بود به همديگر حمله كنند، در اين هنگام جمعي از مهاجرين و انصار آمدند و آن دو را
از هم جدا كردند و گفتند: سوگند به خدا ما راضي نيستيم كه به پسر عمو و برادر و وصيّ پيامبر چنين سخناني گفته شود، نزديك بود كه فتنه و آشوبي برپا گردد كه متفرّق شدند.
#فاطمیه
#نشر
@BotShenasi
#فاطمیه| درگیری امیرالمومنین و عمر (۲)
امّا در مورد فرزندم حسن و آمدن او به مسجد و اعتراض او به ابوبكر، شما همه ي مردم مدينه ميدانيد كه حسن در وسط نماز جماعت در بين صفوف مردم عبور ميكرد و خود را به رسول خدا ميرسانيد و بر پشت آن حضرت در سجده، سوار ميشد، وقتي كه رسول خدا سر از سجده برمي داشت، يك دست بر پشت حسن ميگرفت و يك دست بر پاهاي او، و اين گونه او را بر دوش خود نگه ميداشت تا از نماز فارغ گردد.
گفتند: آري ما اين موضوع را ميدانيم.
امیرالمومنین علیه السلام افزود: باز شما مردم مدينه ميدانيد كه گاهي رسول خدا بالاي منبر بود، وقتي حسن وارد مسجد ميشد، آن حضرت در وسط سخنراني از منبر پائين ميآمد و حسن را بر گردن خود سوار مينمود و پاهاي حسن را به سينه اش ميگرفت تا خطبه را تمام كند و مردم برق خلخال (پابند) حسن را در آخر مسجد ميديدند، با توجه به اين كه حسن اين محبتها را از پيامبر ديده بود، وقتي به مسجد آمد، ديگري را بر بالاي همان منبر ديد، بسيار بر او سخت آمد، از اين رو آن كلام را به زبان آورد، سوگند به خدا من فرزندم را به چنين كاري دستور نداده بودم.
امّا در مورد فاطمه او همان بانوئي است كه من براي شما از او اجازه طلبيدم كه نزد او بيائيد، و آمديد و گفتار او را شنيديد و از خشم او نسبت به خودتان آگاه شديد، سوگند به خدا او به من وصيّت كرد، كه شما را كنار جنازه اش نياورم، و شما در نماز بر او شركت نكنيد، من نخواستم كه با وصيّت او مخالفت نمايم.
عمر گفت: اين سخنان را رها كن، من اكنون خودم ميروم و قبر فاطمه را ميشكافم و بدن فاطمه را از قبر بيرون ميآورم و بر او نماز ميخوانم.
امیرالمومنین فرمود: سوگند به خدا اگر چنين كاري بكني، و تصميم بر اين كار بگيري، سرت را از بدنت جدا ميسازم، و در اين صورت رفتار من با شما، شمشير خواهد بود و بس.
بين امیرالمومنین و عمر، بگومگوي سختي درگرفت كه نزديك بود به همديگر حمله كنند، در اين هنگام جمعي از مهاجرين و انصار آمدند و آن دو را
از هم جدا كردند و گفتند: سوگند به خدا ما راضي نيستيم كه به پسر عمو و برادر و وصيّ پيامبر چنين سخناني گفته شود، نزديك بود كه فتنه و آشوبي برپا گردد كه متفرّق شدند.
#فاطمیه
#نشر
@BotShenasi
#امام_زمان| ای دادرس
اگر بر فراز زیارت ال یاسین توجه کنیم متوجه خواهیم شد که ما در مهدویت مشکلی اساسی داریم. آن کسی که موجب سعادت ما و دین داری و خوشبختی ما است و باید به دامان او دست توسل بزنیم و به درگاه او تضرع کنیم. صورت خویش را به خاک نعلین او بساییم حجت بن الحسن روحی فداه است. در زیارت ال یاسین امام زمان روحی فداه اینگونه خطاب میشود: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ
سلام بر تو ای دعوت کننده بخداوند، یعنی تنها راه توحید و شناخت خداوند امام عصر روحی فداه است. ای کسی که به ایات خداوند آگاهی، ای کسی که دروازه رسیدن به خداوند هستی، ای جانشین خداوند و تفسیر کننده آیات خداوند!و مساوی و برابر با کتاب خدا. پرونده هر نوع راه غیر امام زمان روحی فداه مثل کشف و شهود و این دسته خزعبلات را میبندد.
در ادامه میگوییم،
شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ
هر کس با تو مخالفت کرد بدبخت است و هر کس تو را اطلاعت کرد سعادتمند است. یعنی اگر دنبال پیر و مراد بازی، اقاجون و این دسته شیادان راه افتادی مخالفت با امام عصر روحی فداه کردی، و بدبخت شده ای! تنها راه سعادت یعنی توجه و حرکت در راهی که منتهی به امام زمان روحی فداه است. آن راه هم مشخص است و آن اطاعت ایات و روایات معصومین است. اقاجونها و پیر راه ها و... فقط تو را از امام زمان روحی فداه دور میکند. اما بخشی که جلب توجه میکند این است که ما نمیدانیم تنها فریاد رس ما، تنها عامل نجات ما در دریای متلاطم فتن امام عصر روحی فداه است. او که مانند جدش اباعبد الله علیه السلام رحمت واسعه خداوند است و سفینه نجات است. او که چون جدش سفینه نجات است. حسین زمان را رها کردیم و برای خود انواع امام زمان ساختیم.
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ ..."
سلام بر تو اى پرچم برافراشته و دانش ریزان و فریادرس خلق و رحمت وسیع حق
تنها فریادرس ما در این دوران امام زمان روحی فداه است. کشتی نجات و رحمت واسعه خداوند چون جدش اباعبدالله علیه السلام. دست از دامان او نکشیم. دیگران را کنار بزنیم و به امامان متوسل شویم. جز او مددکاری نداریم، در این دریا جز او کشتی نجاتی نیست، رحمت واسعه را رهد نکنیم و به دنبال زید و عمرو نباشیم.
#نشر
@BotShenasi
#امام_زمان| کار بیهوده امام زمان از دیدگاه آقای مطهری
در روایات آمده است که امام زمان روحی فداه وقت ظهور تکیه بر دیوار کعبه میزند و میفرماید:
ای اهل عالم، جد من را تشنه کشتند، ای اهل عالم جد من را سر از تنش جدا کردند. و ... مصائب امام حسین علیه السلام را میخواند. در دعا ندبه میخوانیم:
این طالب بدم المقتول بکربلا،
کجاست انتقام گیرنده خون کشته شدهء کربلا؟
یا در زیارت ناحیه امام عصر روحی فداه میفرماید :
لأَندُبَنَّک صَباحَا وُ مَساءً وُ لَأَبکینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما؛
هر صبح و شام بر تو گریه و شیون می کنم و در مصیبت تو به جای اشک، خون می گریم.
این مثالها نشان میدهد که امام عصر روحی فداه در عصر غیبت و ظهور در مصائب جدشان اشک میریزند و در وقت ظهور منتقم خون سید الشهدا علیه السلام هستند.
این رفتارهای امام زمان روحی فداه در نگاه آقای مطهری کاری بیهوده است زیرا میگوید:
حسین بن علی اگر امروز بود و میگفت برای من عزاداری کنید چی میگفت شعار بدید؟؟
میگفت بگویید نوجوان اکبر من ؟
یا میگفت بگویید زینب مضطرم الوداع الوداع ؟
چیزهایی که من در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف و ذلت آور تن ندادم.
یک کلمه از این حرفها نگفتم.
اگر حسین بن علی بود میگفت : ای آقا اگر میخواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه بزنی ، برای من زنجیر بزنی .شعار امروز تو باید فلسطین باشد .
شمر امروز موشه دایان است ، شمر هزار و سیصد سال پیش مرد....رفت....
قضاوت با شما...
#مطهری
#نشر
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&cd=2&ved=0CBwQFjAB&url=http%3A%2F%2Fmahdaveyat0022.blogfa.com%2Fpost-71.aspx&ei=7ioPVNLMMKaGywO914LoBA&usg=AFQjCNEZK--iPT9y6Skz4a91SzN1dkL6ew
@BotShenasi
🔍 مجالس عزاداری چگونه باید باشد؟ |
✍مجالس عزاداری اباعبدالله علیه السلام چگونه باید باشد؟ این چگونگی برگزاری مجالس را به ما فرمودند؟ یا ما هر گونه که دوست داریم باید برگزار کنیم؟ کیفیت نوع مجلسی که مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام را فرمودند؟
✍مجالس عزاداری معصومین سلام الله علیهم باید مورد رضایت معصومین علیهم السلام باشد، مطابق فرمایش حضرات مجالس برگزار شود. نوع برگزاری مجالس را به ما فرمودند، ما باید مطابق آنچه امر شده عمل کنیم، نه آن گونه که سلیقه ما هست.
✍ در زمینه برگزاری مجالس معصومین علیهم السلام ما به هیچ وجه نباید سلیقه و نظر شخصی خود را اعمال کنیم. باید مطابق آنچه به ما فرمودند خدمت گذاری کنیم.
✍ اینکه طبق سلیقه خود مجلس اباعبدالله علیه السلام را بنا کنیم بدون در نظر گرفتن روایات یعنی امیال شخصی خود را مقدم بر فرمایش معصومین میدانیم. اگر ما آنچه فرمودند را کنار بگذاریم و طبق سلیقه خویش عمل کنیم در پی جلب رضایت خودمان هستیم نه جلب رضایت خدا و اهل بیت علیهم السلام!
✍ مجالس اباعبدالله علیه السلام طبق فرمایش معصومین علیهم السلام باید اینگونه باشد:
«عن ابي عبدالله عَلَيْهِ السَّلَام قال: قَالَ لِفُضَيْلٍ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قال: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ! فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَه فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ و لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر»
امام صادق علیه السلام فرمود:
آيا مجالس حديث داريد؟
فضيل گفت: بله، فداي شما شوم.
امام عَلَيْهِ السَّلَام فرمود:
اين مجالس را دوست دارم، پس دستورات ما را (با اين مجالس) زنده كنيد. اي فضيل، خدا رحمت كند كسي كه سخن ما را زنده كند، اي فضيل كسي كه مصائب ما را بگوديد يا برايش بگويند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشكي خارج شود، خداوند گناهان او را ميبخشد اگر چه از كف دريا بيشتر باشد.
📚بِحارالاَنْوار، ج ۴۴، ص ۲۸۲
✍مجالس اباعبدالله علیه السلام باید محل حدیث، اشک و ناله باشد. مجلسی که امام صادق علیه السلام دوست دارند مجلس حدیث و گریه است. مجلس اشک و فغان است. وقتی مجلس برپایه حدیث و اشک شد مساوی با احیایِ امر معصومین میشود! امام صادق علیه السلام اینگونه مجالس را مورد تایید خودشان فرمودند، اما امروزه مجالس ما جای پَرِش! هیجان! ریتم! سبک! باند! جمعیت! ترکوندن! آهنگ! شده است! مجالس ما صدها هزار سال نوری از فرمایش امام صادق علیه السلام دور است.
✍ مجالس امروز به جای نقل حدیث؛ مجالس نقل کرامات زید و عمرو شده است. جای گریه و روضه، جای هیجان و تخلیه انرژی شده است! میزان قبولی مجلس به نوع ترکوندن مداح و رضایت آن مداح (که قبله عالم شدند) از مستمعین در پرش (به اسم هروله) است! و میزان رضایت مستمع بستگی به سبک دارد، نوع سبک سینه زنی هر چه شاد تر، میزان مقبولیت بیشتر! هر آنچه شعر مضحک تر و خارج عرف تر، طیب الله محکم تر! از مجالس مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام تا مجالس ما از زمین تا عرش الهی فاصله است!
#مداحی
#نشر
@BotShenasi
🔍 نفوذ دشمن در جلسات عزاداری |
✍ ادبیات و یک سری از اعمال که امروزه در جلسات استفاده میشود به هیچ وجه ادبیات و اعمال شیعه نیست. این ادبیات و اعمال مورد استفاده برگرفته از روایات و ایات نیست. ادبیات شعریِ امروزه دقیقا ادبیات دشمنان تشیع است که در جلسات نفوذ پیدا کرده است. استعمال این ادبیات در اشعار بخاطر عدم آگاهی شعرا و مادحین است. این اعمال و ادبیات دشمن امروز گریبان شیعه را گرفته است. در ادبیات شیعه مِی و مستی نداریم! هو کشیدن نداریم! کف زنی نداریم! باده نداریم! ناز چشم و ابرو نداریم! خوشگلی چشم نداریم! کفر گویی نداریم! سوت زدن نداریم! علی پرستی و حسین پرستی نداریم! در ادبیات شیعی شراب نداریم! متاسفانه این ادبیات و اعمال برای دشمنان شیعه یعنی غُلات و صوفیه است که وارد تشیع شده است. سبک اشعاری شیعه تهی از کلمات مِی و شراب و مستی است. استفاده از خوشگلی و چشم و ابرویِ ناز! برای شاهد بازیِ صوفیه است. اینکه در اشعار خطاب به امیرالمومنین علیه السلام میگویند گردن ما را با ذولفقار بزن! دقیقا تفکر صوفیه و صلح کل است. چون هر کس با شمشیر امیرالمومنین علیه السلام زده شود جایگاهش دوزخ است! کسی که معتقد است با زدن گردن او توسط امیرالمومنین علیه السلام به سعادت میرسد بخاطر عدم اگاهی نمیداند که دارد صلح کل صوفیه را تبلیغ میکند! هو کشیدن که ذکر صوفیه است و در مقابل امیرالمومنین علیه السلام، حضرت را هو خطاب کردن و حضرت آن ها را با دود به سزای اعمال خود رساند! کف زنی و سوت زنی که از اعمال صوفیه و جاهلیت است و مذمت قرآن کریم را در این مورد داریم امروزِ در جلسات شاهد هستیم! جلسات اهل بیت علیهم السلام همان حرم معصومین علیهم السلام است و حرم الله است. خداوند مذمت کف زنی و سوت زنی در حرم خود را فرموده است اما ما در حرم الله به مانند جاهلیت کف میزنیم! اشعاری که در مقابل معصومین علیهم السلام خوانده شده است و اشعار دعبل ها و سید حمیری ها ما شاهد می و مستی و شراب و چشم و ابرویِ خوشگل نیستیم. بلکه شاهد بیان ذکر مصیبت معصومین علیهم السلام هستیم. در مناجات با معصومین علیهم السلام در ادعیه نمیبینیم که فرازی باشد بگوید ما مست شماییم! یک جرعه می بده! یا خطاب به آن ذوات مقدسه بگوییم چشم و ابرویِ شما زیباست! چه شده که ادبیات و اعمال دشمنان وارد جلسات مطهر معصومین شده است؟ چیزی غیر از این دو حالت به ذهن حقیر خطور نمیکند، قدرت زیاد دشمن؟ یا سهل انگاری شیعیان؟ باید در مقابل این اعمال و ادبیات ایستاد و مجالس مطهر را از آلودگی پاک کرد.
#مداحی
#صوفیه
#غلات
#نشر
@BotShenasi