🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
رسم رفاقت:
در راه مشهد شاه عباس
تصمیم گرفت دو بزرگ را
امتحان کند
به شیخ بهایی که اسبش
جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه
است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن
اسب سوار است، حیوان کشش
اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند،
دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی
چون شیخ بهائی بر پشتش
سوار است سر از پا نمی شناسد
و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است رسم رفاقت
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم
🍃
🌺🍃
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زهرا_س
#فرهنگی_پایگاه_پایگاه
https://eitaa.com/Bsj_khaharan_mahdieh
✨✨داستان شب✨✨
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🌑عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین علیه السلام...
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
💠آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (علیه السلام) است!
گفتم چطور؟
💠با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🏴السلام علی الحسین...🏴
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#بسیج_خواهران_مهدیه
#حوزه_حضرت_زهرا(س)
#فرهنگی_پایگاه
https://eitaa.com/Bsj_khaharan_mahdieh
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁