eitaa logo
سرزمین دختران ایران زمین
13.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
88 فایل
سرزمین دختران ایران زمین کارگاه های آموزشی،سلسله جلسات هفتگی مجری برگزاری اردوهای دانش آموزی برگزاری همایش،ورکشاپ،نمایشگاه،ایونت فروشگاه جیگولیجات دخترانه اینجا لبخند را به دختران هدیه می دهیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 گریه‌های یواشکی طلبه تبریزی ✍ صادق مهاجری 🔹 روز اولی که تو بیمارستان دیدمش کلی با هم شوخی کردیم و خندیدم، پرانرژی و با روحیه با اون لهجه‌ی بانمک ترکی،  تبریزی که اومده بود قم برای ادامه‌ی تحصیلات حوزوی و به قول خودش کسب فیض. گاری رو بار زدیم و راه افتادیم به سمت بخش تا اقلام رو بین بیمارا و پرسنل بیمارستان پخش کنیم. از طبقه پنجم شروع کردیم، طبقه به طبقه چرخیدیم تا رسیدیم به طبقه‌ی اول بخش مراقبت‌های ویژه. دیگه برای ما ورود ممنوع بود. ♦️ داشتیم اقلام رو دم در خالی می‌کردیم دیدم محمد با چنتا از پرستارا سلام و احوال‌پرسی کرد و رفت پشت در و شروع کرد از گوشه‌ در، داخل رو نگاه کردن. تعجب کردم. پرسیدم داستان چیه؟ بچه‌ها گفتن مگه نمی‌دونی!؟!؟ خانومش بارداره و حالش بد شده و الان هم تو ICU بستریه با یه بچه‌ی شش‌ماهه تو شکمش و علائم شبیه به . خشکم زد. باورم نمی‌شد. زنت تو ICU باشه و تو این‌قدر با روحیه کنار جهادیا مشغول خدمت باشی. گذشت تا دیروز بعد نماز مغرب یکی از بچه‌ها بهش گفت محمد برو تلفن‌خونه کارت دارن. لباس پوشید و سریع رفت، یه‌ربع نشد که برگشت با چشمای قرمز، دلم ریخت، گفت صادق خانومم فوت کرد... این دفعه همه خشکمون زد. سکوت حاکم شد. یه کلام گفت و رفت: دعا کنید براش «بهترین توشه براش دعاست». پی‌نوشت: رفت بیرون یه جای خلوت که کسی نبینه و روحیه‌شو از دست نده، اونجا خوب گریه کرد؛ برای مادر و فرزندی که قرار بود نامش «محسن» باشد.