eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
903 عکس
241 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
'💅🏻🤍' معرفی اپلیکیشن های کاربردی‹.🍐🌸.›↭. – · – · – · ☆ · – · – · – 💕🎞MUSIX MATCH*-*! پیدا کردن آهنگ با شنیدن قسمتی از آن.🐄🧡⊹ ࣪ › 🔥🥝parallel space*-*! از هر برنامه ای دوتا نصب کنید.🍒🐋⊹ ࣪ › 💘🍿Daily Diary journal*-*! دفترچه خاطرات با کلی ویژگی خاص.🥺🪴⊹ ࣪ › @CafeYadgiry♥️
کپی ممنوع !!! به هیچ وجه کپی نکنید دوزتان♥️🥲. دوزتان گلم درمورد رمان یسری نکته لازم به ذکره .. +رمان قشاع و هررمانی ک درآینده قراره در چنل قرار بگیره ، حاصل ایده ها و نوشته های ذهن خودمه.🥲🤌🏻 +هرشب یک الی دوپارت قرار میگیره .. +شخصیت هارو بااستفاده از هشتگ ها میتونید ببینید . +شخصیت ها به صورت فرضی هست . ینی کیکه . واگعی نیس😂🤌🏻 +کپی از رمان ممنوعه . +رمان پی دی اف نداره . چون فعلا توی ذهنمه🥸. +درآخر .. پارتای اول چون تازه شروع ب نوشتن کردم زیاد حرفه ای نیس .. اما ... امان از پارتای آخر ... بوخون کیف کنی🤪🌹🫂 .
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_232 سرمو روی سینش گذاشتم که نفهمیدم کی خوابم برد... ___________________
•{🖤🤍}•• ‌ سرشوانداخت پایین که چشمامو ریز کردم.. +نرگس منظورت چی بود ازون حرفت؟ چیزی میدونی بگو به منم! باصدای حامد ، نرگس هول شد و رفت.. خیره شدم به گل های روی فرش... ماموریتی درکار نیست !؟ اگر نیست؛ رادین براچی پاشده رفته آلمان؟ دستی رو لباسم کشیدم و رفتم بیرون... _سلام خانوم خانوما ! حالت چطوره؟ اون پدرسوخته چطوره؟ اخمی کردم .. +سلام خوبم! حامد خیره شد بهم و حرفی نزد... تموم فکرم سمت رادین بود! دلم میخواست یه جای خلوت گیر بیارم و هق بزنم ! این پسرا اونقدر مغرورن که احساسات چه زنشون چه خواهرشون رو نادیده میگیرن! _دخترم بیا اینو بخور جون بگیری! +قربونت برم مامان از صبح این دخترت یکسره به من داره میرسه ! ممنونم ! فعلا میل ندارم! مامان خندید و ظرف میوه رو گذاشت رو میز... حالم گرفته بود! همه همه چیو میدونن الا من! شده بودم مث یه سنگ ! اونقدر فکر و خیال میکردم که ذره ذره آب میشدم! متوجه نگاهای سنگین بابا و حامد شدم.. +ب..ببخشید من خوابم میاد! مامان شما شامتون روبخورید ! ظرفارو هم بزارید همونجا میام میشورم ! بااجازه! _برو مامان شب خوش! +شب بخیر! سمت اتاق مشترک من و حامد رفتم و درو بستم... دراز کشیدم رو تخت و خیره شدم به پرده.. باید با رادین حرف میزدم! حرفای نرگس، منو دوبه شک انداخته بود ! گوشیمو برداشتم و شماره رادینو گرفتم... خاموش بود! باصدای تق تق در پتورو کشیدم رو سرم... _من که میدونم بیداری ! ولی عب نداره... غذاتو گذاشتم رومیز ... بخور ضعف نکنی! صدای بسته شدن در اومد که پتورو برداشتم.. حامد مظلوم و فهمیده ... برگشتم سمت سینی غذا و بادیدن حامد، پشت سرم جیغی زدم! +خیلی خری حامد خیلی ! _یعنی جدی فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟ پوفی کشیدم و نشستم ... حامد هم اومد و نشست کنارم.. _چیزی شده؟ چکار کردم باز! لبخندی زدم و نفس عمیقی کشیدم... +دلم برای رادین تنگ شده ! _اووو ! بخاطر همین انقدر بهم ریختی؟ +اوم.... _میدونی مامان چی میگه؟ +چی میگه! _میگه نکنه آرام ازمون خسته شده! ناراحته که ما اینجاییم ! خندیدم و گفتم؛ +ازمن مظلوم تر هم وجود داره؟ من فکرمم به اینجور جاها نمیرسه! اصلا اینا به کنار! آدم مهربونی و محبتشونو میبینه نمیتونه دل بکنه ازشون! _آره خب! اگه منم بجا تو بودم! هرروز و هرشب ناهار و شام و دسر و خوراکی هام رو برام میاوردن و فقط میخوردم، نمیتونستم دل بکنم! +هه هه هه ! نمک!
•{🖤🤍}•• ‌ سکوت کردیم که حامد گوشیشو درآورد و همزمان زیرلب غر میزد: _آخه یکی نیست بگه دلت تنگ چیه اون نره غول شده! +چیزی گفتی عزیزم؟ _نه بابا! بخواب بخواب..! دلم مثل سیر و سرکه میجوشید! خبرایی بود و من ازش غافل بودم! دراز کشیدم و بعداز چنددیقه خوابم برد... ________________________ یک ماه گذشته بود و از رادین هیچ خبری نبود! بی حوصله بلند شدم و آبی به دست و صورتم زدم... تواین یک ماه بچمون یکم تپل شده بود! حامد اونقدر ذوق میکرد که منم یه انگیزه ای برای خندیدن و ذوق کردن پیدا کردم! مامان و بابا رو هم راهی مشهدکرده بودم و فرستادم سر خونه زندگی خودشون! اونقدر بهم رسیده بودن که حسابی تنبل شده بودم! سمت یخچال رفتم و قابلمه غذارو آوردم بیرون.. گذاشتم رو گاز و بعداز اینکه داغ شد شروع کردم به خوردن ماکارانی دیشب... حامد شیفت کاریش ظهر بود و من کارام نصف شده بود! و این برای من بینظیر بود... باصدای پیامک گوشیم حواسم پرت شد و قاشق چرب افتادرو فرش و کثیف کاری شد... " رومخ من " H _سلام خانومی. آرام آماده شو بیام دنبالت بریم فرودگاه دنبال داداش جونت! جیغی زدم و شمارشو گرفتم... +الوووووو ! حامد این پیامت الکی بود ؟ _نه به جان خودم..! رادین داره برمیگرده ! بغضم ترکید... _گریه نکن دیگه! آماده باش که دیر میرسیم ها! +ب...باشه! سریع لباسامو پوشیدم و رفتم تو حیاط.. بعداز یه ربع صدای بوق ماشین اومد که رفتم بیرون... +سلام عشقمم! _وا خدا شانس بده ! کاش همیشه رادین درحال برگشتن باشه ! خندیدم که جیغ زدم؛ +زودباش راه بیووووووفت! پاشو گذاشت رو گاز ک گفتم؛ +حامد یادته یدفه سوار ماشینت شدم دیوونه شدی تخته گاز میرفتی منم حالم بد شد؟ _وای حاجی یادته!؟ چقد سوسول بودی! +مرض! سوسول بودم اما دیوونه نبودم! _ عزیزمن سزای بی محلی همینه! +وای چرا یادم اومد اینارو؟ اعصابم خورد شد. خنده مردونه ای کرد که دلم براش ضعف رفت.. بعداز ۴۰ دیقه رسیدیم فرودگاه.. دست حامدو میکشیدم و مثل بچه ها میکشوندمش هرجاکه میخواستم! _آرام زشته نکن این کارارو! +وای اوناهاشششششش! با دیدن رادین جیغی زدم و سمتش دوییدم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛𖦆 شکست خوردی؟ خب که چی؟ پاشو یه بار دیگه پاتو رو زمین بکوب و از اول شروع کن! بزار دنیا بدونه که هیچی مانع تو نمیشه...💓🧋 𖦆 @CafeYadgiry🫂
این همون بازارچه ایه که وقتی بعدازظهر میرفتم کلاس .... :) پ.ن: خیلی وایب بدی میده:)🥲😂 خلوت ترین ساعت روز...🗿 @CafeYadgiry❤️
˼ 👩🏻‍🎓💕! دفنمان کردند....! ولی خبر نداشتند که ما بذر هستیم🌱 و دوباره رشد خواهیم کرد....♡ ‌ @CafeYadgiry🫀
دمنوش های عالی و آرامبخش💆🏻‍♀🌸 .. ↶. ‹دمنوش بابونه›↲.🌼🌙 ↶. ‹دمنوش زنجبیل›↲.🫖💕 ↶. ‹چای نبات↲.🍋✨ ↶. ‹چای نعنا›↲🍵🌱 ↶. ‹دمنوش بهار نارنج›↲🍊🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‹.🌝💘.› @CafeYadgiry🫂