eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
362 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_280 بعد از اتمام خنده هامون شونه اي بالا انداختم و گفتم: _خيلي خب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 _ آره ولي نه خونه شما! و چشم و ابرويي براش اومدم كه باز شيطنتش گل كرد و دستي روي بدنم كشيد: _يعني خونه شما خاليه و بريم اونجا؟ و مستانه خنديد كه مشتي به بازوش زدم _نخيرم...نخير! كه صداي خنده هاش بالاتر رفت و نيشگوني از يه جاي حساس گرفت و بعد دستش و كشيد كه 'آخ'ي گفتم: _دردم گرفت وحشي كه شونه اي بالا انداخت _خب كم كم بايد عادت كني! چشمام و باز و بسته كردم و گفتم: _به چي؟ و با خنده ادامه دادم: _لابد به خشن بودنت! كه سرش و به نشونه ي تاييد به بالا و پايين تكون داد: _دقيقا و بعد از پيچيدن توي خيابون ديگه ادامه داد: _اون دفعه چون ترسيده بودي گفتم كه شوخيه،اما تو بايد بدوني كه من هيچ شوخي اي ندارم و يه مرد كاملا خشنم! و زل زد بهم كه لبام مثل يه خط صاف شد _خب منم شوخي كردم كه دوست دارم زنت شم و در واقع هيچ علاقه اي به ازدواج باهات ندارم و لبخند حرص دراري زدم كه در عين ناباوري يهو زد رو ترمز و يه دفعه صداي دلخراش يه تصادف! آب دهنم و به سختي قورت دادم و گفتم: _پشت سانتافه... كه عماد به مثل من آب دهنش و با صدا قورت داد و جواب داد رفت! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
قَطعا ❪قـُـــدرت❫ دَست منـه وَقتی ❪تُــــــو∞❫ دوسـتَم داری😍💍 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
‏ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگترین اسارت زندگیه ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_281 _ آره ولي نه خونه شما! و چشم و ابرويي براش اومدم كه باز شيطنت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 و هر دو سرمون و به عقب چرخونديم و با ديدن ماشين من كه پونه پشت فرمونش نشسته بود و با لبخند دست تكون ميداد همزمان نفس عميقي كشيديم و چشمامون و باز و بسته كرديم كه عماد گفت _من اين ماشين تورو آتيش ميزنم! و از ماشين پياده شد كه منم پشت سرش پياده شدم و خواستم به پونه كه تازه پياده شده بود چيزي بگم كه با همون لبخند نگاهش و بين من و عماد چرخوند _خودتون گفتين كه دقيقا پشت سرتون بيام كه يه وقتي گم نشم! و حالا لبخندش به لبخند دندون نمايي تبديل شد كه اتفاقا رو مخي تر هم بود و همين لبخند باعث شد تا عماد كلافه نفسش و فوت كنه تو صورت من و بگه: _جواب ارغوان جيغ جيغو رو كي ميده كه پونه ي خل و چل با خنده گفت: _آها آره يلدا گفته بود اسم خواهرتون ارغوانه،حالشون چطوره استاد؟! كه عماد يه نگاه به من انداخت و بعد خيره به پونه جواب داد _از اولشم اشتباه ميكردم! و با دست اشاره كرد كه پونه عقل نداره و پونه كه هيچ جوره كوتاه نميومد خطاب به من گفت: _مگه تو نگفتي اسم خواهرش ارغوانه؟ و با شك و ترديد ادامه داد: _ارغوان مامانشه؟ كه دستم و گذاشتم رو دهنش و در حالي كه چشمام و روهم فشار ميدادم گفتم: _برو بشين تو ماشين ديوونم كردي... 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
You are diffrent because I love you... تـو متفـاوتی ❣ چـون مـن عاشقتـم...💕❣💕 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
اسکار بهترین اتفاق هم ❣ میرسه به بودنت تو زندگیم 😍😘💕❣💕 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
𖤐⃟♥️••⦗sᴇɴɪɴʟᴇ ᴅᴜɴʏᴀʏᴀ sᴀʜɪʙɪᴍ..•∞ ⦗بـٰـا تـو مـٰالـڪِ دنیامِ..•∞😍😘❤️ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
بذار حبس ابد باشم تو عشقی که برام رویاست ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
در دلم♥️ جایی براى هیچکس غير از تو نیست گاه يک دنیا فقط با یک نفر پُر مى شود...💋 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_282 و هر دو سرمون و به عقب چرخونديم و با ديدن ماشين من كه پونه پش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 با وجود اين همه تلاش براي ساكت كردن و نشوندن پونه توي ماشين، سرانجام پونه دست به سينه و بي هيچ حرفي به ماشين تكيه داد كه رو كردم به عماد _خداروشكر كه ماشين ارغوان چيزي نشده و نگاهي به سپري كه رفته بود تو و چند تا خط و خشي كه روي ماشين افتاده بود انداختم كه عماد سري به نشونه تاييد تكون داد: _آره چيزي نشده اما خب تو ارغوان و نميشناسي و دستي به ماشين كشيد و ادامه داد: _سوار شيد بريم ماشين ارغوان و ميذاريم تعميرگاه كه تا عصر رديف بشه و ارغوان چيزي نفهمه بعد با ماشين تو ميريم رستوران! و انگار تازه يادش افتاد كه يه طرف تصادفم ماشين منه كه يهويي سرش و چرخوند و با ديدن چراغ خورد شده ي جلو آروم خنديد: _ماشين تو كه تعميركار ببينتش جيغ ميكشه! و با سرخوشي خنديد كه من و پونه هم خندمون گرفت و من گفتم: _خب؟منظور؟! كه يه دفعه چونم و گرفت و سرم و چرخوند سمت ماشينم: _اين چراغا چند بار خورد شده؟! كه چشمم و تو كاسه چرخوندم: _هرچند بار! كه از شدت خنده دستش از رو چونم سر خورد و بين خنده هاش گفت: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼