eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
360 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_83 يه چشمم و باز كردم و با ديدن عماد گفتم: _ ببخشيد خوابم برد كه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 چند دقيقه اي كه گذشت، چند تا كاغذ از روي ميزش برداشت و اومد رو به روم نشست، نميدونم چرا اما همه حركاتش و با چشمام دنبال ميكردم ! شايد از سر بيكاري بود! بالاخره كارش تموم شد و به مبلي كه روش نشسته بود تكيه داد كه همزمان در اتاق بعد از چند تا تق تقِ كوچيك باز شد و كيك و قهوه مون و آوردن... يه كم از قهوه اش چشيد و گفت: _راستي يلدا حد خودت و اون پسره ي مزخرف،فرزين و رعايت كن..اصلا خوشم نمياد از اين كارايي كه سركلاس ميكنيد! و بعد به فنجون قهوه اش خيره شد با چشماي متعجبم نگاهي بهش انداختم و بعد سرم و خم كردم: _ببينم نكنه تو يادت رفته؟!.. و ادامه دادم: _ هيچ چيز و جدي نگير آقاي جاويد ! چند لحظه اي مكث كرد و بعد با غرور بهم خيره شد: _نه يادم نرفته خانمِ معين،اما تو به يادت بيار كه الان همسر موقته مني!پس نميتوني هر غلطي كني...ميدوني ديگه؟! با حرص نگاهم و بهش دوختم: _هنوز جاي سوختگي قهوه قبلي كه مهمونت بودم خوب نشده،شده؟! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
آهای ❣ بدون دنیام جهنمه 😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
❣ قشنگترین سیاهے سرنوشتم بود...💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
میدونستی.....❣ بوت دیوونم میکنه :))💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_84 چند دقيقه اي كه گذشت، چند تا كاغذ از روي ميزش برداشت و اومد رو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 شونه اي بالا انداخت: _ نه نشده،اما فكر ميكنم تو اونروزي كه تو همين اتاق موهات و از ريشه كندم و همين ديشب و كه ميخواستم بندازمت تو استخر و به غلط كردن افتادي و بدجوري يادت رفته كه زبونت دوباره دراز شده و بعد حرص درار خنديد كه پوزخندي زدم: _با اين حرفات فقط داري كاري ميكني كه بخوام خاطره تلخ برات بسازم سرش رو به پشتي مبل تكيه داد و زد زير خنده و بعد از قطع شدن صداي خنده هاش رو كرد بهم و خيلي جدي گفت: _ گوش كن همسر موقت،طايفه ي جاويد كلا به زن جماعت رو نميده كه حالا بخواد شكر بخوره و خاطره ي تلخم بسازه! جدا از تموم حرفاش وقتي گفت 'همسر موقت' يه حالي شدم و با خودم فكر كردم، من چيكار كردم؟! سر يه لجبازي احمقانه زن موقت همچين آدمي شدم؟! و بعد نفس عميق و پر دردي كشيدم كه خنده از رو لباش محو شد با صداي آرومي گفت: _ نكنه ترسيدي؟! و با ديدن سكوتم ادامه داد: _ به جونِ توفيق شوخي كردم! اما هنوز دلخور بودم و وقتي ديد هنوز ناراحتم ، 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بابات نمیدونسته ❣ وگرنه اسمتو باید ❣ میذاشتن "ژلوفن" 😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
حسود نیستم ❣ اما ، کور شود ❣ آنکه قرار است به جای من❣ به چشمانت زل بزند 😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
•❥•یہ حسے مثہ جـاذبــہ منـو ❣ بـہ سمتہ تو میڪشونه 😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
❣ همین لحظه هاست❣ که کنارمی 😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
ғᴏʀᴇᴠᴇʀ ʏᴏᴜʀ ᴇxɪsᴛᴇɴᴄᴇ ᴡɪʟʟ sᴛᴀʏ ᴛʜᴇ ʙᴇᴅᴛ ᴇᴠᴇɴᴛ برای همیشه وجود ❣ بهترین اتفاق خواهد بود😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave