eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
365 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_261 _آدم چيز بخوره جلو تو يه سوتي بده يا حرفي بزنه! همزمان با قرمز
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 مث یه موش ترسو آب دهنمو صدا دار قورت دادم که چشم های مامان ریز شد و جوری نگاهم کرد که دلم میخواست داد بزنم غلط کردم ولی سکوت و ترجیح دادن به هر حال و با لبخندی احمقانه گفتم: مامان من خیلی خسته ام میشه ولم کنی برم بخوابم ابروهاش بالا پرید: _چرا خسته ای؟! از این حرف مامان ناخوداگاه پره های دماغم باز شدن و چشمام توی کاسه چرخیدن: پونه رو که میشناسی،آدمو دیوونه میکنه،خستگی مال یه دقیقه اشه.. نگاهش هنوز مشکوک بود که با ریتم بندری شروع کردم به خوندن و لرزش شونه و دست هام: _مشکوکم..مشکوکم به تو.. یکی زد توی سرم: _آرزو به دل موندم که آدم شی و نشدی.. و رفت نفسمو پر استرس مو بیرون فرستادم و بدو بدو به سمت اتاقم رفتم... در اتاق و بستم و بعد خودم و ولو كردم روي تخت، تموم تنم و بيش تر از همه پاهام خسته شده بود و بدجوري بي حال بودم و همين شد كه نفهميدم كي خوابم برد... مشغول خوردن شام بوديم، سنگيني نگاه بابارو خيلي خوب حس ميكردم اما سرم و بالا نمياوردم كه نگاهمون بهم گره نخوره... لعنتي يه جوري نگاه ميكرد كه اصلا اشتهام كور شد و چند تا قاشق بيشتر نتونستم بخورم: _من ميرم بخوابم! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼