eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
360 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 دیگه دنبالش نرفتم، مسیرم و به سمت نزدیک ترین دستشویی تغییر دادم و تو فکر فرو رفتم.. پس باید میرفتم شرکت، به عنوان یه سهامدار باید میرفتم و تو این جلسه مهم شرکت میکردم... … از خونه بیرون زدیم، نمیخواستم با معین راهی بشم اما قبول کردم من و برسونه و حالا همزمان با توقف ماشین تو کوچه،صدای معین و شنیدم: _منتظر بمونم آماده شی باهم بریم؟ نگاه معناداری بهش انداختم: _بهتره بری دنبال رویا! برای چندمین بار تو این یکی دوساعت نفس عمیق کشید: _بمونم یا برم؟ از ماشین پیاده شدم و جواب دادم: _برو و یادت باشه از حالا تا وقتی که وکیل بگیرم و بکشونمت دادگاه دیگه جلو راه من سبز نشی،حتی تو شرکت هم به من نزدیک نشو! به همون نفس کشیدن هاش بسنده کرد و چیزی نگفت که نگاه ازش گرفتم، حتی در ماشین روهم نبستم و راه افتادم سمت خونه و همزمان صدای بسته شدن که نه،