eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
360 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌میدانیم کـه خود، 🔹‌حجاب لقای مولاییم 🔹‌و دل از غیر برنتابیده 🔹‌و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛ 🔹‌ولی قسم بـه حقیقت انتظار 🔹‌کـه درکنار خُم عشقت 🔹‌بـه صبوری ایستاده ایم.
چھ خوش عاقبتـے است"شھادت" برای ِگُمنامــےکـھ‌نزدِولۍاش‌روسفیداست:) 🙃🕊
شہیدانہ🕊↳
هدایت شده از موعود
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 سلسله نشست های ماهانه فرهنگ مهدوی 🔰 نشست شماره ۱۶۱ ✅ موضوعات: گستره ملکی و ملکوتی ولایت امام معصوم(ع)، سه ویژگی شاخص جانشینان پیامبر(ص) 🎙 سخنرانان: حجت الاسلام والمسلمین مصطفی امینی خواه، دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی 📆 شنبه ۵ اسفند، ساعت ۱۴، سالن سوره حوزه هنری (واقع در خیابان سمیه، زیر پل حافظ) @mouood_org
هدایت شده از تبلیغات
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 معین جواب داد، خیره تو چشم های رویا، در حالی که دستهای رویا رو گرفته بود جواب داد: _سوگند یاد میکنم... صدای معین درست مثل صورتش گرفته بود، لبخندی به لب نداشت اما رویا لبخند میزد، رویا سعی داشت تو همه عکسها و فیلم ها و جلوی مهمون ها بهترین تصویر و از خودش به نمایش بزاره و خوب داشت کارش و انجام میداد، خوب داشت از معین دل میبرد و دل من و میسوزوند! عقدشون که تموم شد صدای دست زدن ها بلند شد و معین و رویا همدیگه رو بغل کردن! قلبم داشت از جا کنده میشد و تحمل این مراسم برام سخت تر از قبل شده بود، تو این لحظه ها حتی داشتم خودم و لعنت میکردم که چرا راه افتادم و اومدم اینجا اما دیگه راه برگشتی نبود که موسیقی جدیدی فضای سالن و پر کرد و نوبت به رقص عروس و دوماد رسیده بود و من دیگه تحمل نداشتم، من دیگه نمیتونستم اینجا بمونم، نمیتونستم بیشتر از این شکستگی قلبم و به جون بخرم که بلند شدم، حتی به کسی چیزی نگفتم و راه افتادم، حالا که همه محو تماشای رقص عروس و دوماد بودن میخواستم آماده شم و برم که راهی اون اتاقی که لباسهام و اونجا گذاشته بودم شدم و همین که وارد اتاق شدم،
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 صدای مهناز خانم به گوشم رسید: _تو پاشدی اومدی اینجا اومدی مراسم عقد پسر من و از سهامدار بودنت میگی؟ به سمتش چرخیدم، در و بست و اخماش و توهم ریخت: _بس نبود؟ اون همه پول مفتی که به ازای چند ماه با پسرم بودن گیرت اومد بست نبود؟ جلوتر اومد و با بدجنسی ادامه داد: _حتی اگه تو این مدت هردقیقه هم بامعین بوده باشی این پول و اون سهام انقدری هست که به ازای هر دقیقت چند میلیون گیرت اومده باشه! چونم لرزید از شنیدن حرفهاش، باورم نمیشد داره همچین حرفهایی بارم میکنه، باورم نمیشد داره اینجوری من و یه هرجایی یه زن خراب تلقی میکنه که لب زدم: _چی؟ شما الان به من چی گفتید؟ برگشت به در اشاره کرد و ادامه داد: _گفتم پول خوابیدن با پسرم و بهت دادم حالا راهت و بکش و برو بیرون وگرنه واسه من کاری نداره که چند نفر و بندازم به جونت و از مراسم بیرونت کنم! و لبخند شیطانی ای تحویلم داد: _تو که دلت نمیخواد جلوی این همه آدم مثل یه آشغال بیرونت کنم؟
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 قلبم پاره پاره شد، حتی نفس کشیدن برام سخت شده بودو صدام گرفته تر از قبل شده بود: _من اونی نیستم که تو ذهنت ساختی خانم، من... نزاشت ادامه بدم: _برام اهمیتی نداره که چی و کی هستی، فقط برو،واسه همیشه از زندگی ما برو بیرون! و نگاهی به ساعت مچی پر زرق و برقش انداخت: _اگه تا ده دقیقه دیگه از اینجا رفتی که رفتی اگه نه به وحشیانه ترین حالت ممکن از مراسم بیرونت میکنم! گفت و راه افتاد،در و باز کرد و داشت میرفت که قبل از رفتنش گفتم: _باید بگم که... من از این تهدیدا نمیترسم و همونطور که میتونی من و مثل یه آشغال بیرون کنی منم میتونم یه کاری کنم که جلو این آدمها انقدر خجالت زده بشی که حتی نتونی سر بلند کنی! سرچرخوند به سمتم: _فکر نمیکنم همچین خریتی کنی، چون اونوقت هرکاری... هرکاری میکنم که حتی یه قرون از اون پول و نتونی خرج کنی،یه کاری میکنم که بفهمی در افتادن با من چه عواقبی داره! تکرار کردم:
💕💕💕💕💕💕 💕💕💕💕💕 💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 🥰 _من از این تهدیدا نمیترسم خانم شریف... و نفسی گرفتم: _من به خاطر پول با معین ازدواج نکردم که حالا از ترس از دست دادن اون پولهای بی ارزش که البته هیچ جوره نمیتونی پسش بگیری بترسم! حرفهام و که زدم، پالتوی بلندم و پوشیدم و میخواستم بقیه لباسهامم تن کنم و از این عمارت کوفتی بیرون بزنم که با تاخیر صدای مهناز خانم و شنیدم: _از خونه من برو بیرون، برو بیرون و بیشتر از این اعصاب من و بهم نریز! کنار در ایستاد،منتظر رفتنم بود و میتونستم حدس بزنم که نگران هم هست، نگران آبرو ریزی اما من قصد همچین کاری نداشتم، حتی اگه آبرو ریزی راه مینداختم بازهم چیزی عوض نمیشد و بیشتر از مهناز خانم معین بود که در معرض حرفها و طعنه های دیگران قرار میگرفت و من چقدر بلاتکلیف بودم، من چه بی اندازه ناتوان بودم تو درک کردن خودم... منی که از معین بیزار بودم چرا نگران بد شدن اوضاعش بودم؟ چرا هنوز دلم نمیخواست اتفاق بدی براش بیفته؟ نمیدونستم و حالم و نمیفهمیدم که بازهم صدای مهناز خانم و شنیدم: _بیا برو بیرون!
هدایت شده از تبلیغات همشهری
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌨دیگه روزای سرد و برفی شروع شده🥶 هر خودرویی تو این روزا نیاز به زنجیرچرخ و دردسراش داره 🤦‍♂ جایگزینی آسان و جذاب برای زنجیرچرخ 😍 محصولی بدون آسیب به اسپری ضد یخ لاستیک P3 بهترین جایگزین برای زنجیرچرخ که به تولید داخل رسیده با قیمت یک سوم خارجیش همین الان کلیک کن و این محصول رو برای ماشینت با کمترین قیمت تهیه کن 👇 https://www.20landing.com/91/1153 https://www.20landing.com/91/1153
هدایت شده از تبلیغات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درمان قطعی ریزش مو طی هشت روز کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳 ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨‍⚕👨🏻✨🩺 بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه‌_آسا نتیجـه گرفتن 😍 روی لینک زیر کلیک کنید😃👇 https://www.20landing.com/55/1152 https://www.20landing.com/55/1152 با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
دل های مردم دست خداست🤍🌿 [ امام خامنه ای ] ♡به عشق رهبرم رای میدهم♡ 🇮🇷✌️🇮🇷