رمان ماموریت شهادت
نویسنده ریحانه
پارت هفت
زود می رفت گیر می آمد توجه به مادر نداشتن هم برایش غریبه تر از هر غریبهای به نظر می آمدم نگرانی داشت کلافه می کرد که چه اتفاقی افتاده بود چه چیزی دانیال برادری که الهه میخواندمش را هر روز سنگ تر از قبل تحویلم می داد چند مرتبه برای حرف زدن به سراغش رفتم اما هربار سردی از اتاقش بیرون کرد در به سراغش رفت اما رفتاری به مراتب بدتر از خود نشان داد سرگردان و مبهوت مانده بودی من و مادر دیگر نمی خواستم تنها ته مانده و امید به زندگی را از دست بدهیم اما انگار باید به نداشتن عادت میکردیم دانیال روز به روز بدتر شد و اخلاق کم حرف بیمنطق اجازه نمیداد دستش را بگیرم مانند دیوانه ها فریاد می کشید که تو نامحرمیم و نمانده بود نه ایران از مرزهای بی معنی که اسلام برای دوست داشتنی ترین کی هستید میگذاشت بیچاره مادر که هاج و واج می ماند با دهانی باز وقتی هم تیمی اش را از احکام جدید میگفت بازم ذهنم قرقره میکرد که این خدا چقدر بده است دانیال با هر بیرون رفتن منجمد و خشن تر می شد و این تغییری در چهره زیبایش بهراحتی هویدا بود حالا دیگر این مرد با آن ریش های بلند موها و سیبیل های تراشیده نشر شعبیه دانیال من بود و نه دیگر مقامی برای خدایی داشت لحظه های بی دریغ تنهایم خرد میشد برای تنفری بینهایت از پسری مسلمان که برادرم را به غارت بردند و من دانه دانه کینه میکاشتم تو روزی انتقام درو کنم انگار هیچ گاه دنیا قصد خوش رقصی برای من نداشت منی که حاضر بودم تمام سکههای عمرم را خرج کنم تا لحظهی ساز دنیا بابه دلم کوک شود بیچاره خانهمان از وقتی ما را به خود دید چیزی از سرمای شوروی برایش کم نداشتیم روزهای ما خاکستری بود اما دیگر رنگ شب سیاهی کلاغ های ولگرد می زد رفتارهای دانیال علامتی بزرگسال را برایم ایجاد میکرد این دین و خدا چه چیزی از زندگی ما میخواهند مگر انسان کم بود که خدا اهالی این کلبه وحشت زده را رها نمیکند مادر یک مسلمان ترسو پدر یک مسلمان سازمان زده و حالا تنها برادرم مسلمانی مذهبی که از هول حلیم توی دیگ فرورفته بود ر از گذشته با دانیال روبرو میشدم اما تمام رفتارهایش را زیر نظر داشتن چهره عجیبی که برای خود ساخته بود و برخوردهای عجیب ترش کنجکاوی هم را بیشتر میکرد ولی در این بین چیزی که مانند خود ذهنم را می جویید
قدیما طرف خونه کرایه میکرد، بهش میگفتیم: ایشالا سال دیگه بتونی همینو بخری.
الان جوری شده که بهش میگیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو تمدید کنی😂🤣😁😆😅
#خنده
◦•●◉✿ - ✿◉●•◦
-
-
امࢪوز سھ شنبھ
ٺاریخ1400/12/17
ذڪࢪ ࢪوز "یا ارحم الراحمین"
8مارس2022
5شعبان1443
ࢪویداد هاومناسبٺهاے روز"ولادٺ زین العابدین(؏)(38ه.ق)-روز جهانے زن"
-
-
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
#تاریخ
◦•●◉✿ - ✿◉●•◦
-
-
و آنان ڪه آیات (آسمانے) ما و لقاء عالم آخرت را تڪذیب ڪردند اعمالشان (ڪه جز برای دنیا نبود) تباه و باطل شود، آیا جز آنچه میڪردند ڪیفر بینند؟
📚سورھ اعراف آیھ۱٤۷
-
-
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
#حدیث
◦•●◉✿ - ✿◉●•◦
-
-
امام علے علیھ السلام:
اوج خیانٺ ڪردن بھ دوسٺ صمیمے وشڪستن عهد و پیمانهاسٺ.
📚غررالحکم ٦۳۷٤
-
-
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
#حدیث
◦•●◉✿ - ✿◉●•◦
-
-
خواهران ما در حالی ڪه چادر خود را محڪم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می ڪنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»
📒رییس جمهور شهید محمد علی رجایی
-
-
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
#جمله ی شهدا