eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
12.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
845 ویدیو
70 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند🌺 🌷چله صلوات،زیارت عاشورا ، هدیه به۱۴معصوم وشهدای والامقام روزی دو قسمت داستان‌های شهدای📚 ادمین 👇 @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 آمدم دست به دامان تو باشم بانو محو زیباییِ ایوان تو باشم بانو اشک را با تو به مأوا برسانم ای عشق! درد را دیده به درمان تو باشم بانو پَر زنم همچو کبوتر به هوای حَرمت تا که جان هست به قربان تو باشم بانو آمدم تا که دلم را به تو پیوند زنم زیر چترِ سر و سامان تو باشم بانو عطر و بوی حَرمت تا به مشامم برسد دیده را غرق به باران تو باشم بانو ذکر و پابوس تو بر لب بکند غوغایی تو غریبی و پریشان تو باشم بانو ❣ساز غزل در هوای بارانی ❣ @ghazalmakerinrainyweather
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ🏴 🟢 داستانی شنیدنی از زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها در کلام ✨ امام صادق علیه السلام میفرمایند: تمام ما اهل بیت ،حرم مان قم است ✨تمام شیعیان ما با شفاعت معصومه (س) به بهشت می‌روند . 🆔@Canal_tavasol_be_shohada
سلام علیکم. ممنونم از کانال خوبتون. از خانم عزیزی که از شهید سید رضا طاهر حاجت گرفتن، یا هر کسی که می‌ره مزار شهید عزیز، درخواست میکنم اگه براشون امکان داره اگه رفتن سر مزار شهید سید رضا طاهر، از شهید بخوان که حاجت ازدواج من و خواهرم که سن هامون بالا رفته رو بدن و خدا همسرانی خوب و مهربون و شهدایی، نصیب ما کنه إن شاءالله ، ما دختران چادری و محجبه هستیم، به شهید بگید که به ما هم عنایتی داشته باشند. سپاسگزارم🌺😔🙏🌹 از کانال خوبتون تشکر میکنم. ممنون میشم پیامم بفرستید کانال 🙏 🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴 سلام ازتون خواهش میکنم پیام منم بزارید که اون دوست عزیز سرمزار شهید برای منم دعا کنه الان دوساله متوسل شدم به شهدا بریدم نمیکشم ۳۸ سالمه ولی اندازه یه ۹۰ساله زجر ودردبه دری کشیدم نمیگم گناه کار نیستم ولی این حق من نیست .هرچه ناله میکنم داد میزنم یکی نیست صدای منه بشنوه بابا خدا قربون بزرگیت توبه غییرازمن هزاران هزارتا بنده سربه راه داری منه روسیاه به جز توکسی روندارم خداااا نزار ازاین چله ها ناامید بشم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏 🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴 سلام و عرض ارادت به همه عزیزان. التماس دعا دارم از شما خوبان که از شهدا حاجت گرفتین. استدعا میکنم برای همسر بنده ام که تو بستر بیماریه و خییییلی خییییلی زجر میکشه دعا کنید. به برکت شهدا شفاش و از خدا بگیرن .... من که روسیاهم بدرگاهش 😞 ولی عااااشق شهدام ازشون بخواید به منه سراپا گناه هم نظری بیندازن 😭 شهید عزیز. سید رضا طاهر. به حرمت جدت فاطمه ی زهرا. سلام الله علیه به پاکیت قسم. از خدا بخواه شفای همه ی بیماران و بیمار منو ...... مریضم هر ساعت و هر لحظه هزار بار میمیره و زنده میشه. 😭 ...براش دعا کنید 🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴 سلام از همه ی شما عزیزان میخوام درحق همه‌ی مریضها وبچه های اوتیسم وخانواده هاشون دعا کنید سرمزار شهدا این بچه هارو دعا کنید فقط وفقط شفاشون و دوای دردشون دست خداست التماس دعا عاقبت بخیر باشید 🆔@Canal_tavasol_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢سلام بزرگوار تشکر از زحمات فراوان شما که خیلی خیلی ثواب میبرید الهی خودتان وخانواده عزیزتان عاقبت به خیر شوید قربون شهیدان برم من همیشه وهرروز صلوات وزیارت عاشورا برشهیدان می‌خوانم دیشب کرامات شهید سید طاهر رامیخوندم گفتم شهید مشکلی الان دوماه دارم هرکاری کردم حل نشد توکاری کن من مشکلم حل بشه و حاجت روایی راتوکانال بنویسم شهید کمکم کرد ومشکلم حل شد قربونش برم الهی حاجت خیلی بزرگ برای قبولی دخترم دارم که تا الان به شهدا متوسل شدم و این مرحله هم شهیدان کمک کنند که دخترم قبول بشه همیشه مدیون شهدا هستم وکاری از دستم بر نمیاد جز صلوات فرستادن ویاد داشتن شهیدان همه زمان خدایا همه حاجت رواشوند ما هم حاجت روا شویم به برکت خون پاک شهیدان 🤲🤲🤲😭😭 🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴 💢سلام خسته نباشيد من خيلى وقت هست متوسل به شهدا شدم اما بد گره اى افتاده توى زندگيم وهر چى توبه واستغفار ومتوسل شدم نتيجه نگرفتم الان ٥ سال شد تر خدا شما واسطه مشكل وحاجت من براى برادرم بشيد ممنون خدا خيرتون بده 🆔@Canal_tavasol_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تک ورها رفتیم تو سنگر فرماندهی،چهار پنج تا از بچه ها را صدا زد بنا شدپنج شش نفری، دعای توسل بخوانیم. وقتی همه جمع شدند،خودش جلوتر از بقیه نشست و خواندن دعا را شروع کرد. واقعاً فراموشم نمی شود آن شب را،سوز صداش تا اعماق وجود آدم را می سوزاند.از همان اول تا آخر دعا، به شدت گریه کردیم خیلی با شوربود. آخر دعا به حالت عجز و زاری گفت:«دعاکنید إن شاءالله این عملیات پیروز بشه که باز دوباره نخوایم بعد از دو سال همین جا بمونیم یا خدای نکرده بریم عقب تر.».... آن شب را تا صبح منتظر دستور حمله ماندیم بعد از اذان صبح هم خبری نشد در تمام طول این مدت صدای تیراندازی و درگیری به گوش می رسید. حدود هفت و هشت صبح بود که آقای غلامپور از پشت بی سیم با عبدالحسین حرف زد و دستور حمله را داد. قبلش ما یک شناسایی کلی از منطقه کرده بودیم. اسم رمز عملیات را به بچه ها گفتیم و باهمان اطلاعات کم زدیم به خط دشمن ،از لابلای نیزارها رفتیم جلو، عجیب بود؛ حتی یک تیر هم به طرف ما شلیک نمی شد تازه وقتی پا گذاشتیم رو دژ دشمن، دیدیم عراقی ها به سرعت باد و طوفان دارند فرار می کنند همه مات و مبهوت نگاهشان کردند برای همه سؤال شده بود که چرا فرار می کنند؟ گفتم به احتمال قوی از دیشب تا حالا تحت فشار روحی بودن امروز صبح تا ما رو دیدن دیگه نتونستن طاقت بیارن یکدفعه عبدالحسین از گرد راه رسید داد زد :«پسر چرا و ایستادین شماها؟!برین دنبالشون، برین.» گویی وضعیت دستمان آمد پا گذاشتیم به تعقیبشان، تا ایستگاه حسینیه دنبالشان رفتیم و تا جایی که جا داشت، ازشان اسیر گرفتیم و غنائم جنگی. تازه آن جا فهمیدیم کار اصلی را بچه های تیپ بیست و یک امام رضا (سلام الله علیه) و نیروهای دیگر کرده اند. از سمت ایستگاه حسینیه از کارون رد شده و دشمن را بریده بودند. دشمن هم منطقه ی پادگان حمید و 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تک ورها به دور و برش اشاره کرد و گفت:«زحمت این ایستگاه حسینیه رو بچه های تیپ بیست و یک کشیدن و جاهای دیگه رو هم لشکر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و نیروهای دیگه آزاد کردن درچه ای ماتش برد انگار مثل بقیه انتظار همچین جوابی را نداشت ناباورانه گفت:« ولی همه جا صحبت از پیروزی شماست میگن خیلی گل کاشتین» عبدالحسین نه برد و نه آورد رک و پوست کنده گفت:«دروغ میگن گردان ما کاری نکرده الان هم همه شون صحیح و سالم این جا هستن، حتی از دماغ یکی شون خون نیومده» مکث کرد ادامه داد:«الان هم منتظر دستورم که بگین برو طرف شلمچه» آقای درچه ای لبخند زدگفت:«شما دیگه تحت فرمان تیپ بیت المقدس هستین باید با آقای کلاه کج "صحبت کنید.» کل گردان رفتیم تو خط جفیر و کوشک،کنار دژ ایران، تو آن منطقه باید پدافند می کردیم و جلوی پاتک های دشمن را می گرفتیم تا ساعت یازده شب با چند تا فرمانده ی دیگر مشغول بودیم نیروها را تو سنگرها تقسیم کردیم و قشنگ آرایش دادیم ،در این میان دل و جان همه تو عملیات بیت المقدس بود اهمیت عملیات این بود که نوک حمله به طرف شلمچه و خرمشهرمی رود یازده و نیم شب، عبدالحسین آمد. رفته بود تو جلسه ی تیپ پیش خودم گفتم:«اگر بیادش حتماً گرفته و ناراحته» به خلاف انتظارم خوشحال بود یعنی بیش از حد شاد و خوشحال نشان می داد؛همین طور می گفت و می خندید! با سابقه ای که از او داشتم معمولاً این طور وقتها که نمی توانست تو عملیات برود،،حالش گرفته می شد و دمغ بود. چند تا سؤال از وضعیت گردان پرسید، به بعضی جاها خودش سرکشید خاطرش که جمع شد، مثل اینکه با خودش حرف بزند گفت:«خب حالا یک جانشین هم می خواد گردان» چشمهام گرد شد. «جانشین برای چی؟» 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تک ورها صدام بلند بود.انگشت سبابه اش را گذاشت رو نوک بینی آهسته گفت: «هیس.» از همان اول حدس زده بودم سری تو کار است اما چیزی نمی گفت، بالاخره جانشین هم برای خودش تعیین کرد. به اش گفت :«خوب هوای گردان رو داشته باش». «شما جایی تشریف می برین حاج آقا؟» «جایی می خوام برم معلوم هم نیست کی برگردم ولی حداکثرش تا صبح فرداست» خداحافظی کرد و رفت حتی مرا هم توی نم گذاشت! کمی بعد دیدم با یک موتور آمد پیش من، بی هیچ مقدمه ای گفت:«سوارشو بریم» فکر کردم حتماً شوخی می کندگفتم: «کجا به سلامتی؟» گفت:«کاریت نباشه تو فقط بشین ترک موتور» هیچ اثری از شوخی تو چهره اش نبود، کاملاً جدی و مصمم. گفتم:«خطمون این جاست کارمون این جاست کجا بریم؟!» «همه چی الحمدالله خاطر جمع شده سوار شو بریم» نگاهم بزرگ شده بود عبدالحسین کسی نبود که تو هیچ شرایطی گردانش را تنها بگذارد. پرسیدم: «آخه خبری هست؟» با ناراحتی گفت:«تو چکار داری به این حرفها؟ سوار شو دیگه.» خواه ناخواه سوار شدم تا یک مسیری رفتیم دقیقاً یادم نیست کجا بود که موتور را نگه داشت.گفت:«بپر پایین»پیاده شدم موتور را گوشه ای گذاشت و خودش هم آمد،تو تاریکی شب به یک سنگر بزرگ اشاره کرد و گفت:«بیا بریم اون جا تجهیزات بگیریم» کلمه ی تجهیزات، معمولاً با رفتن تو عملیات همراه می شد مثل شوک زده ها گفتم: «تجهیزات؟!» 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»