eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
417 دنبال‌کننده
27هزار عکس
14.6هزار ویدیو
70 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 "تقصیر شماست......." !🔹 در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سیدعلی موسوی كه در تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل می كرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد. ایشان می گفت: “یك روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم *ریچارد نیكسون* - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است. به دلیل كثرت دانشجویان كلاس ها در آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می آمد دیگر فرصت آشنایی با یكایك دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می پرسید. در یكی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد. این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او ترجمه انگلیسی را تهیه كردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند. در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور می كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش كردم. روزی از روزهای آخر ترم در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم خبر و تصویر دردناك خودسوزی یك جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست! من با اضطراب سخن او را می شنیدم و با خود می گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟ او سپس از نهج البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالك اشتر را كپی گرفته ام و هر روز می خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور می كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می پرسد این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است! دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می دانی درد امثال این جوان كه زندگی شان به نابودی می رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی شناسند! آری، *تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده اید!* دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است.” این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد. پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشك در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت علی بن ابی طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: “شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! *باید پیام های امام علی را چون سیم كشی برق و لوله كشی آب به دسترس یكایك انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند !* السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام
هر کس ز دم بزند هموطن ماست « رزمنده یمنی »
📝 💠 لم تقولون ما لا تفعلون 🔸خیلی از ما بعد از شنیدن این آیه، یک مسئول حکومت، استاد دانشگاهمان، محله و یا بطور کلی یک آدم باسواد با ظاهر را تصور می کنیم. 🔸شکی نیست که این افراد تاثیر زیادی در جامعه دارند و باید آنچه می‌گویند عمل کنند، اما باور کنید ما هم بدون میکروفون، بدون وعظ و کرسی و یا مسئولیت میتوانیم مصداق این آیه باشیم. 🔸همین قدر که میدانیم و عمل نمی کنیم کفایت میکند، همینقدر که در تاکسی در مورد هرچیزی اظهار نظر میکنیم و مردم را به باد های ناعادلانه می گیریم و آنان را امر و نهی به مطلوب خود می کنیم، کافی است. 🔸امام (عليه السلام) فرموده است دو گروه کمر مرا مي‌شکنند: گروه اول جاهلي است که باشد و گروه دوم عالمی است که به سخنان خود عمل نميکند. 🔸يکي از گروه‌هايي که به و حقانيت ارزش‌ها صدمات جبران ناپذير وارد مي‌کنند، عالمان بی عمل هستند. 🔸 نسبت به چنين کسانی واکنش نشان داده و آن‌ها را شبيه به چهارپايانی معرفي کرده است که کتاب‌هايي را حمل مي‌کنند اما از متن و محتوای آن بی خبرند. 💠تشبيه عالمان بی عمل 🔸شيخ شيرازی مينويسد: که عالمان بی عمل به زنبوران بی عسل مانند 🔸در تعبير قرآنی آنان را به خران باربری همانند ميسازد که انبانی از کتاب را بر دوش خويش حمل ميکنند. 🔸و يا به سگانی تشبيه مي‌کند که به زمين چسبيده‌اند و پارس‌های بيهوده ميکنند. 🔸و برخی از ايشان که از علم و دانش خويش سخن مي‌گويند و بدان عمل نميکنند را به اهل مقت ميشناساند. مقت به معنای شدت خشم است و آنان کسانی هستند که خداوند نسبت به ايشان بسيار خشمگين ميباشد؛ زيرا چيزهايی را مي‌گويند که خود بدان عمل نميکنند.
📝 🔸 از مسائل بسیار مهمی که به آن شدیدا اهتمام دارد ،نگهداری حرمت و آبروی و از و تفتیش آنها است. 🔸 تجسس و خبر جویی از اندرون زندگی شخصی جایز نیست و به هیچ کس اجازه داده نشده است که اسرار ولغزش های مردم را افشا کند. 🔸 امنیت و آسایش خاطر همگانی مردم با موارد فوق فراهم می شود و ادله متعددی شامل آیات و روایات نیز بر عدم جواز چنین مسئله ای دلالت دارد که عبارتند از : 🔸 متعال می فرمایند « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْكُلَ ...» 🔸 ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری گمان ها درباره دیگران بپرهیزید، به راستی که برخی از گمان ها گناه است درباره یکدیگر نکنید و بعضی از شما بعضی نکنند ،آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت مرده خود را بخورد ؟ 🔸طبق نظر مفسرین منظور از کلمه( و لا تجسوا) تحریم کنجکاوی و دنبال کردن لغزش های اهل اسلام است چنانچه در مجمع البیان مرحوم طبرسی فرموده است که در پی جستجوی عیب های مردم نباشید. 🔸 اسلام صلی علیه و آله نیز می فرمایند: در باره لغزش های مۆمنین تجسس نکنید ،چون که هر کس لغزش های برادران مۆمن خود را پی جویی کند ،خداوند نیز لغزش های خود او را پی جویی خواهد کرد و او را بی آبرو و رسوا خواهد کرد هرچند که در درون خانه اش باشد (اصول کافی ج2 /3355 ،کتاب ایمان و کفر ،باب من طلب ثمرات المومنین ج5 ) 🔸 امام علیه السلام در نامه معروف خود به مالک به عنوان حاکم مصر چنین می نویسد: کم ارج ترین افراد نزد تو باید کسانی باشند که نسبت به کشف و پخش عیوب و اسرار مردم حریص تر و بی باک ترند برای اینکه نوعاً مردم دارای عیوبی هستند که حاکم برای پنهان داشتن آنها از همه سزاوارتر است. 🔸 پس هرگز در صدد کشف کردن آن لغزش هایی که پنهان از تو (پنهان از حکومت ) صورت گرفته بر نیا 🔸 تو به عنوان حاکم مسلمین فقط مسئول پاکسازی جامعه از آلودگی ‌های آشکار و ظاهری هستی ،درباره لغزش های پنهان مردم ، خداوند خود داوری خواهد
⭕️ 🔻حاج‌اسماعیل : دل‌های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است؛ وقتی به علیه‌السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است؛ شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود؛ ولی آب کُر نه تنها نجس نمی‌شود، بلکه متنجس را هم پاک می‌کند...👌🏻 👤 عقیق
🔵 روزی یکی از دوستان اهل به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در خم استناد کردم. ایشان می‌گفت: «مولا» در این حدیث به معنای آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده‌ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی. 😊 👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: می‌خواستم بهت بگم: . گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده‌ام منتظرم بودند و باید می‌رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می‌کنی؟🙄😠 گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می‌روی و شما را از راهتان بر می‌گردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت می‌شوی و در عقل من شک می‌کنی، ولی وقتی اسلام ده‌ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می‌دانی؟ 😉 آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»🙂 خاطره ای از از علمای برجسته بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید. 📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138 الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين والائمة المعصومين عليهم السلام...
مالک را گفتند : چگونه است که تو هیچوقت، حتی در مه آلودترین ایام هم، راه را "گم" نمیکنی؟ مالک پاسخ داد: در غبار فتنه‌ها، چشم به "انگشت اشاره" دارم....
▪️علامه محمد تقی جعفری ره میگفتند: برخی ازجامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تاپیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش بسیاری ازموجودات،معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آنست. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آنست. معیار ارزش پول پشتوانه آنست؛ اما معیار ارزش انسانها درچیست؟ هر کدام ازجامعه شناسان،سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند. هنگامی که نوبت به بنده رسید،گفتم: اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسیکه عشقش یک آپارتمان ۲ طبقه است،در واقع ارزشش بمقدار همان آپارتمان است. کسیکه عشقش ماشینش است، ارزشش بهمان میزان است. اما کسیکه عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را... شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. هنگامیکه تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان،این کلام ازمن نبود، بلکه از شخصی بنام علیه السلام است 💬محمد رضا یوسفی ‌🇮🇷⁩
♨️ شهیــد مطهــری: 🔹 یک وقت می‌گوییم (علیه‌السلام) را "که" کُشت؟ و یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!! البته عبد الرحمن ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم: جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی! 🔹 همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است ؛ علی به جهالت و نادانی اینها ترحم می‌کرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت‌المال می‌داد 🔹 ابن ابی‌الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که و چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم.... 📚اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص ۷۷
💞 توصیف از زبان ...