eitaa logo
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
202 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3⃣ خطبه ها که تمام شد، نماز را قامت بستیم. مردی که میگفتند سریع آمده تا برود، سوره جمعه تلاوت کرد:) نماز عصر را اگر قبلا به شخص دیگری محول میکرد،اینبار خودش قامت بست. دقایقی برای تعقیبات نماز عصر نشست. با تربت سیدالشهدا صورتش را متبرک کرد.با اطرافیان احوالپرسی کرد و بعد رفت... حالا تاریخ مانده بود و یک صفحه بزرگ برای نوشتن از این حماسه؛ بنویسد، رزمایش ۲ میلیونی شهادت طلبی ایرانی ها؟ زن و بچه و پیر و جوان ایران اسلامی از همه جای ایران آمده بودند،علی رغم تمام تهدید ها،خطر انفجارها و ترور ها،تا بگویند عهدشان با سیدخراسانی را با خون امضا میکنند. (به آنها که زرد مینویسند؛ برای ساندیس است. بگویید حتی آب خنک هم نبود!) نماز که تمام شد؛ میلیون ها نفر به خیابان ها وحتی زیر خیابان ها پخش شدند تا از حماسه امروز بگویند. ساعتها طول کشید تا قفل مترو بازشود،تا اتوبوس ها بروند،تا ترافیک روان شود و تا ما به قم برسیم. اما شاد بودیم. که انگار سال یازدهم هجری است،و ما از اینکه علیِ زمانه را تنها نگذاشته ایم خوشنودیم:) خوش به حال ما. ✍زهرارضائی صرمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدمت دوستان بزرگوار قسمت های ۴۶،۴۷ رمان تنهامیان داعش تقدیم میشود به شهید عزیزمدافع حرم شهید عباس دانشگر باذکر صلوات وفاتحه « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁 ❤️‍🔥 💣قسمت با یک دست نارنجڪ و با دست دیگر دهانم را محڪم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشت‌زده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد : _از دیشب ڪه زخمی شدم خودم رو ڪشوندم اینجا تا شماها بیاید ڪمڪم! و صدایی غریبه می‌آمد ڪه با زبانی مضطرب خبر داد : _دارن میرسن، باید عقب بڪشیم! انگار از حمله نیروهای مردمی ڪرده بودند ڪه از میان بشڪه‌ها نگاه ڪردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یڪی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میڪرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیڪ بودند ڪه دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی‌اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سرحیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده‌بودم ڪه تنها به بهای از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا﴿س﴾ را گرفته و بارؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم ڪه دیدم یڪی عدنان را با صورت به زمین ڪوبید و دیگری روی ڪمرش چمباته زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میڪشید، ذلیلانه دست و پامیزد و من از ترس در حال جان ڪندن بودم ڪه دیدم در یڪ لحظه سرعدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی ڪه پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ ڪرده بود ڪه انگار دیگر خونی در رگهایم نبود. موی عدنان در چنگ همپیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشی‌ها دیگر ڪاری در این خانه نداشتند ڪه رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم ڪه چشمانم از وحشت خشڪشان زده وحس میڪردم بشڪه‌ها از تڪانهای بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی ڪه دیگر به‌دوزخ رفته و هنوز بوی‌تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیڪردم از پشت این بشڪه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود ڪه از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاه‌چال را شڪافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشڪ، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای‌خودی بر سنگرهای‌داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بڪوبند و جانم را بگیرند ڪه با داغ اینهمه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیڪ‌ظهر شده و میترسیدم از جایم تڪان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی‌ شوم. پشت بشڪه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر ازخیالم رد میشد و عطش عشقش با اشڪم فروڪش نمیڪرد ڪه هرلحظه تشنه‌تر میشدم. شیشه آب و نان خشڪ در ساڪم بود واینها باید قسمت حیدرم میشد ڪه در این تنگنای‌تشنگی‌وگرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ⊰✾✿✾⊱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁 ❤️‍🔥 💣قسمت دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس قاتل جانم شده بود ڪه هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض داعشی‌ها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هرچه‌ بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند : _حرومزاده‌ها هر چی زخمی و ڪشته داشتن، سر بریدن! و دیگری هشدار داد : _حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه! از همین حرف باور ڪردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای‌مردمی سر رسیده‌اند ڪه مقاومتم شڪست و قامت شڪسته‌ترم را از پشت بشڪه‌ها بیرون ڪشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد ڪشیده‌بود ڪه دیگر توانی به تنم نمانده و دربرابر نگاه‌خیره رزمندگان فقط‌ خودم را به سمتشان میڪشیدم. یڪی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد : _تکون نخور! نارنجڪِ دردستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند داعشی باشم و من نفسی برای دفاع ازخود نداشتم ڪه نارنجڪ را روی زمین رها ڪردم، دستانم را به نشانه تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از ڪجای قصه باید بگویم ڪه‌ فقط اشڪ ازچشمانم میچڪید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یڪی با نگرانی نهیب زد : _انتحاری نباشه! زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد ڪه زخم دلم سر باز ڪرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق‌هق گریه در گلویم شڪست.با اسلحه‌ای ڪه به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیڪر بی‌جان ڪاری برنمی‌آید ڪه اشاره ڪردند از خانه خارج شوم.دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین میڪشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند ڪه باآخرین نفسم زمزمه ڪردم : _من اهل آمرلی هستم. وهنوز ڪلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند : _پس اینجا چیڪار میڪنی؟ قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده‌اند ڪه یڪی سرم فریاد زد : _با داعش بودی؟ و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده ڪه به‌سمتشان‌چرخیدم و مظلومانه شهادت دادم : _من زن حیدرم، همون‌ڪه داعشی‌ها شهیدش ڪردن! ناباورانه نگاهم‌میڪردند و یڪی‌پرسید : _ڪدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم! و دیگری دوباره بازخواستم ڪرد : _اینجا چی‌ڪار میڪردی؟ با ڪف هر دو دستم اشڪم را از صورتم پاڪ‌ ڪردم و آتش مصیبت‌حیدر خاڪسترم ڪرده بود ڪه غریبانه نجوا ڪردم : _همون ڪه اول اسیر شد و بعد... و از یادآوری ناله حیدر و پیڪر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شڪست و به خاڪ افتادم. ڪف هر دو دستم را.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ⊰✾✿✾⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم گرامیداشت مقام سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله و سردار نیلفروشان و شهدای مقاومت با حضور مسئولین شهرستان کهک(امام جمعه:حاج آقا صبوری فیروز آبادی_ رئیس اداره تبلیغات:حاج آقارحمتی _ بخشدار مرکزی: آقای تاری) در مسجد چهارده معصوم روستای صرم ۱۲ مهر ۱۴۰۳ با سخنرانی حجت‌الاسلام حسینی دانشور و اجرای گروه سرود پسران انقلاب و پخش کلیپ
هدایت شده از صابرین نیــوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨هر کسی فکر تجاوز به جمهوری اسلامی ایران در مخیله اش عبور کند باید خود را آماده دریافت سیلی های محکم و مشت های پولادین کند ٣ ـــــــــــــــــــــــ نیوز اخبار جبهه مقاومت👇 🆘https://eitaa.com/joinchat/3446145028C5debdd19a3
❌رسانه های باند تبهکار صهیونیستی در چند محور زیر در حال عملیات روانی گسترده هستند ☘شهادت سید هاشم صفی‌الدین ☘زخمی شدن سردار قاآنی ☘حمله قریب‌الوقوع رژیم به ایران ❌دوستان دقت کنند ماشین جنگ رسانه ای رژیم بشدت برای رسیدن اهداف مختلف فعال شده.
❌‏محمدباقر قالیباف: وقتی توفیق خدمت در نیروی انتظامی پیدا کردم، حضرت آقا حرفی به من زد. ☘فرمودند: وقتی خورشید طلوع می‌کند، نگاه نمی‌کند در شبی که گذشت چه کسی تا صبح عبادت کرد و چه کسی گناه کرد؛ به همه یکسان می‌تابد. امنیت برای مردم مثل خورشیدی است که صبح طلوع می‌کند. ♥️تبریک به مناسبت هفته نیروی انتظامی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
2.47M
🔴توضیحات در مورد جنگ روانی صورت گرفته توسط دشمن در ۲۴ ساعته گذشته 📌به کانال بپیوندید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2400125148C641b5bf1ba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ مفصل مجری صدا و سیما به علی دایی که گفته بود مسئولان فقط به فکر غزه و لبنان هستند! 👆 نکته مهمی رو گفتند صدها میلیارد از پولها و امکانات کارخانجات بزرگ بجای اینکه هزینه کارگرها بشه صرف لاکچری بازی فوتبالیست ها و سلبریتی ها میشه ‌ . اگه این ریخت پاشها برای یک مشت فوتبالیست و سلبریتی جمع بشه و هزینه کارگرهای همون کارخانه ها بشود مشکلات اقتصادی خیلی از مردم حل می‌شود و این جماعت ویژه خوار هم شکم فربه نمیکنند که اینجوری علیه امنیت مملکت گنده گویی بکنند..‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش مردم وقتی متوجه می‌شوند شهید «سیدحسن نصرالله» در دوران دفاع مقدس، دوشادوش رزمندگان ایرانی با بعثی‌ها می‌جنگید.
🔻📸استراحت خانوادگی/ عکسی که دیروز میلیون ها بار دیده شد.😍 ✅ @qome_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ احمد آقا قلیزاده گرافیست حوزه هنری آثار ضد صهیون خود را در جهت نشر در اختیار ما قرار دادند🙏
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 انتشار برای اولین بار!!! 🔴 اگر میخواهید فلسفه در و چرایی آنرا خوب متوجه شوید این ☝️فیلم را بادقت ببینید و منتشرش کنید! https://eitaa.com/behzadzare
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ‌پیش بینی خوش چشم؛ کارشناس بین الملل از تقابل احتمالی رژیم صهیونیستی با ایران ـــــــــــــــــــــــ نیوز اخبار جبهه مقاومت👇 🆘https://eitaa.com/joinchat/3446145028C5debdd19a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝آقاجانم یا صاحب‌الزمان سلام بر شما و بر شادی گردآمدن قلبهای ما در سایه‌ی دستان مبارک شما سلام بر آن لحظه‌ای که پراکندگی‌های هوا و هوس را به نگاهی آرام می‌کنید🏝 ▫️السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ 🌹 ارباب خوبم سلام روی زمینیم  آسمانی از دعاییم مشغول ذکر دلنشین صلواتیم وقتی که دلتنگ حسینیم ، عاشقانه با هر سلام صبحگاهی کربلاییم 🌹صلی الله عَلَيْكَ یا ابا عبدالله الحسین 🌹 اللهم الرزقنا زیارت الحسین