لااقل صدها غزل در وصف ِچشمت گفتهام ؛
خاک ِعالم برسرت ، یکذره با احساس باش .
منظومهی ِچشمان ِتو با خط و مدارش ؛
بر هم زده یک باره همه جاذبهها را ..
نگاهم کرد و لرزیدم ؛ خجالت میکشم از او ..
بگویید عاشقت گفته : نگاه ِمحشری داری !
کافهچَکامه .
- یكکاییشدن ِچکامهی ِقشنگم ! ^^
- هزاروصدتاییشدن ِچکامهی ِقشنگم ! ^^
خواب دیدم آمدی بوسیدیام ، خوابم پرید ..
عشق ِمن بوسیدنت هم بد زماناست ، هفت ِصبح ؟
میان این شلوغیها دلم یک بوسه میخواهد ،
تمارض کن به غشکردن نفس مصنوعیت با من .
کافهچَکامه .
-
چشمهایت شعر و مردم شعر دزدی میکنند ،
حفظ چشمان ِتو از آیات ِقرآن سختتر !