کافهچَکامه .
-
چشمهایت شعر و مردم شعر دزدی میکنند ،
حفظ چشمان ِتو از آیات ِقرآن سختتر !
جنگ ترکیبی ِچشمان و لبت خونریز است ؛
- بهخدا خوبترین فاجعهی ِایرانی :))
تو خواب ِروزهای ِروشن ِخود را ببین ای دوست !
شبت خوش ؛ گرچه امشب نیز ، من تا صبح بیدارم ..
مُردم و زنده شدم تا کهتو لبخند زدی ..
بارالها ! ملك ُالموت به این زیبایی ؟
چشم در چشم تو انداختم و زنده شدم ،
یُخْرِج ُالحَى َّمِن َالمَیِّت ِ؛ چشمان ِتو بود .
- من از خاطر نخواهم برد رنگ ِچشمهایت را . .
عسل فاسد نخواهد شد ، اگر صدسال هم باشد .
کافهچَکامه .
گاه می خواهم بگویم دوستت دارم ، ولی . . این حواس ِمادرم بیش از فتا جمع من است !
مادرم طعنهزنان گفت ، دلت اینجا نیست !
طبق ِمعمول نگفتم که حواسم به تو بود .