مُردم و زنده شدم تا کهتو لبخند زدی ..
بارالها ! ملك ُالموت به این زیبایی ؟
چشم در چشم تو انداختم و زنده شدم ،
یُخْرِج ُالحَى َّمِن َالمَیِّت ِ؛ چشمان ِتو بود .
- من از خاطر نخواهم برد رنگ ِچشمهایت را . .
عسل فاسد نخواهد شد ، اگر صدسال هم باشد .
کافهچَکامه .
گاه می خواهم بگویم دوستت دارم ، ولی . . این حواس ِمادرم بیش از فتا جمع من است !
مادرم طعنهزنان گفت ، دلت اینجا نیست !
طبق ِمعمول نگفتم که حواسم به تو بود .
نازنين يكلحظه در فكرم كمى آرام بگير ،
خستهام از بس نمازم را از اول خواندهام .
درس ِمنطق نده دیگر تو به این عاشق که ،
از همان کودکیام مدرسه را دوست نداشت .
به کوری میکشید ایکاش ، کارم بیتو چون یعقوب ..
ولی هرگز نمیدیدم عزیز ِدیگران هستی .