_پریشب اینا بود که میخواستم بگم خیلی دلم براتون تنگ شده:) برای ناشناس گذاشتن و باهم از هر دری حرف زدن. حقیقت اینه که اره واقعا درگیر بودم، ممبرام همیشه برام اهمیت داشتن و دارن ولی خب اوضاعم ی کم قر و قاطی و جدیده و تا بیام با همه چی مچ شم و زندگیمو وفق بدم طول میکشه. خصوصا این دوران امتحانا که با مریضی هم ترکیب شده و خلاصه که ممنونم که درک میکنید:) البته من هنوزم باهاتون واقعا احساس صمیمیت میکنم، نمیدونم شما چرا این حسو ندارید:) . _من ناشناسایی که فک میکردم همون موقع باید جواب داده بشنو گذاشتم عزیزم، پیام شما قطعا مهم بوده و من هم دنبال فرصتم که بذارمشون حتما، و شرمندم واقعا اگه ناراحت شدید:) پیاماتونو همیشه سریع میخونم و لذت میبرم و خوشحال میشم، فقط وقت نمیشه بذارم کانال الانم ی عااااالمه ناشناس تلنبار شده روهم که واقعا نمیدونم چجوری باید بذارمشون کانال:/ درهرصورت، منو ببخشید؛ من اصلا و ابدا قصدم ناراحت کردن یا خدایی نکرده کم محلی کردن نیست، من همه پیاماتونو میخونم.

راستی روز پسر مبارک، بالاخره پسراهم ی روز به اسمشون شد🗿

I swear I don't love the drama; it loves me:/

دلم میخواست الان کُلتمو میذاشتم رو شقیقه یکی که رواعصابم راه رفته و با حرص و از لای دندونای کلید شده میگفتم: Don't mess around with me و بعد شمرده تر و با تاکید بیشتر میگفتم: Do not_f***ing_mess around_with_me و اون f word هم با تاکید و محکم میگفتم، و بعد با خیال راحت از این که تهدیدم کارساز بوده به کُلتم ی فشار میاوردم و سر طرفو محکم هل میدادم و بعد با همون خشم از اونجا میزدم بیرون ولی خب متاسفانه تو خوابگاه نشستم دارم مشاوره میخونم برای امتحان فردا و اینجاهم نه هالیووده نه little Italy امریکا🗿 #VisualBook

📽Godfather Michael Corleone #VisualBook

بچه ها واقعا درسای یادگیری از حفظیات خیلی راحت ترن:/ هرچند به قول ی بنده خدایی ما کلا چیزی تحت عنوان درس حفظی نداریم، بلکه همون درس حفظی هم در مرحله اول باید فهمید و یاد گرفت بعد حفظ کرد ولی بازم اونایی که عمدتا یادگیری ان تا حفظی راحت ترن🚶

یکی دیگه از خوبیای خوابگاه در کنار تمام بدیا و سختیاش، اینه که یاد میگیری چجوری با مردم زندگی مسالمت آمیز داشته باشی و باهاشون معاشرت کنی یاد میگیری بیشتر از خودت بگذری و میفهمی همیشه نباید خواسته های تو براورده شه یا راحتی تو درنظر گرفته بشه چون زندگی جمعیه حالا بستگی به خود شخص هم داره ها، مثلا ی سریا بداخلاق و نسازن و هم زندگی رو برای خودشون سخت میکنن هم اطرافیانشون ولی اونی که میخواد رشد کنه کم کم شرایط میاد دستش و فردا تو اجتماع و حتی خونواده هم اوضاع بهتری داره چون تجربه ی زندگی کاملا جمعی رو کسب کرده ربطی هم به درونگرایی برونگرایی نداره، الان درونگراهاهم اینجا آداب معاشرت و اجتماعی بودن یاد میگیرن و هروقتم به تنهایی نیاز دارن میرن تو سالنی محوطه ای جایی وقتی داشتم میومدم بابام بهم میگفت که خوابگاه خیلی فرصت خوبیه واسه خودسازی، و من اونموقع دقیق متوجه نمیشدم منظورشو ولی الان کاملا میفهمم تجربه خیلی چیز خوبیه #خوابگاه

ی چیز دیگه هم این که خوابگاه ی خاصیتی داره که تو از کسایی که ازشون اول خوشت نمیومد دیگه بدت نمیاد، چرا؟ چون هر روز داری میبینیشون و باهاشون زندگی میکنی، چجوری میخوای از کسی که هرروز جلوی چشماته بدت بیاد؟ و البته ب خاطر همون زندگی و باهم بودنه ویژگیای خوب طرفم میبینی کم کم و میفهمی اونقدری که تو ازش بدت میومده یا باهاش نمیساختی بد نبوده بنده خدا، البته که معمولا اوناهم سعی میکنن بیشتر بسازن با بقیه به خاطر شرایط، اینطوری میفهمی که باید به دیگران فرصت بدی تا خود خوبشونو نشون بدن و حتی اگه ی وقت دلخوری ای هم پیش بیاد یا حالا بحثی بشه، تو فقط ناراحت شدی ولی دو روز بعد دوباره همه چی نرماله، مثل رابطه خواهر برادراس تقریبا #خوابگاه

و البته این که با چن نفر هستی که هم سن و سال و هم نسل خودتن هم واقعا خوب و خیلی مواقع لذت بخشه، همو درک میکنید یا همیشه باهم میتونید ی تفریحی بکنید و علایق و سلایق مشترکم دارید، خصوصا اگه کلاسا و رشته ها و شهراتون یکی باشه چون دیگه از نظر درسی هم همو درک میکنید اگه من بدیای خوابگاهو همش میگفتم یا میگم، چون تو ذهن خیلیا رویایی و ایده آل و غیرواقع گرایانس خوابگاه و فک میکنن کویته🗿 #خوابگاه

درکل خیلیا میرن خوابگاه به خاطر عشق و حال(که البته فقط ی حدی موفق میشن و تصورشون اونقدر درست نیست اینو قبلا گفتم) ولی اگه برای رشد و خودساختگی و تجربه بهش نگاه کنی میتونه به جای ی دورانی از زندگیت ک یللی تللی بوده باشه، ی دوران خوب و طلایی از زندگیت باشه که حاصلش ی ورژن بهتر و درست تر از توعه و ی عالمه تجربه #خوابگاه

نکته: تفاوتا و اختلافا و سختیاس که باعث میشن خودتو بسازی و زندگی جمعی یاد بگیری جای دعوا و خودخواهی و بداخلاقی، مثلا یکی خوابش میاد تو میخوای درس بخونی، تو میری بیرون که هم اون راحت بخوابه و لامپو خاموش کنه هم تو درس بخونی یا تو وسواسی، کمتر گیر میدی به بقیه و حتی وسواس خودتم میتونی کم کم درست کنی چون اطرافیانت که به وسواس تو اهمیت نمیدن یا چمیدونم مثلا تو خیلی مرتبی، اون یکی نامرتبه؛ باهم توافق میکنید که شلختگیاش فقط رو تخت خودش باشه نه وسط اتاق کارارو تقسیم میکنید و خلاصه که کنار میاید دیگه. #خوابگاه