Motivation🇮🇷🇵🇸☝🏻
وایب انیمه یور نیم فراموش نشدنیه:)) #Song
حسی که به انیمه قلعه متحرک هاول دارم:
Motivation🇮🇷🇵🇸☝🏻
#Piano #Violin #Music #Instrumental
و اهنگ معروف فراموش نشدنیش:)
هدایت شده از 𝖲︎𝗍𝗎𝗉𝗂𝖽 𝗋𝖾𝗆︎𝗂𝗇︎𝖽𝖾𝗋
ᯓ𝐂𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾
فور کنید و تگتونو اینجا بزارید ; سه صفت بگید تا بگم چند درصد اون صفت هستید + به یه رنگ تشبیهتون کنم .
ظرفیت 30ch
زمان:
حجم:
1.99M
ولی من واقعا عاشق زندگی کردنم:))
#Song
هدایت شده از ذوالجــــناح
دین زدگی مردم به حدی رسیده که جا پارک گیر نمیاد نزدیک هیئتا.
Motivation🇮🇷🇵🇸☝🏻
دین زدگی مردم به حدی رسیده که جا پارک گیر نمیاد نزدیک هیئتا.
اصن بخدا ملت خودشون میرن بیرون در به در دنبال روضه میگردن:)
ی سریا صبح و ظهر و شب میرن روضه
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
تقدیم به چنلِ Motivation🤍🫀؛
قدم هایم را تند تند بر میداشتم و کیک شکلاتی را در دستم گرفته بودم و به سمت در خروجی می رفتم ، که ناگهان پایم روی موزاییک ها لیز خورد و پخش زمین شدم . با ناباوری سرم را بالا آوردم و نکاهم به کیک که روی زمین افتاده بود و نابود شده بود افتاد ، با بغض کیک نابود شده را برداشتم و روی پاهایم ایستادم ، صدای قدم های ریوجی شنیده میشد ، ریوجی کنارم ایستاد و گفت
- پناه؟!چی شد یهو؟! خوبی خودت؟
با چشمانی اشک آلود نگاهش کردم
+ ریوجی .. کیک .. کیک افتاد ، حالا سوپرایزمون چی میشه؟!
ریوجی پس از چند دقیقه که انگار در فکر فرورفته بود با لبخند گفت :
- این خودش یه پا سوپرایزه بابا .. حالا میفهمی
وخنده ای مرموزانه روی صورتش نقش بست ، کشان کشان از پله ها پایین آمدم و به کیکی که دیگر کیک نبود خیره شده بودم ، نفسی عمیق کشیدم و لبخند زنان به سوی پارک رفتیم . هارمهر زیر درخت روی چمن ها و زیرانداز رنگینمان نشسته بود و با یگانه(ادمین یگانه پیراهن چهار خونه سبز) گرم صحبت بود ، رسیدیم ، من و ریوجی نشستیم ، هارمهر وقتی نگاهش به کیک افتاد شروع به خندیدن کرد و با خنده گفت :
_ پوفففف این چه کیکیه؟؟ این که خودش یه پا سوپرایزه!
من همینطور که دامنم را میفشردم با صدای نسبتا بلند گفتم
+ هارمهر! من که نمیخواستم اینطوری بشه ...
حرفم قطع شد چون نگاهم به دست ریوجی کشیده شد که آرام و خیلی نامحسوس به زیر کیک میرود .. من این صحنه را میشناختم! سریع موبایلم را از کیفم درآوردم و دوربین را آماده گیر انداختنِ لحظات کردم و ریوجی با لبخندی ملیح به یکباره کیک را به صورت هارمهر برگرداند! یگانه شروع به خندیدن کرد و همینطور که چیپس را باز میکرد گفت
~ وای دمت گرم ریوجی ! به این میگم سوپرایز
و سوتی کشید و ریوجی بلافاصله گفت :
- آره هارمهر خان ! آره ! جبران اون همه حرص دادنات !
من با خنده ادامه حرف را گرفتم ؛
+ بابا ریوجی انگار خیلی محکم زدی تو صورتش ! هارمهر گناه داشت ! والا اینجا که انگار هارمهر مظلوم واقع شده !
من همچنان از این صحنه گرانبها فیلم و عکس میگرفتم : صحنهای که صورت هارمهر با کیک پنهانِ پنهان شده بود!
یکدفعه هارمهر از پشت روی زمین افتاد ! همه متعجب و نگران به سمتش رفتیم ، من با اضطراب و صدایی لرزان و نگران گفتم :
+ ریوجیییی!! نگاه چی شدددد ، یه کلیپ دیده بودم تو کیکا چیزای خطرناک هستا .. حالا چی کار کنیممم؟؟
اشک دیدهام را تار کرده بود ،
- ... بابا من خودم به فروشنده گفتم کیکی بده که چیز خطرناک توش نباشه !
~ بدبخت شدیم ! انگار امروز سوپرایز پشت سوپرایزه ! حالا چه خاکی تو سرمون بریزیم؟!
بعد از کمی مکث ریوجی ادامه حرفش را گرفت :
- اگه چیزیش شده باشه .. خودمو نمیبخشم
و بعد آب دهانش را قورت داد ..
- باشه ! حالا بزارین ببینم صورتش چیزی شده یانه ..
تا ریوجی به سمت هارمهر خم شد درعرض چند ثانیه هارمهر دستش را روی خامه روی صورتش کشید و به صورت ریوجی مالید ..
_ فکر کردین فقط خودتون سوپرایز بلدین؟
و صدای خندهاش کل پارک را در بر گرفت ...
روی چمن های خیس خورده ، با چیپس و آبمیوهای ساده و کیکی نابود ، کنارِ دکهای کوچک با آدم هایی خاکی .. و ساده بودن چقدر زیباست .. آری زندگی این است ، همین صدای خندهی ما که کل پارک را در بر گرفته .
🛐💗¦⇢@Panahqah
Motivation🇮🇷🇵🇸☝🏻
تقدیم به چنلِ Motivation🤍🫀؛ قدم هایم را تند تند بر میداشتم و کیک شکلاتی را در دستم گرفته بودم و به
چه باحال بود👌🏻😂😂لذت بردم قشنگ حس کردم تولدم همین الانه تو تابستون😂
واقعا زیبا بود بزرگوار خیلی ممنونم لطف کردید🙏🏻✨🌸