_ سر سانتیاگو ، شما بستنی هم نخوردین؟؟؟
$ خیر خانم کوچک ، حتی اگر امتحانش هم کرده باشم تا الان فراموش کردم
نگاهش رو از بقیه گرفت و به یه نقطه نامعلوم خیره شد
$ چیز های خیلی زیادی هست که امتحان نکردم
ساشا با تعجب گفت
_ شما....خیلی با خودتون بیرحمید...چرا؟؟؟
$ بی رحمی راهیه برای زنده موندن. باید چشم روی چیز های زیادی ببندی تا بتونی از چیزهایی که دوست داری محافظت کنی
سبشن عین احمق ها پرسید
~ حتی بستنی ؟
اما آرنج چاکی به سرعت توی کمرش کوبیده شد . ادموند لبخند کمرنگی زد اما به سرعت جمعش کرد
$ نه ، این چیزا رو صرفا امتحان نکردم چون وقت نداشتم
#پارهای_از_ترشحات_مغزم
هدایت شده از توییت فارسی
نمیدونم چجوری توضیح بدم ولی دلم میخواد بخاطر اینکه نمیتونم همچین چیزایی بکشم گریه کنم.
•مامان ساما•
@farsitweets
هدایت شده از عاشقان ماه
دیشب عجیب ترین خواب زندگی مو دیدم😐🤦♀
خواب دیدم بندیکت کامبریج مارو دزدیده
オレンジ色の春の花✨🍊
دیشب عجیب ترین خواب زندگی مو دیدم😐🤦♀ خواب دیدم بندیکت کامبریج مارو دزدیده
اخجون چه خواب خوبی 🌝🌝🌝
هدایت شده از صندوق پستی نینا
پنجاه تاییت موبارککککک میتسوری سانننن🎊✨️✨️✨️✨️
#sako
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
کانال: @Citrus_aurantium_m
⏰زمان: 00:08:45 دوشنبه 1403/04/04
ساشا خندید و پرسید
_ اگه مشروب انقدر بد مزه ست چرا همه انقدر دوستش دارن؟؟؟
سبشن با پوزخند جواب داد
~ بخاطر اتفاقات ده دقیقه بعد از اون مزه ی بده قندعسلم .
ایسی جوری که هر لحظه امکان داشت گریه کنه غر زد
¢ هی تمومش کنید ، انقدر بهم استرس ندید. من به اندازه ی کافی دودل هستم
لوکاس دستش رو روی شونه ی ایسی گذاشت
√ بیخیال دختر. این بار اول و آخرته. به هیجانش می ارزه. من اینجا دارمت .
به سانتیاگو نگاه کرد
√ اونم حواسش هست
ادموند سانتیاگو همونطور که ته گلس یکم مشروب میریخت گفت
$ من مسئولیت هیچکدوموتونو قبول نمیکنم
√ هر هر هر ، شوخی با مزه ای بود ، سر چنتا گیلاس شرط میبندید داره دروغ میگه ؟
چاکی سریع جواب داد
£ من سه تا
~ شیش تا در صورتی که راست باشه
#پارهای_از_ترشحات_مغزم