قهوهـ،ی سـردِ نویسنـدهـ؛
روحم میان اجر به اجر بام خانه ات فــُتاده به دام
که خاطره ای میان ذهن پریشان کرده حالم مُدام
آدمىست ديگر؛
حتى در اقيانوس هم زنده مىماند
اما گاهى در يک جرعه دلتنگى
غرق میشود.
هر که او را هوس علم است و هنر
جانش از جانِ کتاب باشد پُر
ورقههایش بسپرده صد زبان
کز بیانش نیاید هیچ کان
مولانا