به دست غیر، مبادا امیدواری ما نیامده ست به جز ما، کسی به یاری ما...
#باافتخار_ایرانی
ما را در بازارچه ی رنج می گردانند
و هرکس را به اندازه وسع خَریدَش
رنج می دهند!!!
صبر ، درمانِ درد است؛
برای آنان که محکوم به زمین اند.
یک تیر فقط زمانی قابل پرتاپ است
که کمان، به عقب کشیده شود . .🏹
پس وقتی زندگی با مشقت در حال عقب کشیدن شماست . . این یعنی :
قرار است به سوی هدفی بی نظیر پرتاب شوید !
🔴 فروش کشور به دشمن، نتیجه قطعی راه کار روحانی برای مذاکرات است
✍️ حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان
🔹جناب ایشان (حسن روحانی) درباره مذاکرات وین و چگونگی لغو تحریمها، راهکاری ارائه کردند که فروش کشور به دشمن و تبدیل ایران به یکی از دولتهای فقیر و غارتشده و دستنشانده آمریکا نتیجه قطعی آن خواهد بود !
🔹رئیسجمهور محترم در جلسه دیروز دولت فرمودهاند؛ « اگر بخواهند همین امروز ما میتوانیم تحریمها را تمام کنیم، نه فردا، همین امروز، همین امروز دوم تیر، برویم همین الان اختیارات را بدهیم به آقای دکتر عراقچی، پا شود برود وین در عرض چند روز توافق را نهایی کند و اعلام شود تحریمها برداشته شده است»!
🔹این چه اختیاراتی است که اگر جناب دکتر عراقچی داشته باشد ظرف یک روز به تحریمها خاتمه میدهد و کاری که جنابعالی طی ۸ سال قادر به انجام آن نبودهاید را یک روزه به انجام میرساند؟!
🔹بدون کمترین تردید میتوان فهمید که منظور آقای روحانی از اختیاراتی که میتواند ظرف یکروز به تحریمها خاتمه بدهد چیست؟! باید به همه خواستههای آمریکا بیکم و کاست تن بدهیم!
🔹ملت غیور و جوانان جانبرکف این کشور نمردهاند که جنابعالی در لفافه نسخه فروش ایران و مردم شریف و پاکباخته این مرز و بوم را میپیچید ! جناب آقای روحانی! این یکی دیگر فروشی نیست !
Nameh.pdf
142.6K
🔴مخالفت معاون نمکی با دادن مجوز مصرف به واکسنهای کرونای تولید داخل
🔹فانا: فرید نجفی معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت و رئیس کارگروه وزارتی اخلاق در پژوهش روز ۱۸ خرداد ماه و چند روز قبل از اینکه نخستین واکسن کرونای ایرانی به نام کوو ایران برکت مجوز مصرف اضطراری بگیرد، در نامهای به وزیر بهداشت مخالفت خود را با روش فعلی دادن مجوز مصرف اضطراری به واکسنهای تولید داخل اعلام کرد.
👌یعنی هیچ کس مسؤلیت این واکسن ها را گردن نمیگیرد!!!
❌ چطور باید این واکسن را به رهبری تزریق کنید!؟
#وزارت_کشتار_جمعی
#سازمان_صهیونیستی_غذا_و_دارو
#ستاد_صهونیستی_کرونا
#نه_به_واکسن_اجباری
#عوارض_واکسن
🍀وقتی که آسمان
خبر از هجرت تو داد
گفتم به او که
کوی شقایق بگو کجاست....
سبدی هست در اندیشۀ من
که پُر از گل
بدهم هدیه به تو ...
غافل از آنکه تو خود نابتری
یک جهان گل ، بخورد غبطه به تو
هر چی دل تنگت میخواد بگو، اما فقط در گوش خدا...
چون او سمیع علیم است ...
⭕️برنامه روزانه امام خامنه ای (حفظ الله)
غلام شاه پسندی از محافظان رهبری درمورد برنامه روزانه آیت الله خامنه ای گفت:
🕑 ایشان حدود یک تا یکونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است. روزهایش هم با هم فرق میکند، شبیه به هم نیست. ایام هفته فرق میکند. یک روز آقا بیشتر نماز میخوانند، یک روز بیشتر قرآن میخوانند، یک روز بیشتر دعا میخوانند، یک روز بیشتر ذکر میگویند...
🕓 بعدش نماز صبح را میخوانند، ایشان نماز صبح را به جماعت میخوانند و کمترین جماعتشان، آن شخصی است که همراه ایشان است و بیشترینشان هم هر کسی که توی آن ساختمان است، میآید. ایشان توی دفتر کارشان نماز میخوانند و همه کسانی که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتریهایی که آنجا هستند ـ نمازشان را با آقا میخوانند.
🕔 ایشان هفتهای سه روز را کوهنوردی میکنند و حداقل بین چهلوپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت میکنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهلوپنج دقیقه برمیگردند.
بعضی از مواقع کوههایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را میآیند بیرون و در طول مسیر عبادتشان را انجام میدهند. پای کوه که میرسیم، نماز را آنجا میخوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا میرویم، هنوز آفتاب نزده است.
🕖 آن سه روز کوهنوردی وقتی از کوه پائین میآیند، بعد وقت اداری کار ایشان است و آن چهار روز دیگر را توی خانه ورزش میکنند.
پس از ورزششان از ساعت هفت، هفتونیم، ایشان در محل کار حاضر میشوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند میروند منزل و صبحانه را در منزل با خانواده میخورند و بعد از صبحانه میآیند دفتر، کارشان انجام میشود.
🕗 اگر ملاقات داشته باشند، ملاقات با صبحانه شروع میشود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست، صبحانهشان را هم با آقا میخورند.
🕛 بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد، آقا قطع میکنند، میگویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم؛ نماز اول وقت.
🕑 بعد از نماز، ادامه کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل میکنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصله بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده، بیست قدم است، در منزل غذایشان را میخورند و استراحتشان را میکنند، مجدد اولین برنامهای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان میآیند در داخل دفتر هستند و مواقعی که بعدازظهر جلسه خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصیشان به مطالعه میپردازند.
💠 هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا ذکر میگوید یا قرآن میخواند. ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سنوسال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن میخوانند.
💠 همه افراد خانواده آقا حافظ کل قرآن هستند. منزل حضرت آقا یک خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کردهاند که همه الآن ازدواج کردهاند و رفتهاند؛ هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآناند.
🗞 یک روز با رهبری،ماهنامه امتداد،شماره۶۴،ص۱۶
📌 ضربات جریان نفوذ بر پیکر تازه متولد شده ی دولت رئیسی
✅ چندی است که در برخی نقاط کشور اعتصاباتی آغاز شده است که این اعتصابات فضا را برای شروع کار دولت جدید بسیار سخت میکند. شاید به سختی بتوان درباره این مساله اظهار نظر کرد که آیا استارت این اعتصابها از جریانات نفوذ بوده یا خیر اما به صورت قطع میتوان گفت جریانات نفوذ سازمان یافته از فضای این اعتصابات برای مواجهه با دولت نوپای رئیسی استفاده خواهند کرد.
📜هادی غفاری؛ تنها سرنخ گم شدن اسناد✅
بر اساس مصاحبه ای که در سال 61 با شاهدان عینی انجام پذیرفته،
هادی غفاری (که آن شب در یک مسجد جنوب شهر سخنرانی داشته)
آن شب حدود نیم ساعت بعد از حادثه در محل انفجار (دفتر حزب در سرچشمه)
حاضر شده و اسناد و مدارک محرمانه ای که در آن جا از شهدا و مجروحین به
جای مانده بود، جمع آوری و محافظت می نمود. (مجله سروش، ش150، 5/4/1361)
یکی دیگر از شاهدان حادثه در مصاحبه ای که با نویسنده انجام داد، بیان داشت که
هادی غفاری کیف ها را به اتاقی در ساختمان دیگری از حزب می برد و در کمدی می گذاشت و درب آن را قفل می کرد.
جالبتر آن که در فیلمی که از لحظات آواربرداری موجود است، هادی غفاری با در دست داشتن کیفی که از زیر آوار به دست آمده، دیده می شود که خود شاهد دیگری بر جمع آوری کیف ها توسط وی است.
آیا بهتر نیست هادی غفاری ابتدا درباره ی اینگونه ابهامات که در کارنامه اش به وفور یافت می شود توضیح دهد، سپس بزرگان را دعوت به مناظره کند؟
در هر حال، با توجه به آنکه خود کیف شهید دیالمه به صورت سالم به خانواده آن شهید عزیز، پس داده شده و محتویات مهم آن راجع به موسوی مفقود شده بوده، اینها نشان می دهد که کیف تا لحظه پس داده شدن به خانواده، در دست نیروهای به ظاهر انقلابی بوده و توسط ضد انقلاب به سرقت نرفته بوده است (چرا که توسط به ظاهر انقلابیون به خانواده آن شهید پس داده شده) و این نشان از یک سند ربایی آشکار و عامدانه دارد که با قرار دادن آن در کنار ماجرای ربوده شدن اسناد شهید آیت درباره میرحسین، می شود به وجود یک شبکه نفوذی که جهت حفظ مهره هایش بسیار فعال بوده پی برد؛ شبکه ای که تبعاً از می توانسته از وجود برخی شخصیت های جنجالی و غیرمتعادل چون هادی غفاری نیز سود ببرد.
شاید اسناد شهید دیالمه علیه موسوی نیز در کنار اسلحه هایی جاسازی شده باشد که هادی غفاری برای روز مبادا پنهان نموده بود!
اسناد داخل کیف شهید دیالمه کجاست؟
امّا نکته ی مهم دیگری که قابل طرح و پیگیری است، آن است که اسناد مهمّی که آن شب در کیف شهید دیالمه بود، چه شد؟ بر اساس شهادت جانبازان این فاجعه به خصوص مرحوم فردوسی پور(ماهنامه پاسدار اسلام، تیرماه1362، ش19، ص55)، شهید دیالمه در صندلی های انتهایی سالن نشسته و حتی در زیر آوار نیز تا مدتّی زنده بوده است. عکس به جا مانده از پیکر آن شهید نیز این مسئله را تأیید می نماید که آتش انفجار به ایشان صدمه ای نرسانده و آثار سوختگی در پیکر ایشان نیز دیده نمی شود. لذا به یقین کیف حاوی اسناد نسوخته است. بلکه به شهادت خانواده ی شهید دیالمه، کیف سالم ایشان به دست خانواده ی وی می رسد. اما تنها محتوای باقی مانده در کیف، قرآن کوچکی بوده که شهید دیالمه همواره همراه داشتند! در راستای تحقیق در مورد چگونگی خالی شدن کیف و ربودن اسناد، تنها یک سرنخ وجود دارد که باید در این زمینه توضیح دهد!!!
افشاگری #در #مورد #سرقت #اسناد کیف #شهید دیالمه
@shervamusiqiiran-2 - کانال _ شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
1.04M
تصنیف : هوای عاشقی
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
من مست جام باقي ام ، دارم هواي عاشقي
حيران روي ساقي ام ، دارم هواي عاشقي
اي جان و اي جانان من ، دارم هواي عاشقي
اي وصل و اي هجران من ، دارم هواي عاشقي
جان در بر جانانه شد ، دل بر سر پيمانه شد
تن ساكن ميخانه شد ، دارم هواي عاشقي
گه نور و گه نار آمدم ، گه گل گهي خار آمدم
گه مست و هوشيار آمدم ، دارم هواي عاشقي
اي شاه درويشت منم،بيگانه و خويشت منم
ديوانه ي رويت منم ، آشفته ي مويت منم
سرگشته ي كويت منم ، دارم هواي عاشقي
اي جان و اي جانان من ، دارم هواي عاشقي
#ابوسعید_ابوالخیر
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
@shervamusiqiiran-3 - تصنیف _ یاوران مسم.mp3
1.1M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
یاوهران مهسم (یاوران، من مستم)
من مهس مهخموور بادهێ ئهلهسم (من مست مخمور بادهٔ الستام)
لوتف دووس ئاما مۆحکهم گرت دهسم (لطف دوست آمد، محکم گرفت دستم)
فهرما وه ساقی باوهر مینای مهٔ (فرمان دهید به ساقی بیاورد مینای می)
سهرشار کهر ساغهر بدهر پهیاپهٔ (سرشار کند ساغر و بدهد پیاپی)
پهیاپهٔ پر کرد ههیاههٔ نووشام (پیاپی پر کرد و هی نوشیدم)
تا که دیدهێ دڵ غهیر ژه دووس پووشام (تا که دیدهٔ دل از غیر از دوست پوشیدم)
شۆعلهێ نار عشق بهر چی ژه پووسم (شعلهٔ آتش عشق برجهید از پوستم)
خالی ژه خودی مهملو ژه دووسم (خالی از خود و مملو از دوستام)
یاوهران مهسم (یاوران، من مستم)
من مهس مهخموور بادهێ ئهلهسم (من مست مخمور بادهٔ الستام)
ئهٔ دڵ تا کهسی چۊ خۆم ناێ وه جووش (ای دل تا کسی چو خُم نیاید به جوش)
حهڵقهێ بهندهگی عشق نهکهێ وه گووش (حلقه بندگی عشق نکند به گوش)
مهحرهمِ نمهووو ههرگێز وه ئهسرار (محرم نگردد هرگز به اسرار)
نهخل ئۆمیدش دووسی نادێ بار (نخل امیدش دوستی نیارد به بار)
#حیران_علیشاه
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🔴 خاطرهای از آیتالله بهجت (ره)
💠برای بچهها چند تا جوجۀ یکروزه خریده بودم. آقا دوست داشتند بچهها به جای عروسک، از حیوانات کوچک نگهداری کنند. وقتی فهمید، دائم میگفت: «مواظبشان باشید، بهشان رسیدگی کنید.» جدی هم میپرسید؛ میگفت: «اموراتشان باید تامین شود.» جعبۀ مقوایی کوچکی درست کرده بودیم و جوجهها را در آن گذاشتیم. زمستان از ترس سرما، جعبه را آوردیم داخل و آن را گذاشتیم گوشۀ اتاق. تا از در آمد، اول پرسید: «به اینها غذا دادهاید؟!» بعد هم گفت: «شاید آنجا دلشان گرفته باشد. در جعبه را باز کنید بیایند توی اتاق، یک گشتی بزنند!» یک روز دیگر جوجهها را گذاشته بودیم بیرون، باخبر شد. گفت: «شاید امشب نزدیک صبح هوا سرد بشود، چرا اینها را بیرون گذاشتید؟ شاید هم گربه ببردشان.» گفتم: «خب شاید خدا اینها را برای گربه خلق کرده باشد، گربۀ بیچاره چه باید بخورد؟» طوری نگاهم کرد که انگار آن گربه میخواهد انسانی را بخورد! رفت آنها را برداشت و آورد و گذاشت گوشۀ اتاق.
حجتالاسلام علی بهجت
📙 این بهشت، آن بهشت، ص39